منافقان وضعیف الایمانها در صحنه احزاب

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
آزمایش بزرگ الهى در میدان احزاب نقش مؤمنان راستین در جنگ احزاب

(آیه 12) گفتیم کوره امتحان جنگ احزاب داغ شد، وهمگى در این امتحان بزرگ درگیر شدند.

در اینجا مسلمانان به گروههاى مختلفى تقسیم شدند: جمعى مؤمنان راستین بودند، گروهى خواص مؤمنان، جمعى افراد ضعیف الایمان، جمعى منافق، جمعى منافق لجوج وسرسخت، گروهى در فکر خانه وزندگى خویشتن ودر فکر فرار بودند، جمعى سعى داشتند دیگران را از جهاد بازدارند وگروهى تلاش مى کردند رشته اتحاد خود را با منافقین محکم کنند.

در این آیه گفتگوى منافقان وبیماردلان منعکس شده است.

مى فرماید: «و(نیز) به خاطر بیاورید هنگامى را که منافقان وبیماردلان مى گفتند: خدا وپیامبرش چیزى جز وعده هاى دروغین به ما نداده اند»! (وَاِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالَّذینَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللهُ وَرَسُولُهُ اِلاّ غُرُورًا).

در تاریخ جنگ احزاب چنین آمده است که، در اثناى حفر خندق که مسلمانان هریک مشغول کندن بخشى از خندق بودند روزى به قطعه سنگ سخت وبزرگى برخورد کردند که هیچ کلنگى در آن اثر نمى کرد، خبر به پیامبر(صلى الله علیه وآله)دادند، پیامبر(صلى الله علیه وآله)شخصاً وارد خندق شد، ودر کنار سنگ قرار گرفت وکلنگى را به دست گرفت ونخستین ضربه محکم را به مغز سنگ فرود آورد، قسمتى از آن متلاشى شد وبرقى از آن جستن کرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله)تکبیر پیروزى گفت، مسلمانان نیز همگى تکبیر گفتند.

 

بار دوم ضربه شدید دیگرى بر سنگ فرو کوفت قسمت دیگرى درهم شکست وبرقى از آن جستن نمود پیامبر تکبیر گفت ومسلمانان نیز تکبیر گفتند.

سرانجام پیامبر سومین ضربه را بر سنگ فرودآورد وبرق جستن کرد، وباقیمانده سنگ متلاشى شد، حضرت(صلى الله علیه وآله)باز تکبیر گفت ومسلمانان نیز صدا به تکبیر بلند کردند، سلمان از این ماجرا سؤال کرد.

پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: «در میان برق اول سرزمین حیره وقصرهاى پادشاهان ایران را دیدم، وجبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها پیروز مى شوند! ودر برق دوم قصرهاى سرخ فام شام وروم نمایان گشت، وجبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها نیز پیروز خواهند شد! در برق سوم قصرهاى صنعا ویمن را دیدم وجبرئیل باز به من خبر داد که امتم بر آنها نیز پیروز خواهند شد، بشارت باد بر شما اى مسلمانان»!

منافقان نگاهى به یکدیگر کردند وگفتند: چه سخنان عجیبى؟ وچه حرفهاى باطل وبى اساسى؟ او از مدینه دارد سرزمین حیره ومدائن کسرى را مى بیند، وخبر فتح آن را به شما مى دهد، در حالى که هم اکنون شما در چنگال یک مشت عرب گرفتارید (وحالت دفاعى به خود گرفته اید) وحتى نمى توانید به بیت الحذر بروید (چه خیال باطل وپندار خامى؟!).

آیه فوق نازل شد وگفت که این منافقان وبیماردلان مى گویند خدا وپیغمبرش جز فریب ودروغ وعده اى به ما نداده است، (آنها از قدرت بى پایان پروردگار بى خبرند.)

(آیه 13) در این آیه به شرح حال گروه خطرناکى از همین منافقان بیماردل که نسبت به دیگران خباثت وآلودگى بیشترى داشتند پرداخته، مى گوید: «و(نیز) به خاطر بیاورید هنگامى را که گروهى از آنها گفتند: اى اهل یثرب! (اى مردم مدینه)! اینجا جاى توقف شما نیست، به خانه هاى خود بازگردید» (وَاِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا).

وبه این ترتیب مى خواستند جمعیت انصار را از لشکر اسلام جدا کنند این از یکسو، از سوى دیگر «وگروهى از آنان از پیامبر اجازه بازگشت مى خواستند ومى گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است، در حالى که بى حفاظ نبود; آنها فقط مى خواستند (از جنگ) فرار کنند» (وَیَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِىَّ یَقُولُونَ اِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَما هِىَ بِعَوْرَة اِنْ یُریدُونَ اِلاّ فِرارًا).

«یثرب» نام قدیمى مدینه است، پیش از آنکه پیامبر(صلى الله علیه وآله)به آنجا هجرت کند، بعد از آن کم کم نام مدینة الرسول (شهر پیغمبر) بر آن گذارده شد که مخفف آن همان «مدینه» بود.

(آیه 14) این آیه به سستى ایمان این گروه اشاره کرده، مى گوید: «آنها چنان بودند که اگر دشمنان از اطراف مدینه بر آنان وارد مى شدند وپیشنهاد بازگشت به سوى شرک به آنان مى کردند مى پذیرفتند، وجز مدّت کمى (براى انتخاب این راه) درنگ نمى کردند» (وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ مِنْ اَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لاَتَوْها وَما تَلَبَّثُوا بِها اِلاّ یَسیرًا).

پیداست مردمى که این چنین ضعیف وبى پاشنه اند نه آماده پیکار با دشمنند ونه پذیراى شهادت در راه خدا.

(آیه 15) سپس قرآن، این گروه منافق را به محاکمه مى کشد ومى گوید: «آنها قبلا با خدا عهد وپیمان بسته بودند که پشت به دشمن نکنند، و(بر سر عهد خود در دفاع از توحید واسلام وپیامبر بایستند، مگر آنها نمى دانند که) عهد الهى مورد سؤال قرار خواهد گرفت» ودر برابر آن مسؤولند (وَلَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللهَ مِنْ قَبْلُ لایُوَلُّونَ الاَْدْبارَ وَکانَ عَهْدُاللهِ مَسْؤُلاً).

اصولا هرکسى ایمان مى آورد وبا پیامبر(صلى الله علیه وآله)بیعت مى کند این عهد را با او بسته که از اسلام وقرآن تا سرحدّ جان دفاع کند.

(آیه 16) بعد از آنکه خداوند نیّت منافقان را افشا کرد که منظورشان حفظ خانه هایشان نیست، بلکه فرار از صحنه جنگ است، با دو دلیل به آنها پاسخ مى گوید.

نخست به پیامبر مى فرماید: «بگو: اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید این فرار سودى به حال شما نخواهد داشت; ودر آن هنگام جز بهره کمى از زندگانى نخواهید گرفت» (قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ اِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ اَوِ الْقَتْلِ وَاِذًا لاتُمَتَّعُونَ اِلاّ قَلیلاً).

(آیه 17) دیگر اینکه مگر نمى دانید تمام سرنوشت شما به دست خداست، وهرگز نمى توانید از حوزه قدرت ومشیت او فرار کنید.

مى فرماید: اى پیامبر! به آنها «بگو: چه کسى مى تواند شما را در برابر اراده خدا حفظ کند اگر او بدى یا رحمتى را براى شما اراده کند»! (قُلْ مَنْ ذَاالَّذى یَعْصِمُکُمْ مِنَ اللهِ اِنْ اَرادَ بِکُمْ سُوءًا اَوْ اَرادَ بِکُمْ رَحْمَةً).

«وآنها جز خدا هیچ سرپرست ویاورى براى خود نخواهند یافت» (وَلایَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللهِ وَلِیًّا وَلا نَصیرًا).

بنابراین اکنون که همه مقدرات شما به دست اوست فرمان او را در زمینه جهاد که مایه عزت وسربلندى در دنیا ودر پیشگاه خداست به جان بپذیرید، وحتى اگر شهادت در این راه به سراغ شما آید با آغوش باز از آن استقبال کنید.

(آیه 18) سپس به وضع گروهى دیگر از منافقین که از میدان جنگ احزاب کناره گیرى کردند ودیگران را نیز دعوت به کناره گیرى مى نمودند اشاره کرده، مى گوید: «خداوند آن گروهى از شما را که کوشش داشتند مردم را از جنگ منصرف سازند مى داند» (قَدْ یَعْلَمُ اللهُ الْمُعَوِّقینَ مِنْکُمْ).

«وهمچنین کسانى را که به برادرانشان مى گفتند به سوى ما بیایید» ودست از این پیکار خطرناک بردارید! (وَالْقائِلینَ لاِِخْوانِهِمْ هَلُمَّ اِلَیْنا).

همان کسانى که اهل جنگ وپیکار نیستند «وجز مقدار کمى (آن هم از روى اکراه ویا ریا) به سراغ جنگ نمى روند» (وَلا یَأْتُونَ الْبَأْسَ اِلاّ قَلیلاً).

(آیه 19) در این آیه مى افزاید: انگیزه تمام این کارشکنیها این است که: «آنها در همه چیز نسبت به شما بخیلند» (اَشِحَّةً عَلَیْکُمْ).

نه تنها در بذل جان در میدان نبرد که در کمکهاى مالى براى تهیه وسائل جنگ، ودر کمکهاى بدنى براى حفر خندق، وحتى در کمکهاى فکرى نیز بخل مى ورزند، بخلى توأم با حرص وحرصى روزافزون!

بعد از بیان بخل آنها ومضایقه از هرگونه ایثارگرى، به بیان اوصاف دیگرى از آنها که تقریباً جنبه عمومى در همه منافقان در تمام اعصار وقرون دارد پرداخته چنین مى گوید: «پس هنگامى که (لحظات) ترس (وبحرانى) پیش مى آید، مى بینى آن چنان به تو نگاه مى کنند وچشمهایشان در حدقه مى چرخد که گویى مى خواهند قالب تهى کنند»! (فَاِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنْظُرُونَ اِلَیْکَ تَدُورُ اَعْیُنُهُمْ کَالَّذى یُغْشى عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ).

آنها چون از ایمان درستى برخوردار نیستند وتکیه گاه محکمى در زندگى ندارند، هنگامى که در برابر حادثه سختى قرار گیرند کنترل خود را بکلى از دست مى دهند، گویى مى خواهند قبض روحشان کنند.

سپس مى افزاید: «اما همین ها هنگامى که حالت خوف وترس فرو نشست، زبانهاى تند وخشن خود را با انبوهى از خشم وعصبانیت بر شما مى گشایند (وسهم خود را از غنائم مطالبه مى کنند) در حالى که در آن نیز حریص وبخیلند» (فَاِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُمْ بِاَلْسِنَة حِداد اَشِحَّةً عَلَى الْخَیْرِ).

در پایان آیه به آخرین توصیف آنها که در واقع ریشه همه بدبختیهایشان مى باشد اشاره کرده، مى فرماید: «آنها (هرگز) ایمان نیاورده اند» (اُولئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا).

«وبه همین دلیل خداوند اعمالشان را حبط ونابود کرد» (فَاَحْبَطَ اللهُ اَعْمالَهُمْ). چرا که اعمالشان هرگز توأم با انگیزه الهى واخلاص نبوده است.

«واین کار بر خدا آسان است» (وَکانَ ذلِکَ عَلَى اللهِ یَسیرًا).

(آیه 20) این آیه ترسیم گویاترى از حالت جبن وترس این گروه است، مى گوید: «آنها (به قدرى وحشت زده شده اند که) گمان مى کنند هنوز لشکر احزاب نرفته اند»(یَحْسَبُونَ الاَْحْزابَ لَمْ یَذْهَبُوا).

کابوس وحشتناکى بر فکر آنها سایه افکنده، گویى سربازان کفر مرتباً از مقابل چشمانشان رژه مى روند، شمشیرها را برهنه کرده ونیزه ها را به آنها حواله مى کنند!

سپس اضافه مى کند: «واگر برگردند (از ترس آنان) دوست مى دارند در میان اعراب بادیه نشین پراکنده (وپنهان) شوند» (وَاِنْ یَأْتِ الاَْحْزابُ یَوَدُّوا لَوْ اَنَّهُمْ بادُونَ فِى الاَْعْرابِ).

آرى! بروند ودر آنجا بمانند «و(مرتباً) از اخبار شما جویا گردند» (یَسْئَلُونَ عَنْ اَنْبائِکُمْ). لحظه به لحظه از هر مسافرى جویاى آخرین خبر شوند، مبادا احزاب به منطقه آنها نزدیک شده باشند، وسایه آنها به دیوار خانه آنها بیفتد! واین منت را بر سر شما بگذارند که همواره جویاى حال ووضع شما بودیم!

ودر آخرین جمله مى افزاید: «واگر درمیان شما باشند جز اندکى پیکار نمى کنند» (وَلَوْ کانُوا فیکُمْ ما قاتَلُوا اِلاّ قَلیلاً).

نه از رفتن آنها نگران باشید، نه از وجودشان خوشحال، که افرادى بى ارزش وبى خاصیتند ونبودنشان از بودنشان بهتر!

 

آزمایش بزرگ الهى در میدان احزاب نقش مؤمنان راستین در جنگ احزاب
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma