ترسیمى از موضع مستکبران در برابر مستضعفان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
تفسیر: پاکدلان پابرهنه! این هم پاسخ مستضعفان!

(آیه 32) در آیات گذشته دیدیم که چگونه دنیاپرستان سعى دارند در همه چیز از آن مردان حق که تهى دستند فاصله بگیرند، وسرانجام کارشان را در جهان دیگر نیز خواندیم.

در اینجا با اشاره به سرگذشت دو دوست یا دو برادر که هرکدام الگویى براى یکى ازاین دو گروه بوده اند طرز تفکر وگفتار وکردار وموضع این دو گروه را مشخص مى کند.

نخست مى گوید: اى پیامبر! «براى آنها مثالى بزن: آن دو مرد، که براى یکى از آنان دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم، وگِرداگِرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم ودر میانشان زراعت پربرکتى قرار دادیم» (وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لاَِحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ اَعْناب وَحَفَفْناهُما بِنَخْل وَجَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعًا).

(آیه 33) «هر دو باغ میوه آورده بود (میوه هاى فراوان) وچیزى فروگذار نکرده بود» (کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ اُکُلَها وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا).

از همه مهمتر آب که مایه حیات همه چیز مخصوصاً باغ وزراعت است، به حد کافى در دسترس آنها بود چرا که: «میان آن دو (باغ) نهر بزرگى جارى ساخته بودیم» (وَفَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً).

(آیه 34) به این ترتیب «صاحب این باغ درآمدِ فراوانى داشت» (وَکانَ لَهُ ثَمَرٌ).

ولى از آنجا که انسان کم ظرفیت وفاقد شخصیت هنگامى که همه چیز بر وفق مراد او بشود غرور او را مى گیرد، وطغیان وسرکشى آغاز مى کند که نخستین مرحله اش مرحله برترى جویى واستکبار بر دیگران است «به همین جهت (صاحب این دو باغ) به دوستش ـدر حالى که با او گفتگو مى کردـ چنین گفت: من از نظر ثروت از تو برتر، واز نظر نفرات نیرومندترم» (فَقالَ لِصاحِبِه وَهُوَ یُحاوِرُهُ اَنَا اَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَاَعَزُّ نَفَرًا).

(آیه 35) کم کم این افکار ـهمان گونه که معمولى استـ در او اوج گرفت، وبه جایى رسید که دنیا را جاودان و مال وثروت و حشمتش را ابدى پنداشت: «ودر حالى که نسبت به خود ستمکار بود در باغ خویش گام نهاد، و(نگاهى به درختان سرسبز که شاخه هایش از سنگینى میوه خم شده بود، وخوشه هاى پردانه اى که به هر طرف مایل گشته بود انداخت وبه زمزمه نهرى که مى غرید وپیش مى رفت ودرختان را مشروب مى کرد گوش فرا داد، واز روى غفلت وبى خبرى) گفت: من گمان نمى کنم هرگز این باغ نابود شود» (وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِه قالَ ما اَظُنُّ اَنْ تَبیدَ هذِه اَبَدًا).

(آیه 36) بازهم از این فراتر رفت، واز آنجا که جاودانى بودن این جهان با قیام رستاخیز تضاد دارد به فکر انکار قیامت افتاد وگفت: «وباور نمى کنم قیامت برپا گردد» (وَما اَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً).

اینها سخنانى است که گروهى براى دلخوش کردن خود به هم بافته اند.

سپس اضافه کرد: گیرم که قیامتى در کار باشد، من با این همه شخصیت ومقام «اگر به سراغ پروردگارم بازگردانده شوم (وقیامتى در کار باشد) جایگاهى بهتر از اینجا خواهم یافت» (وَلَئِنْ رُدِدْتُ اِلى رَبّى لاََجِدَنَّ خَیْرًا مِنْها مُنْقَلَبًا).

او در این خیالات خام غوطهور بود وهر زمان سخنان نامربوط تازه اى بر نامربوطهاى گذشته مى افزود که رفیق با ایمانش به سخن درآمد وگفتنیها را که در آیات بعد مى خوانیم گفت.

 

تفسیر: پاکدلان پابرهنه! این هم پاسخ مستضعفان!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma