تبرئه یوسف از هرگونه اتهام!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
ماجراى خواب سلطان مصر! یوسف خزانه دار کشور مصر مى شود!

(آیه 50) تعبیرى که یوسف براى خواب شاه مصر کرد اجمالا به او فهماند که این مرد یک غلام زندانى نیست بلکه شخص فوق العاده اى است که طى ماجراى مرموزى به زندان افتاده است لذا مشتاق دیدار او شد اما نه آنچنان که غرور و کبر سلطنت را کنار بگذارد و خود به دیدار یوسف بشتابد بلکه «پادشاه گفت: او را نزد من آورید !» (وَقالَ الْمَلِکُ ائْتُونى بِه).

«ولى هنگامى که فرستاده او نزد یوسف آمد (به جاى این که دست و پاى خود را گم کند که بعد از سالها در سیاه چال زندان بودن اکنون نسیم آزادى مى وزد به فرستاده شاه جواب منفى داد و) گفت: (من از زندان بیرون نمى آیم) به سوى صاحبت بازگرد و از او بپرس آن زنانى که (در قصر عزیزمصر وزیر تو) دستهاى خود را بریدند به چه دلیل بود» ؟ (فَلَمّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ اِلى رَبِّکَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاّتى قَطَّعْنَ اَیْدِیَهُنَّ).

او نمى خواست ننگ عفو شاه را بپذیرد و پس از آزادى به صورت یک مجرم یا لااقل یک متهم که مشمول عفو شاه شده است زندگى کند. او مى خواست نخست بى گناهى و پاکدامنیش کاملا به ثبوت رسد، و سربلند آزاد گردد.

سپس اضافه نمود اگر توده مردم مصر و حتى دستگاه سلطنت ندانند نقشه زندانى شدن من چگونه و به وسیله چه کسانى طرح شد «اما پروردگار من از نیرنگ و نقشه آن زنان آگاه است» (اِنَّ رَبّى بِکَیْدِهِنَّ عَلیمٌ).

(آیه 51) فرستاده مخصوص به نزد شاه برگشت و پیشنهاد یوسف را بیان داشت، این پیشنهاد که با مناعت طبع و علوّ همت همراه بود او را بیشتر تحت تأثیر عظمت و بزرگى یوسف قرار داد لذا فوراً به سراغ زنانى که در این ماجرا شرکت داشتند فرستاد و آنها را احضار کرد، رو به سوى آنها کرد و«گفت: بگویید ببینم در آن هنگام که شما تقاضاى کامجویى از یوسف کردید جریان کار شما چه بود» ؟! (قالَ ما خَطْبُکُنَّ اِذْ راوَدْتُنَّ یُوسُفَ عَنْ نَفْسِه).

در اینجا وجدانهاى خفته آنها یک مرتبه در برابر این سؤال بیدار شد و همگى متفقاً به پاکى یوسف گواهى دادند و «گفتند: منزه است خداوند ما هیچ عیب و گناهى در یوسف سراغ نداریم» (قُلْنَ حاشَ لِلّهِ ما عَلِمْنا عَلَیْهِ مِنْ سُوء).

همسر عزیز مصر که در اینجا حاضر بود احساس کرد موقع آن فرارسیده است که سالها شرمندگى وجدان را با شهادت قاطعش به پاکى یوسف و گنهکارى خویش جبران کند، بخصوص این که او بزرگوارى بى نظیر یوسف را از پیامى که براى شاه فرستاده بود درک کرد چرا که در پیامش کمترین سخنى از وى به میان نیاورده و تنها از زنان مصر بطور سربسته سخن گفته است.

یک مرتبه، گویى انفجارى در درونش رخ داد. قرآن مى گوید: «همسر عزیز مصر فریاد زد: الآن حق آشکار شد، من پیشنهاد کامجویى به او کردم او راستگو است» و من اگر سخنى در باره او گفته ام دروغ بوده است دروغ ! (قالَتِ امْرَأَتُ الْعَزیزِ الاْنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ اَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِه وَاِنَّهُ لَمِنَ الصّادِقینَ).

(آیه 52) همسر عزیز در ادامه سخنان خود چنین گفت: «من این اعتراف صریح را به خاطر آن کردم که (یوسف) بداند در غیابش نسبت به او خیانت نکردم» (ذلِکَ لِیَعْلَمَ اَنّى لَمْ اَخُنْهُ بِالْغَیْبِ).

چرا که من بعد از گذشتن این مدت و تجربیاتى که داشته ام فهمیده ام «خداوند نیرنگ و کید خائنان را هدایت نمى کند» (وَاَنَّ اللهَ لا یَهْدى کَیْدَالْخائِنینَ).

(آیه 53) باز ادامه داد: «من هرگز نفس سرکش خویش را تبرئه نمى کنم چرا که (مى دانم) این نفس اماره ما را به بدیها فرمان مى دهد» (وَما اُبَرِّئُ نَفْسى اِنَّ النَّفْسَ لاََمّارَةٌ بِالسُّوءِ).

 

«مگر آنچه پروردگارم رحم کند» و با حفظ و کمک او مصون بمانیم (اِلاّ ما رَحِمَ رَبّى).

و در هر حال در برابر این گناه از او امید عفو و بخشش دارم «چرا که پروردگارم غفور و رحیم است» (اِنَّ رَبّى غَفُورٌ رَحیمٌ).

شکست همسر عزیزمصر که نامش «زلیخا» یا «راعیل» بود در مسیر گناه باعث تنبه او گردید، و از کردار ناهنجار خود پشیمان گشت و روى به درگاه خدا آورد.

و خوشبخت کسانى که از شکستها، پیروزى مى سازند و از ناکامیها کامیابى، و از اشتباهات خود راههاى صحیح زندگى را مى یابند و در میان تیره بختیها نیکبختى خود را پیدا مى کنند.

 

ماجراى خواب سلطان مصر! یوسف خزانه دار کشور مصر مى شود!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma