فلسفه تشریع جهاد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
نخستین فرمان جهاد سیر در ارض وبیدارى دلها

(آیه 40) سپس توضیح بیشترى در باره این ستمدیدگانى که اذن دفاع به آنها داده شده است مى دهد، ومنطق اسلام را در زمینه این بخش از جهاد روشنتر مى سازد، مى گوید: «همان کسانى که به ناحق از خانه وشهر خود اخراج شدند» (اَلَّذینَ اُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ).

«جز این که مى گفتند: پروردگار ما خداوند یکتاست»! (اِلاّ اَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ).

سپس یکى از فلسفه هاى تشریع جهاد را این چنین بازگو مى کند: «واگر خداوند بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نکند دیرها وصومعه ها، ومعابد یهود ونصارا، ومساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى شود، ویران مى گردد» (وَلَوْلا دَفْعُ اللهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللهِ کَثیرًا).

اصولا هرگونه دعوت به خداپرستى بر ضدّ جبّارانى است که مى خواهند مردم همچون خدا آنها را بپرستند! ولذا اگر آنها فرصت پیدا کنند تمام این مراکز را با خاک یکسان خواهند کرد.

ودر پایان آیه بار دیگر وعده نصرت الهى را تکرار وتأکید کرده، مى گوید: «وخداوند کسانى را که یارى او کنند (واز آیین) ومراکز عبادتش دفاع نمایند) یارى مى کند» (وَلَیَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ یَنْصُرُهُ).

وبدون شک این وعده خدا انجام شدنى است چرا که «او قوى وقادر وغیرقابل شکست است» (اِنَّ اللهَ لَقَوِىٌّ عَزیزٌ).

مدافعان خط توحید تصور نکنند در این میدان مبارزه حق وباطل، ودر برابر انبوه عظیم دشمنان سرسخت تنها وبدون تکیه گاهند.

(آیه 41) این آیه که تفسیرى است در مورد یاران خدا که در آیه قبل وعده یارى به آنها داده شده است چنین مى گوید: «آنها کسانى هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیم نماز را بر پا مى دارند وزکات را ادا مى کنند وامر به معروف ونهى از منکر مى نمایند» (اَلَّذینَ اِنْ مَکَّنّاهُمْ فِى الاَْرْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَآتَوُا الزَّکوةِ وَاَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ).

آنها هرگز پس از پیروزى، همچون خودکامگان وجباران، به عیش ونوش ولهو ولعب نمى پردازند، ودر غرور ومستى فرو نمى روند، بلکه پیروزیها وموفقیتها را نردبانى براى ساختن خویش وجامعه قرار مى دهند ارتباطشان با خدا محکم وبا خلق خدا نیز مستحکم است چرا که «صلوة» (نماز) سمبل پیوند با خالق است، و«زکات» رمزى براى پیوند با خلق، وامر به معروف ونهى از منکر پایه هاى اساسى ساختن یک جامعه سالم محسوب مى شود ودر همین چهار صفت براى معرفى این افراد کافى است ودر سایه آن سایر عبادات واعمال صالح وویژگیهاى یک جامعه با ایمان وپیشرفته فراهم است.

ودر پایان آیه مى فرماید: «وپایان همه کارها از آن خداست» (وَلِلّهِ عاقِبَةُ الاُْمُورِ).

یعنى، همان گونه که آغاز هر قدرت وپیروزى از ناحیه خدا مى باشد سرانجام نیز تمام اینها به او باز مى گردد که «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ».

در این آیات به دو قسمت مهم از فلسفه هاى جهاد اشاره شده است.

نخست جهاد «مظلوم» در برابر «ظالم وستمگر» که حقّ مسلّم طبیعى وفطرى وعقلى اوست که تن به ظلم ندهد، برخیزد وفریاد کند.

دیگر جهاد در برابر طاغوتهایى است که قصد محو نام خدا را از دلها وویران ساختن معابدى که مرکز بیدارى افکار است دارند.

(آیه 42) از آنجا که در آیات گذشته سخن از مشکلات طاقت فرسایى بود که دشمنان اسلام براى مؤمنان فراهم ساخته بودند، در این آیه از یک سو دلدارى به پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مؤمنان مى دهد و از سوى دیگر عاقبت شوم کافران را روشن ساخته، مى گوید: «واگر تو را تکذیب کنند (غمگین مباش) چرا که پیش از آنها قوم نوح وعاد وثمود، پیامبرانشان را تکذیب کردند» (وَاِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوح وَعادٌ وَثَمُودُ).

(آیه 43) «وهمچنین قوم ابراهیم وقوم لوط» این دو پیامبر بزرگ را تکذیب نمودند (وَقَوْمُ اِبْرهیمَ وَقَوْمُ لُوط).

(آیه 44) «واصحاب مدین (قوم شعیب) ونیز موسى (از سوى فرعونیان) تکذیب شد» (وَاَصْحابُ مَدْیَنَ وَکُذِّبَ مُوسى).

 

همان گونه که این مخالفتها وتکذیبها موجب سستى این پیامبران بزرگ در دعوتشان به سوى توحید وحق وعدالت نگشت، مسلماً در روح پاک وپراستقامت تو نیز اثر نخواهد گذارد.

ولى این کافران کوردل تصور نکنند براى همیشه مى توانند به این برنامه هاى ننگین ادامه دهند: «اما من (در گذشته) به کافران مهلت دادم (تا امتحان خود را کاملا بدهند، وبر آنها اتمام حجت شود، وغرق ناز ونعمت گردند) سپس آنها را زیر ضربات مجازات گرفتم» (فَاَمْلَیْتُ لِلْکافِرینَ ثُمَّ اَخَذْتُهُمْ).

«دیدى چگونه (عمل آنها را) انکار نمودم» وچگونه به آنان پاسخ گفتم؟ (فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ).

نعمتهاى آنها را گرفتم ونقمت وبدبختى به آنها دادم، حیاتشان را گرفتم ومرگ در عوض آن دادم.

(آیه 45) در این آیه، چگونگى مجازات خدا را که در جمله قبل سربسته بود بطور گسترده بیان کرده، مى فرماید: «چه بسیار شهرها وآبادیها که ما آنها را هلاک کردیم در حالى که آنها ظالم وستمگر بودند» (فَکَاَیِّنْ مِنْ قَرْیَة اَهْلَکْناها وَهِىَ ظالِمَةٌ).

«پس آنها بر سقفهاى خود فرو ریختند» (فَهِىَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها).

یعنى شدت حادثه به قدرى بود که نخست سقفها فرو ریخت وبعد دیوارها به روى سقفها!

«وچه بسیار چاههاى پرآبى که (صاحبانش نابود و) آبهایش در زمین فرو رفته بود ومعطل وبى مصرف ماندند» (وَبِئْر مُعَطَّلَة)نه کسى از آنها آبى مى کشد ونه تشنه اى از آن سیراب مى گردد.

«وچه بسیار قصرهاى پرشکوه وکاخهاى سر به آسمان کشیده وبه صورت زیبا گچکارى شده» ویران گشتند وصاحبانش به دیار عدم شتافتند (وَقَصْر مَشید).

وبه این ترتیب هم مساکن پرزرق وبرق ومستحکم آنها بى صاحب ماند وهم آبهایى که مایه آبادى زمینهایشان بود.

 

 

نخستین فرمان جهاد سیر در ارض وبیدارى دلها
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma