تفسیر: منافقان بهانه تراش!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
شأن نزول: نشانه دیگرى از منافقان!

شأن نزول فوق نشان مى دهد که انسان هرگاه بخواهد شانه از زیر بار مسؤولیتى خالى کند از هر وسیله اى براى خود بهانه مى تراشد.

به هرحال قرآن در اینجا روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده و در پاسخ این گونه بهانه جویان رسوا مى گوید: «بعضى از آنها مى گویند به ما اجازه بده (که از حضور در میدان جهاد خوددارى کنیم) و ما را مفتون و فریفته (زنان و دختران زیباروى رومى) مساز»! (وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لى وَلا تَفْتِنّى).

اصولا منافقان براى اغفال افراد باایمان غالباً به یک سلسله موضوعات جزئى و ناچیز و گاهى مضحک متشبث مى شوند تا موضوعات مهم وکلى را نادیده بگیرند.

ولى به هر حال قرآن در پاسخ او مى گوید: «آگاه باشید که اینها هم اکنون در میان فتنه و گناه و مخالفت فرمان خدا سقوط کرده اند و جهنم گِرداگرد کافران را احاطه کرده است» (اَلا فِى الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَاِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحیطَةٌ بِالْکافِرینَ).

یعنى آنها به عذرهاى واهى و این که ممکن است بعداً آلوده به گناه بشوند هم اکنون در دل گناه قرار دارند و جهنم گرداگرد آنها را فراگرفته است آنها فرمان صریح خدا و پیامبرش را در باره حرکت به سوى جهاد زیر پا مى گذارند مبادا به «شبهه شرعى» گرفتار شوند !

(آیه 50) در این آیه به یکى دیگر از صفات منافقان و نشانه هاى آنها اشاره شده است و بحثى را که در آیات گذشته و آینده پیرامون نشانه هاى منافقان مى باشد تکمیل مى کند.

نخست مى گوید: «اگر نیکى به تو رسد آنها را ناراحت مى کند» (اِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ).

و این ناراحتى دلیل عداوت باطنى و فقدان ایمان آنهاست «ولى در مقابل اگر مصیبتى به تو برسد و گرفتار مشکلى شوى با خوشحالى مى گویند: ما از قبل (پیش بینى چنین مسائلى را مى کردیم، و) تصمیم لازم را گرفتیم» و خود را از این پرتگاه رهایى بخشیدیم ! (وَاِنْ تُصِبْکَ مُصیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ اَخَذْنا اَمْرَنا مِنْ قَبْلُ).

 

و به خانه هاى خود «باز مى گردند در حالى که (از شکست یا مصیبت یا ناراحتى شما) خوشحالند» (وَیَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ).

این منافقان کوردل از هر فرصتى به نفع خود استفاده و لاف عقل و درایت مى زنند که این عقل و تدبیر ما بود که موجب شد در فلان میدان شرکت نکنیم، این سخن را چنان مى گویند که گویى از خوشحالى در پوست نمى گنجند !

(آیه 51) اما تو اى پیامبر! به اینها از دو راه پاسخ گوى، پاسخى دندان شکن و منطقى، نخست «بگو: هیچ حادثه اى براى ما رخ نمى دهد مگر آنچه خداوند براى ما مقرّر داشته است همان خدایى که مولاى ما» و سرپرست حکیم و مهربان ماست و جز خیر و صلاح ما را مقدر نمى دارد (قُلْ لَنْ یُصیبَنا اِلاّ مـا کَتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلینا).

آرى «افراد با ایمان باید تنها بر خدا توکّل کنند» (وَعَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).

تنها به او عشق مىورزند و از او یارى مى طلبند و سر بر آستان او مى سایند تکیه گاه و پناهگاهشان کسى جز او نیست.

(آیه 52) «و تو اى پیامبر این پاسخ را نیز به آنان بگو که شما چه انتظارى را در باره ما مى کشید جز این که به یکى از دو نیکى و خیر و سعادت خواهیم رسید» (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا اِلاّ اِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ).

یا دشمنان را در هم مى کوبیم و پیروز از میدان مبارزه باز مى گردیم، و یا کشته مى شویم و شربت شهادت را با افتخار مى نوشیم، هرکدام پیش آید، خوش آید که مایه افتخار است و روشنى چشم ما و به هر صورت شکست در قاموس ما راه ندارد.

اما به عکس «ما در مورد شما یکى از دو بدبختى، تیره روزى و بلا و مصیبت را انتظار مى کشیم، یا در این جهان و جهان دیگر به مجازات الهى گرفتار مى شوید، و یا به دست ما خوار و نابود خواهید شد» (وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ اَنْ یُصیبَکُمُ اللهُ بِعَذاب مِنْ عِنْدِه اَوْ بِاَیْدینا).

«حال که چنین است شما انتظار بکشید، و ما هم با شما انتظار مى کشیم» (فَتَرَبَّصُوا اِنّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ).

شما در انتظار خوشبختى ما باشید و ما هم در انتظار بدبختى شما نشسته ایم !

(آیه 53) قرآن در اینجا به قسمتى دیگر از نشانه هاى منافقان و نتیجه و سرانجام کار آنها اشاره کرده و روشن مى سازد که چگونه اعمال آنها بى روح و بى اثر است و هیچ گونه بهره اى از آن عایدشان نمى شود، و از آنجا که در میان اعمال نیک، انفاق در راه خدا و نماز (پیوند خلق با خالق) موقعیت خاصى دارد، مخصوصاً انگشت روى این دو قسمت گذارده است.

نخست مى گوید: اى پیامبر! «به آنها بگو: شما چه از روى اراده و اختیار در راه خدا انفاق کنید و چه از روى کراهت و اجبار (و ملاحظات شخصى و اجتماعى) در هر حال از شما پذیرفته نخواهد شد» (قُلْ اَنْفِقُوا طَوْعًا اَوْ کَرْهًا لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ).

سپس به دلیل آن اشاره کرده، مى فرماید: «زیرا شما گروه فاسقى بودید» (اِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْمًا فاسِقینَ). نیتهایتان آلوده، و اعمالتان ناپاک، و قلبتان تاریک است، و خدا تنها عملى را مى پذیرد که پاک باشد و از شخصى پاک و با تقوا سر زند.

(آیه 54) در این آیه بار دیگر دلیل عدم قبول انفاقات آنها را توضیح داده، مى گوید: «و هیچ چیز مانع قبول انفاقات آنها نشده جز این که آنها به خدا و پیامبرش کافر شده اند» و هر عملى توأم با ایمان با خدا و توحید نبوده باشد در پیشگاه خدا مقبول نیست (وَما مَنَعَهُمْ اَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ اِلاّ اَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَبِرَسُولِه).

پس از ذکر عدم قبول انفاقهاى مالى آنها به وضع عبادات آنان اشاره کرده مى گوید: «آنها نماز را به جا نمى آورند مگر از روى کسالت و با ناراحتى و سنگینى» (وَلا یَأْتُونَ الصَّلوةَ اِلاّ وَهُمْ کُسالى).

همان گونه که «انفاق نمى کنند مگر از روى کراهت و اجبار» (وَلا یُنْفِقُونَ اِلاّ وَهُمْ کارِهُونَ).

در حقیقت به دو دلیل انفاقهاى آنها پذیرفته نمى شود یکى به دلیل آن که از روى کفر و عدم ایمان سر مى زند، و دیگر این که از روى کراهت و اجبار است.

همچنین به دو علت نماز آنها پذیرفته نیست نخست به علت کفر، و دیگر به خاطر آنکه از روى کسالت و کراهت انجام مى گیرد.

(آیه 55) در این آیه روى سخن را به پیامبر کرده، مى گوید: «فزونى اموال و اولاد آنها نباید تو را در شگفتى فرو برد» و فکر کنى که آنها با این که منافقند چگونه مشمول این همه مواهب الهى واقع شده اند (فَلا تُعْجِبْکَ اَمْوالُهُمْ وَلا اَوْلادُهُمْ).

چرا که اینها به ظاهر براى آنها نعمت است اما در حقیقت «خدا مى خواهد به این وسیله آنان را در زندگى دنیا معذب کند، و به خاطر دلبستگى فوق العاده به این امور در حال کفر و بى ایمانى بمیرند» (اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِى الْحَیوةِ الدُّنْیا وَتَزْهَقَ اَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کافِرُونَ).

در واقع آنها از دو راه به وسیله این اموال و اولاد (نیروى اقتصادى و انسانى) معذب مى شوند: نخست این که این گونه افراد معمولا فرزندانى ناصالح و اموالى بى برکت دارند که مایه درد و رنجشان در زندگى دنیاست، شب و روز باید براى فرزندانى که مایه ننگ و ناراحتى هستند، تلاش کنند، و براى حفظ اموالى که از طریق گناه به دست آورده اند جان بکنند، و از طرف دیگر چون به این اموال و فرزندان دلبستگى دارند و به سراى وسیع و پرنعمت آخرت و جهان پس از مرگ ایمان ندارند چشم پوشى از این همه اموال برایشان مشکل است تا آنجا که ایمانشان را روى آنها گذاشته و با کفر از دنیا مى روند، و به سخت ترین وضعى جان مى دهند ؟

مال و فرزند اگر پاک و صالح باشد موهبت است و سعادت و مایه رفاه و آسایش و اگر ناپاک و ناصالح باشد رنج و عذاب الیم است.

 

شأن نزول: نشانه دیگرى از منافقان!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma