عاقبت دردناک فرعونیان!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
ساحران از همه جا گِرد آمدند! دعاهاى پربار ابراهیم(ع)

(آیه 60) در این آیات آخرین صحنه از این بخش از داستان موسى وفرعون مطرح است، وآن چگونگى نابودى فرعونیان وپیروزى ونجات بنى اسرائیل است.

چنانکه در آیات گذشته خواندیم، فرعون مأموران خود را به شهرهاى مصر گسیل داشت، وبه اندازه کافى لشکر ونیرو آماده ساخت. وبه دنبال آنها حرکت کردند.

چنانکه آیه مى گوید: «پس فرعونیان آنها را تعقیب کردند وبه هنگام طلوع آفتاب به آنها رسیدند» (فَاَتْبِعُوهُمْ مُشْرِقینَ).

(آیه 61) «هنگامى که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسى گفتند: بطور قطع ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم» وراه نجاتى وجود ندارد! (فَلَمّا تَرءَا الْجَمْعانِ قالَ اَصْحابُ مُوسى اِنّا لَمُدْرَکُونَ).

در پیش روى ما دریا وامواج خروشان آب، ودر پشتِ سر ما دریایى از لشکر خونخوار با تجهیزات کامل، جمعیتى که سخت از ما خشمگینند.

در اینجا لحظات دردناکى بر بنى اسرائیل گذشت، لحظاتى که تلخى آن غیرقابل توصیف است، شاید جمع زیادى در ایمان خود متزلزل شدند.

(آیه 62) اما موسى(ع) همچنان آرام ومطمئن بود، ومى دانست وعده هاى خدا درباره نجات بنى اسرائیل ونابودى قوم سرکش تخلف ناپذیر است.

لذا با یک دنیا اطمینان واعتماد رو به جمعیت وحشتزده بنى اسرائیل کرد و«گفت: چنین نیست (آنها هرگز بر ما مسلط نخواهند شد) چرا که پروردگار من با من است وبه زودى مرا هدایت خواهد کرد» (قالَ کَلاّ اِنَّ مَعِىَ رَبّى سَیَهْدینِ).

(آیه 63) در این هنگام که شاید بعضى با ناباورى سخن موسى را شنیدند وهمچنان در انتظار فرا رسیدن آخرین لحظات زندگى بودند فرمان نهایى صادر شد.

چنانکه قرآن مى گوید: «پس ما به موسى وحى کردیم که عصایت را به دریا بزن»! (فَاَوْحَیْنا اِلى مُوسى اَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ).

موسى(ع) چنین کرد وعصا را به دریا زد، در اینجا صحنه عجیبى نمایان گشت که برق شادى در چشمها ودلهاى بنى اسرائیل نمایان گردید: «پس ناگهان دریا شکافته شد (آبها قطعه قطعه شدند) وهر بخشى همچون کوهى عظیمروى هم انباشته گشت»! ودر میان آنها جاده ها نمایان شد (فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْق کَالطَّوْدِ الْعَظیمِ).

منظور از «دریا» در اینجا همان نهر عظیم «نیل» است.

(آیه 64) فرعون وفرعونیان که از دیدن این صحنه، مات ومبهوت شده بودند وچنین معجزه روشن وآشکارى را مى دیدند باز هم از مرکب غرور پیاده نشدند، وبه تعقیب موسى وبنى اسرائیل پرداختند وبه سوى سرنوشت نهایى خود پیش رفتند، چنانکه قرآن مى گوید: «ودر آنجا دیگران ]=لشکر فرعون[ را نیز (به دریا) نزدیک ساختیم» (وَاَزْلَفْنا ثَمَّ الاْخَرینَ).

به این ترتیب فرعونیان نیز وارد جاده هاى دریایى شدند.

(آیه 65) این آیه مى گوید: «ما موسى وتمام کسانى را که با او بودند نجات دادیم» (وَاَنْجَیْنا مُوسى وَمَنْ مَعَهُ اَجْمَعینَ).

(آیه 66) درست هنگامى که آخرین نفر از بنى اسرائیل از دریا بیرون آمد وآخرین نفر از فرعونیان داخل دریا شد فرمان دادیم آبها به حال اول باز گردند، امواج خروشان یک مرتبه فرو ریختند وسر بر هم نهادند، فرعون ولشکرش را همچون پرهاى کاه با خود به هر جا بردند، درهم کوبیده ونابود کردند.

قرآن در یک عبارت کوتاه این ماجرا را بیان کرده، مى گوید: «سپس دیگران را غرق کردیم» (ثُمَّ اَغْرَقْنَا الاْخَرینَ).

وبه این ترتیب بردگان اسیر آزاد شدند وجباران مغرور گرفتار ونابود گشتند، تاریخ ورق خورد; دوران آن مستکبران پایان گرفت ومستضعفان وارث ملک وحکومت آنها شدند.

(آیه 67) آرى «در این ماجرا نشانه روشن (ودرس عبرت بزرگى) است، اما اکثر آنها ایمان نیاوردند» گویى چشمها بسته وگوشها کر وقلبها در خواب فرو بسته است (اِنَّ فى ذلِکَ لاَیَةً وَما کانَ اَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ).

جایى که فرعونیان با دیدن آن صحنه هاى عجیب ایمان نیاوردند از این قوم مشرک تعجب مکن، واز عدم ایمانشان نگران مباش!

تعبیر به «اکثر» (بیشتر) اشاره به این است که گروهى از فرعونیان دست به دامن آیین موسى زدند وبه جمع یاران او پیوستند.

(آیه 68) این آیه در یک جمله کوتاه وپرمعنى به قدرت ورحمت بى پایان خدا اشاره کرده، مى گوید: «پروردگار تو هم تواناست وهم مهربان» (وَاِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ).

از «عزت» اوست که هر زمان اراده کند فرمان نابودى اقوام یاغى را صادر مى کند، به همان آبى که مایه حیات آنهاست فرمان مرگ آنها را مى دهد، وهمان دریاى نیل که مایه ثروت وقدرت فرعونیان بود قبرستان آنها مى شود!

واز «رحمت» اوست که در این کار هرگز عجله نمى کند، بلکه سالها مهلت مى دهد، معجزه مى فرستد، اتمام حجت مى کند، ونیز از رحمت اوست که این بردگان ستمدیده را از چنگال آن اربابان قلدر وزورگو رهایى مى بخشد.

(آیه 69) به دنبال داستان عبرت انگیز موسى وفرعون به سرگذشت الهام بخش ابراهیم(ع) ومبارزاتش با مشرکان مى پردازد، واین مطلب را از گفتگوى ابراهیم با عمویش آزر وقوم گمراه آغاز مى کند.

نخست مى گوید: «وخبر ابراهیم را بر آنها بخوان» (وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ اِبْراهیمَ).

(آیه 70) واز میان تمام اخبار مربوط به این پیامبر بزرگ روى این قسمت تکیه مى کند: «هنگامى که به پدر وقومش گفت: شما چه چیز را مى پرستید»؟! (اِذْ قالَ لاَِبیهِ وَقَوْمِه ما تَعْبُدُونَ).

(آیه 71) آنها بلافاصله در پاسخ «گفتند: ما بتهایى را مى پرستیم وهمه روز ملازم عبادت آنهاییم» (قالُوا نَعْبُدُ اَصْنامًا فَنَظَلُّ لَها عاکِفینَ).

این تعبیر نشان مى دهد که آنها نه تنها احساس شرمندگى از کار خود نداشتند بلکه بسیار به کار خود افتخار مى کردند.

(آیه 72) به هر حال ابراهیم(ع) با شنیدن این سخن آنها را زیر رگبار اعتراضات شدید خود قرار داد وبا دو جمله کوبنده آنها را با یک بن بست منطقى روبه رو ساخت. «گفت: آیا آنها سخن شما را مى شنوند هنگامى که آنها را مى خوانید»؟! (قالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ اِذْ تَدْعُونَ).

(آیه 73) «یا این که آنها سودى به شما مى رسانند یا زیانى مى بخشند»؟! (اَوْ یَنْفَعُونَکُمْ اَوْ یَضُرُّونَ). حداقل چیزى که در معبود لازم است این است که نداى عابد خویش را بشنود، ودر گرفتاریها به یاریش بشتابد. اما در این بتها چیزى که نشان دهد آنها کمترین درک وشعورى دارند، ویا کمترین تأثیرى در سرنوشت انسانها، به چشم نمى خورد.

(آیه 74) ولى بت پرستان متعصب در برابر این سؤال منطقى به همان پاسخ قدیمى وتکرارى خود پرداختند و«گفتند: (این مسائل مطرح نیست) مهم آن است که ما نیاکان خود را یافتیم که چنین مى کنند»! (قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا کَذلِکَ یَفْعَلُونَ).

این پاسخ که بیانگر تقلید کورکورانه آنها از نیاکان جاهل ونادانشان بود تنها پاسخى بود که مى توانستند به گفته ابراهیم(ع) بدهند، پاسخى که دلیل بطلانش در آن نهفته است.

(آیه 75) در این هنگام ابراهیم لبه تیز حمله خود را متوجه بتها کرد و«گفت: آیا این چیزى را که شما پیوسته عبادت مى کردید مشاهده نمودید؟» )قالَ اَفَرَءَیْتُمْ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ).

(آیه 76) «هم شما وهم پدران پیشین شما» (اَنْتُمْ وَآباؤُکُمُ الاَْقْدَمُونَ).

(آیه 77) «همه آنها دشمن منند مگر پروردگار عالمیان» (فَاِنَّهُمْ عَدُوٌّ لى اِلاّ رَبَّ الْعالَمینَ). آرى همه آنها با من دشمنند ومن با آنها دشمن آشتى ناپذیر.

(آیه 78) سپس ابراهیم(ع) به توصیف پروردگار جهانیان وذکر نعمتهاى معنوى ومادى او مى پردازد تا با مقایسه با بتها که نه دعاى عابدان را مى شنوند، ونه سود وزیانى دارند مطلب کاملا روشن شود.

نخست از نعمت آفرینش وهدایت، شروع کرده، مى گوید: «او کسى است که مرا آفرید، سپس هم او مرا هدایت مى کند» (اَلَّذى خَلَقَنى فَهُوَ یَهْدینِ).

(آیه 79) پس از بیان نخستین مرحله ربوبیت، یعنى هدایت بعد از آفرینش، به نعمتهاى مادى پرداخته، مى گوید: «واو کسى است که مرا غذا مى دهد وسیراب مى کند» (وَالَّذى یُطْعِمُنى وَیَسْقینِ). آرى! من همه نعمتها را از او مى بینم، پوست وگوشت من، آب وغذاى من، همه از برکات اوست.

(آیه 80) نه تنها در حال صحّتم مشمول نعمتهاى اویم، بلکه «هنگامى که بیمار شوم اوست که مرا شفا مى دهد» (وَاِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ).

با این که بیمارى نیز گاهى از ناحیه اوست، اما براى رعایت ادب در سخن، آن را به خود نسبت مى دهد.

(آیه 81) سپس از مرحله زندگى دنیا پا را فراتر گذارده، به زندگى جاویدان در سراى آخرت مى پردازد تا روشن سازد که من همه جا بر سر خوان نعمت او نشسته ام نه فقط در دنیا که در آخرت نیز هم.

مى گوید: «واو کسى است که مرا مى میراند وبار دیگر زنده مى کند» (وَالَّذى یُمیتُنى ثُمَّ یُحْیینِ).

 

آرى! هم مرگ من از اوست وهم بازگشت مجدد به زندگى از ناحیه اوست.

(آیه 82) وهنگامى که وارد عرصه محشر شوم، چشم امیدم به او دوخته شده چرا که «او کسى است که طمع دارم گناهم را در روز جزا بیامرزد» (وَالَّذى اَطْمَعُ اَنْ یَغْفِرَلى خَطیئَتى یَوْمَ الدّینِ).

بدون شک پیامبران معصومند وگناهى ندارند که بخشوده شود، ولى چنانکه در گذشته هم گفته ایم گاهى حسنات نیکان، گناهان مقربان محسوب مى شود، ودر مقام والاى آنان گاه انجام یک کار خوب نیز قابل بازخواست، چرا که از کار نیکوترى جلوگیرى کرده، ولذا ترک اولایش مى نامند.

 

ساحران از همه جا گِرد آمدند! دعاهاى پربار ابراهیم(ع)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma