پایان ماجراى اصحاب کهف

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
بیدارى بعد از یک خواب طولانى! خواب اصحاب کهف

(آیه 21) به زودى داستان هجرت این گروه از مردان با شخصیت در آن محیط، در همه جا پیچید، وشاه جبّار سخت برآشفت، لذا دستور داد مأموران مخصوص همه جا را به جستجوى آنها بپردازند، واگر ردّپایى یافتند آنان را تا دستگیریشان تعقیب کنند، وبه مجازات برسانند; اما هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند.

اکنون به سراغ مأمور خرید غذا برویم وببینیم بر سر او چه آمد، او وارد شهر شد ولى دهانش از تعجب بازماند، شکل ساختمانها بکلى دگرگون شده، قیافه ها همه ناشناس، لباسها طرز جدیدى پیدا کرده، وحتّى طرز سخن گفتن وآداب ورسوم مردم عوض شده است، ویرانه هاى دیروز تبدیل به قصرها وقصرهاى دیروز به ویرانه ها مبدل گردیده!

او هنوز فکر مى کند خوابشان در غار یک روز یا یک نیمه روز بوده است پس این همه دگرگونى چرا!

تعجب او هنگامى به نهایت رسید که دست در جیب کرد تا بهاى غذایى را که خریده بود بپردازد، فروشنده چشمش به سکه اى افتاد که به 300 سال قبل وبیشتر تعلق داشت، وشاید نام «دقیانوس» شاه جبار آن زمان بر آن نقش بسته بود، هنگامى که توضیح خواست، او درجواب گفت تازگى این سکه را به دست آورده ام!

وخود او نیز متوجه شد که او ویارانش در چه خواب عمیق وطولانى فرو رفته بودند.

این مسأله مثل بمب در شهر صدا کرد، وزبان به زبان در همه جا پیچید.

جمعى از آنها نمى توانستند باور کنند که انسان بعد از مردن به زندگى باز مى گردد، اما ماجراى خواب اصحاب کهف دلیل دندان شکنى شد براى آنها که طرفدار معاد جسمانى بودند.

لذا قرآن در این آیه مى گوید: «واین چنین مردم را متوجه حال آنها کردیم، تا بدانند که وعده خداوند (در مورد رستاخیز) حق است» (وَکَذلِکَ اَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا اَنَّ وَعْدَاللهِ حَقٌّ).

«ودر پایان جهان وقیام قیامت شکى نیست» (وَاَنَّ السّاعَةَ لا رَیْبَ فیها).

این خواب وبیدارى از پاره اى جهات از مردن وبازگشتن به حیات، عجیب تر بود، زیرا صدها سال بر آنها گذشت وبدنشان نپوسید، در حالى که نه غذایى خوردند ونه آبى نوشیدند.

آیا این دلیل بر قدرت خدا بر هر چیز وهر کار نیست؟ حیات بعد از مرگ با توجه به چنین صحنه اى مسلماً امکان پذیر است.

مأمور خرید غذا به سرعت به غار بازگشت ودوستان خود را از ماجرا آگاه ساخت، همگى در تعجب عمیق فرو رفتند، تحمل این زندگى براى آنها سخت وناگوار بود، از خدا خواستند که چشم از این جهان بپوشند وبه جوار رحمت حق منتقل شوند وچنین شد.

آنها چشم از جهان پوشیدند وجسدهاى آنها در غار مانده بود که مردم به سراغشان آمدند.

در اینجا نزاع وکشمکش بین طرفداران مسأله معاد جسمانى ومخالفان آنها درگرفت، مخالفان سعى داشتند که مسأله خواب وبیدارى اصحاب کهف به زودى به دست فراموشى سپرده شود، واین دلیل دندان شکن را از دست موافقان بگیرند.

قرآن چنین مى گوید: «در آن هنگام که میان خود در باره کار خویش نزاع داشتند گروهى مى گفتند: بنایى بر آنان بسازید (تا براى همیشه از نظر پنهان شوند واز آنها سخن نگویید که) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است!» (اِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ اَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیانًا رَبُّهُمْ اَعْلَمُ بِهِمْ).

«ولى آنها که از رازشان آگاهى یافتند (وآن را دلیلى بر رستاخیز دیدند) گفتند: ما مسجدى در کنار (مدفن) آنها مى سازیم» تا خاطره آنان فراموش نشود (قالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلى اَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدًا).

این آیه نشان مى دهد که ساختن معبد به احترام قبور بزرگان دین نه تنها حرام نیست، بلکه کار خوب وشایسته اى است.

(آیه 22) این آیه به پاره اى از اختلافات اشاره مى کند که در میان مردم در مورد اصحاب کهف وجود دارد، از جمله: درباره تعداد آنها مى گوید: گروهى از مردم «خواهند گفت: آنها سه نفر بودند که چهارمینشان سگشان بود» (سَیَقُولُونَ ثَلثَةٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ).

«و(گروهى) مى گویند: پنج نفر بودند که ششمین آنها سگ آنها بود» (وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ).

همه اینها سخنانى بدون دلیل و «انداختن تیر در تاریکى است» (رَجْمًا بِالْغَیْبِ).

«و(گروهى) مى گویند: آن ها هفت نفر بودند وهشتمین آنها سگ آنها بود» (وَیَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ).

«بگو: پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است» (قُلْ رَبّى اَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ).

«جز گروه کمى تعداد آنها را نمى دانند» (ما یَعْلَمُهُمْ اِلاّ قَلیلٌ).

در پایان آیه اضافه مى کند: «پس درباره آنها جز با دلیل سخن مگو» (فَلا تُمارِ فیهِمْ اِلاّمِراءً ظاهِرًا).

 

یعنى آن چنان با آنها منطقى ومستدل سخن بگو که برترى منطق تو آشکار گردد «واز هیچ کس درباره (تعداد اصحاب کهف) سؤال مکن» (وَلا تَسْتَفْتِ فیهِمْ مِنْهُمْ اَحَدًا).

(آیه 23) این آیه یک دستور کلى به پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى دهد که: «وهرگز در مورد کارى نگو: من فردا آن را انجام مى دهم» (وَلا تَقُولَنَّ لِشَاىْء اِنّى فاعِلٌ ذلِکَ غَدًا).

(آیه 24) «مگر این که خدا بخواهد» (اِلاّ اَنْ یَشاءَ اللهُ).

یعنى در رابطه با اخبار آینده وتصمیم برانجام کارها، حتماً جمله «اِنشاءَالله» را اضافه کن، چرا که تو هرگز مستقل در تصمیم گیرى نیستى واگر خدا نخواهد هیچ کس توانایى بر هیچ کار را ندارد.

دیگر این که خبردادن قطعى براى انسان که قدرتش محدود است واحتمال ظهور موانع مختلف مى رود صحیح ومنطقى نیست، وچه بسا دروغ از آب درآید، مگر این که با جمله «انشاءالله» همراه باشد.

سپس در تعقیب این جمله، قرآن مى گوید: «هنگامى که یاد خدا را فراموش کردى (بعد که متوجه شدى) پروردگارت را به خاطر بیاور» (وَاذْکُرْ رَبَّکَ اِذا نَسیتَ).

اشاره به این که اگر به خاطر فراموشى جمله انشاءالله را به سخنانى که از آینده خبر مى دهى نیفزایى هر موقع به یادت آمد فوراً جبران کن وبگو انشاءالله، که این کار گذشته را جبران خواهد کرد.

«وبگو: امیدوارم که پروردگارم مرا به راهى روشنتر از این هدایت کند» (وَقُلْ عَسى اَنْ یَهْدِیَنِ رَبّى لاَِقْرَبَ مِنْ هذا رَشَدًا).

 

بیدارى بعد از یک خواب طولانى! خواب اصحاب کهف
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma