نخست این که او «امّى» بود و درس نخوانده، اما با این حال کتابى آورد که نه تنها سرنوشت مردم حجاز را دگرگون ساخت، بلکه نقطه بازگشت مهمى در تاریخ بشریت بود.
دوم این که: دلایل نبوت او با تعبیرات مختلف در کتب آسمانى پیشین وجود دارد آنچنان که انسان را به حقانیت او مطمئن مى سازد.
سوم این که: محتویات دعوت او با عقل و خرد سازگار است.
چهارم: محتویات دعوت او با طبع سلیم و فطرت هماهنگ است.
پنجم: اگر او از طرف خدا نبود، حتماً به خاطر منافع خویش دست به چنین کارى مى زد و در این صورت نه تنها نباید غل و زنجیرها را از مردم بگشاید بلکه باید آنها را همچنان در جهل و بى خبرى نگهدارد تا بهتر بتواند آنها را استثمار کند، در حالى که مى بینیم او زنجیرهاى گران را از دست و پاى بشریت گشود.
زنجیر جهل و نادانى از طریق دعوت پى گیر و مستمر به علم و دانش.
زنجیر انواع تبعیضات و زندگى طبقاتى !
و زنجیرهاى دیگر، هر یک از اینها به تنهایى دلیلى است بر حقانیت دعوت او و مجموع آنها دلیلى روشنتر.