(آیه 30) از امام باقر(علیه السلام) چنین نقل شده است که جوانى از انصار در مسیر خود با زنى روبرو شد. چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب کرد تا اینکه وارد کوچه تنگى شد باز همچنان به پشتِ سر خود نگاه مى کرد ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزى استخوان یا قطعه شیشه اى که در دیوار بود صورتش را شکافت! با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پیامبر مى روم واین ماجرا را بازگو مى کنم، هنگامى که چشم رسول خدا به او افتاد فرمود: چه شده است؟
وجوان ماجرا را نقل کرد، در این هنگام جبرئیل، پیک وحى خدا نازل شد وآیه مورد بحث را آورد.