با این همه نشانه ها باز ایمان نیاوردند!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
معاد جسمانى شأن نزول

(آیه 101) در چند آیه پیش از این خواندیم که مشرکان چه تقاضاهاى عجیب و غریبى از پیامبر داشتند.

در ایجا در حقیقت نمونه اى از این صحنه را در امتهاى پیشین بیان مى کند که چگونه انواع خارق عادات و معجزات را دیدند و باز هم بهانه گرفتند و راه انکار را همچنان ادامه دادند.

نخست مى گوید: «ما به موسى نُه آیه و نشانه روشن دادیم» (وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسى تِسْعَ آیات بَیِّنات).

این آیات عبارتند از: عصا، ید بیضا، طوفان، ملخ، یکنوع آفت نباتى به نام قمّل، فزونى قورباغه، خون، خشکسالى، کمبود میوه ها.

سپس براى تأکید بیشتر اضافه مى کند: اگر مخالفانت حتى این موضوع را انکار کنند براى اتمام حجت به آنها «از بنى اسرائیل سؤال کن که در آن زمان که (این آیات) به سراغشان آمد چگونه بودند» (فَسْئَلْ بَنى اِسْرائیلَ اِذْ جاءَهُمْ).

ولى با این حال نه تنها تسلیم نشدند بلکه موسى را متهم به ساحر بودن و یا دیوانه بودن کردند «پس فرعون به او گفت: من گمان مى کنم اى موسى تو ساحر یا دیوانه اى» (فَقْالَ لَهُ فِرْعَوْنُ اِنّى لاََظُنُّکَ یا مُوسى مَسْحُورًا).

این روش همیشگى مستکبران است که مردان الهى را به خاطر نوآوریها، و حرکت بر ضد مسیر جامعه هاى فاسد، و همچنین نشان دادن خارق عادات متهم به سحر و یا جنون مى کردند، تا در افکار مردم ساده دل نفوذ کنند و آنها را از گرد پیامبران پراکنده سازند.

(آیه 102) ولى موسى در برابر این تهمت ناروا سکوت نکرد و با قاطعیت هر چه تمامتر «گفت: (اى فرعون) تو به خوبى مى دانى که این آیات روشنى بخش را جز پروردگار آسمانها و زمین نازل نکرده است» (قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما اَنْزَلَ هؤُلاءِ اِلاّ رَبُّ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ بَصائِرَ).

بنابراین تو با علم و اطلاع و آگاهى حقایق را انکار مى کنى، تو به خوبى مى دانى که اینها از طرف خداست، و منهم مى دانم که مى دانى!

و به همین دلیل چون حق را دانسته انکار مى کنى «من فکر مى کنم اى فرعون! تو سرانجام هلاک خواهى شد» (وَاِنّى لاََظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا).

(آیه 103) چون فرعون نتوانست در برابر استدلالهاى دندان شکن موسى مقاومت کند به همان چیزى متوسل شه که همه طاغوتیان بى منطق در تمام قرون و اعصار به آن متوسل مى شدند، مى فرماید: «پس (فرعون) تصمیم گرفت آنان را از آن سرزمین ریشه کن سازد ولى ما او و تمام کسانى را که با او بودند، غرق کردیم» (فَاَرادَ اَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الاَْرْضِ فَاَغْرَقْناهُ وَمَنْ مَعَهُ جَمیعًا).

(آیه 104) «و بعد از آن به بنى اسرائیل گفتیم: در این سرزمین ]=مصر و شام [ساکن شوید» (وَقُلْنا مِنْ بَعْدِه لِبَنى اِسْرائیلَ اسْکُنُوا الاَْرْضَ).

«اما هنگامى که وعده آخرت فرا رسد همه شما را دسته جمعى (به آن دادگاه عدل) مى آوریم» (فَاِذا جاءَ وَعْدُ الاْخِرَةِ جِئْنابِکُمْ لَفیفًا).

(آیه 105) بار دیگر قرآن به سراغ اهمیت و عظمت این کتاب آسمانى مى رود و به پاسخ بعضى از ایرادات و یا بهانه جوئیهاى مخالفان مى پردازد.

 

نخست مى گوید: «و ما قرآن را بحق نازل کردیم» (وَبِالْحَقِّ اَنْزَلْناهُ).

بلافاصله اضافه مى کند: «و بحق نازل شد» (وَبِالْحَقِّ نَزَلَ).

گاهى انسان شروع به کارى مى کند اما چون قدرتش محدود است نمى تواند آن را تا به آخر بطور صحیح پیاده کند، اما کسى که از همه چیز آگاه است، و بر همه چیز تواناست، هم آغاز را بطور صحیح شروع مى کند و هم انجام را بطورکامل تحقق مى بخشد، فى المثل گاهى انسان آب زلالى را از سرچشمه رها مى کند، اما چون نمى تواند در مسیر راه آن را از آلودگیها حفظ کند پاک و زلال به دست مصرف کننده نمى رسد، ولى آن کس که از هر نظر بر کار خود مسلط است، هم آن را پاک و زلال از چشمه بیرون مى آورد، و هم آن را پاک و زلال در ظرفهاى تشنگان و نوشندگان وارد مى سازد.

قرآن نیز درست چنین کتابى است که به حق از ناحیه خداوند نازل شده است و در تمام مسیر ابلاغ چه در آن مرحله که واسطه جبرئیل بوده، و چه در آن مرحله که گیرنده پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، در همه حال آن را از هر نظر حفظ و حراست فرمود و حتّى با گذشت زمان دست هیچ گونه تحریف به دامانش دراز نشده و نخواهد شد، چرا که خدا پاسداریش را بر عهده گرفته است.

بنابراین، این آب زلال وحى الهى از عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا پایان جهان دست نخورده به همه دلها راه مى یابد.

و در پایان مى فرماید: «و ما تو را جز به عنوان بشارت دهنده نفرستادیم» و حق هیچ گونه تغییر در محتواى قرآن ندارى (وَما اَرْسَلْناکَ اِلاّ مُبَشِّرًا وَنَذیرًا).

(آیه 106) در این آیه به پاسخ یکى از بهانه گیریهاى مخالفان که مى گفتند: چرا قرآن یکجا بر پیامبر نازل نشده، و روش نزول آن حتماً تدریجى است
پرداخته، مى گوید:» و قرآنى که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى; و آن را بتدریج نازل کردیم» (وَقُرْآنًا فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النّاسِ عَلى مُکْث وَنَزَّلْناهُ تَنْزیلاً).

قرآن کتابى است که با حوادث عصر خود یعنى با بیست و سه سال دوران نبوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)و رویدادهایش پیوند و ارتباط ناگسستنى دارد.

مگر ممکن است همه حوادث 23 سال را در یک روز جمع آورى کرد، تا مسائل مربوط به آن یک جا در قرآن نازل شود؟!

در ضمن نزول تدریجى مفهومش ارتباط دائمى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با مبدأ وحى بود ولى نزول دفعى ارتباط پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بیش از یک بار تضمین نمى کرد.

(آیه 107) این آیه براى درهم شکستن غرور مخالفان نادان مى گوید: «بگو: خواه به آن ایمان بیاورید، و خواه ایمان نیاورید، کسانى که پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامى که (این آیات) بر آنان خوانده مى شود، سجده کنان به خاک مى افتند» (قُلْ آمِنُوا بِه اَوْلا تُؤْمِنُوا اِنَّ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِه اِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلاَْذْقانِ سُجَّدًا).

(آیه 108) در این آیه گفتارشان را به هنگامى که به سجده مى افتند بازگو کرده، مى فرماید: «آنها مى گویند: پاک و منزه است پروردگار ما، وعده هاى پروردگارمان انجام شدنى است» (وَیَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا اِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً).

آنها با این سخن نهایت ایمان و اعتقاد خود را به ربوبیت پروردگار و صفات پاک او و هم به وعده هایى که داده است، اظهار مى دارند.

(آیه 109) باز براى تأکید بیشتر و تأثیر آن آیات الهى و این سجده عاشقانه مى گوید: «آنها (بى اختیار) به زمین مى افتند و گریه مى کنند; و (تلاوت این آیات همواره) بر خشوعشان مى افزاید» (وَیَخِرُّونَ لِلاَْذْقانِ یَبْکُونَ وَیَزیدُهُمْ خُشُوعًا).

«خشوع» آن حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که انسان در مقابل شخص و یا حقیقتى داشته باشد.

 

معاد جسمانى شأن نزول
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma