همه مى میرند!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
باز هم نشانه هاى خدا در جهان هستى شمه اى از داستان پیامبران

(آیه 34) در قسمتى از آیات گذشته خواندیم که مشرکان براى تردید در نبوت پیامبر(ص) به مسأله انسان بودن او متوسل مى شدند. این آیه اشاره به بعضى دیگر از ایرادات آنهاست: گاه آنها مى گفتند سر وصدایى که پیامبر ـوبه گفته آنها این شاعرـ به راه انداخته دوامى ندارد وبا مرگش همه چیز پایان مى یابد. (طور/30)

وگاه چنین مى پنداشتند که چون این مرد معتقد است خاتم پیامبران است باید هرگز نمیرد تا حافظ آیین خویش باشد، بنابراین مرگ او در آینده دلیلى خواهد بود بر بطلان ادعاى او!

قرآن در جمله کوتاهى به آنها پاسخ داده، مى گوید: «وما براى هیچ بشرى قبل از تو زندگى جاویدان قرار ندادیم» (وَما جَعَلْناکَ لِبَشَر مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ).

این قانون تغییرناپذیر آفرینش است که هیچ کس زندگى جاویدان ندارد. وانگهى اینها که از مرگ تو هم اکنون شادى مى کنند «اگر تو بمیرى مگر خودشان زندگى جاویدان دارند»؟! (اَفَاِنْ مِتَّ فَهُمُ الخالِدُونَ).

بقاى شریعت ودین وآیین نیاز به بقاى آورنده آن ندارد. ممکن است جانشینان او خط او را ادامه دهند.

(آیه 35) سپس قانون کلى مرگ را در باره همه نفوس، بدون استثناء چنین بازگو مى کند: «هر انسانى طعم مرگ را مى چشد» (کُلُّ نَفْس ذائِقَةُ الْمَوْتِ).

بعد از ذکر قانون عمومى مرگ این سؤال مطرح مى شود که هدف از این حیات ناپایدار چیست وچه فایده اى دارد؟

 

قرآن در دنباله همین سخن مى گوید: «وشما را با بدیها وخوبیها آزمایش مى کنیم، وسرانجام به سوى ما بازگردانده مى شوید» (وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَاِلَیْنا تُرْجَعُونَ). البته آزمایش به وسیله بلاها سخت تر است.

جایگاه اصلى شما این جهان نیست، بلکه جاى دیگر است; شما تنها براى دادن امتحانى در اینجا مى آیید وپس از پایان امتحان وکسب تکامل لازم به جایگاه اصلى خود که سراى آخرت است خواهید رفت.

(آیه 36) باز در اینجا به بحثهاى دیگر در ارتباط با موضع گیرى مشرکان در برابر پیامبر اسلام(ص) برخورد مى کنیم، که بیانگر طرز تفکر انحرافى آنها در مسائل اصولى است نخست مى گوید: «وهنگامى که کافران تو را مى بینند کارى جز مسخره کردن تو ندارند» (وَاِذا رَءاکَ الَّذینَ کَفَرُوا اِنْ یَتَّخِذُونَکَ اِلاّ هُزُوًا).

آنها با بى اعتنایى به تو اشاره کرده، مى گویند: «آیا این همان کسى است که خدایان وبتهاى شما را (به بدى) یاد مى کند»؟ (اَهذَا الَّذى یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ).

«در حالى که خود ذکر خداوند رحمان را انکار مى کنند» (وَهُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کافِرُونَ).

تعجب در این است که اگر کسى از این بتهاى سنگى وچوبى بدگویى کند ـنه بدگویى بلکه حقیقت را بیان نماید وبگوید اینها موجودات بى روح وفاقد شعور وبى ارزش هستندـ تعجب مى کنند، اما اگر کسى منکر خداوند بخشنده ومهربانى شود که آثار رحمتش پهنه جهان را گرفته ودر هر چیز دلیلى بر عظمت ورحمت اوست براى آنها جاى تعجب نیست.

(آیه 37) سپس به یکى دیگر از کارهاى زشت وبى رویه این انسانهاى بى بند وبار اشاره کرده، مى فرماید: «انسان از عجله آفریده شده» (خُلِقَ الاِْنْسانُ مِنْ عَجَل).

در حقیقت تعبیر «خُلِقَ الاِْنْسانُ مِنْ عَجَل» یک نوع تأکید است; یعنى آن چنان انسان عجول است که گویى از «عجله» آفریده شده، وتار وپود وجودش از آن تشکیل یافته! وبه راستى بسیارى از مردم عادى چنینند هم در خیر عجولند وهم در شر.

ودر پایان آیه اضافه مى کند: «ولى عجله نکنید من آیاتم را به زودى به شما نشان خواهم داد» (سَأُوریکُمْ آیاتى فَلا تَسْتَعْجِلُونِ).

آیات ممکن است اشاره به نشانه هاى عذاب وبلاها ومجازاتهایى باشد که پیامبر(ص) مخالفان را با آن تهدید مى کرد واین سبک مغزان کراراً مى گفتند: پس چه شد این بلاهایى که ما را با آن مى ترسانى.

قرآن مى گوید: عجله نکنید، چیزى نمى گذرد که دامانتان را خواهد گرفت.

(آیه 38) باز انگشت روى یکى از تقاضاهاى عجولانه آنها گذاشته، مى فرماید: «وآنها مى گویند: این وعده قیامت اگر راست مى گویید کى فرا مى رسد؟!» (وَیَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ).

(آیه 39) این آیه به آنها پاسخ مى دهد، ومى گوید: «اگر کافران مى دانستند زمانى را که نمى توانند شعله هاى آتش را از صورت وپشت خود دور سازند، وهیچ کس به یارى آنها نخواهد شتافت» هرگز تعجیل در عذاب نمى کردند، ونمى گفتند: قیامت کى فرا مى رسد» (لَوْ یَعْلَمُ الَّذینَ کَفَرُوا حینَ لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النّارَ وَلا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَلاهُمْ یُنْصَرُونَ).

(آیه 40) وجالب این که این مجازات الهى وآتش سوزان «به صورت ناگهانى به سراغ آنها مى آید آن چنانکه مبهوتشان مى کند»! (بَلْ تَأْتیهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ).

«پس (آن چنان غافلگیر ومقهورشان مى سازد که) قدرت بر دفع آن را ندارند» (فَلا یَسْتَطیعُونَ رَدَّها).

حتى اگر تقاضاى مهلت کنند وبر خلاف آنچه تا آن وقت عجله مى کردند درخواست تأخیر نمایند «به آنها مهلت داده نمى شود» (وَلاهُمْ یُنْظَرُونَ).

(آیه 41) در آیات گذشته دیدیم که مشرکان وکفار، پیامبر اسلام(ص) را به باد استهزاء مى گرفتند، این آیه به عنوان دلدارى پیامبر(ص) وتسلى خاطر او مى گوید: این تنها تو نیستى که مورد استهزاء واقع شده اى «پیامبران قبل از تو نیز مورد استهزاء قرار گرفتند» (وَلَقَدِ اسْتُهْزِىءَ بِرُسُل مِنْ قَبْلِکَ).

 

«ولى سرانجام آنچه را (از عذابهاى الهى) به باد مسخره گرفته بودند، دامان استهزاکنندگان را گرفت» (فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِه یَسْتَهْزِؤُنَ).

بنابراین غم واندوهى به خود راه مده واین گونه اعمال جاهلان نباید در روح بزرگ تو کمترین اثر بگذارد ویا در اراده آهنینت خللى وارد کند.

(آیه 42) در این آیه مى گوید: نه تنها در برابر عذاب خدا در قیامت، کسى از شما دفاع نمى کند، در این دنیا نیز همین است «بگو: چه کسى شما را در شب وروز در برابر مجازات خداوند رحمان حفظ ونگهدارى مى کند»؟! (قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ).

در واقع اگر خداوند آسمان «جوّ زمین» را سقف محفوظى قرار نداده بود همین به تنهایى کافى بود که شما را شب وروز در معرض بمباران سنگهاى آسمانى قرار دهد.

قابل توجه این که: در این آیه به جاى «الله»، «رَحْمن» به کار رفته، یعنى ببینید شما چقدر گناه کرده اید که حتى خداوندى را که کانون رحمت عامه است به خشم آورده اید.

سپس اضافه مى کند: «بلکه آنها از یاد پروردگارشان روى گردانند» (بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ).

نه به مواعظ واندرزهاى پیامبران او گوش فرا مى دهند، ونه یاد خدا ونعمتهایش دل آنها را تکان مى دهد، ونه لحظه اى اندیشه خود را در این راه به کار مى اندازند.

(آیه 43) باز به عنوان سؤال مى پرسد: این کافران ظالم وگنهکار در برابر کیفرهاى الهى به چه چیز دل بسته اند؟ «آیا آنها خدایانى دارند که مى توانند از آنان در برابر ما دفاع کنند»؟! (اَمْ لَهُمْ الِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا).

این خدایان ساختگى آنها «حتى نمى توانند خودشان را یارى دهند واز خویشتن دفاع کنند» (لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَ اَنْفُسِهِمْ).

«ونه از ناحیه ما (به وسیله رحمت ونیروى معنوى) یارى وهمراهى مى شوند» (وَلاهُمْ مِنّا یُصْحَبُونَ).

(آیه 44) این آیه اشاره به یکى از علل مهم سرکشى وطغیان افراد بى ایمان کرده، مى گوید: «ما به این گروه وپدرانشان انواع نعمتها بخشیدیم تا آنجا که عمرهاى طولانى پیدا کردند» (بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَآباءَهُمْ حَتّى طالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ).

اما به جاى این که این عمر طولانى ونعمت فراوان حس شکرگزارى را در آنها تحریک کرده وسر بر آستان عبودیت حق بگذارند مایه غرور وطغیانشان شد.

ولى آیا آنها نمى بینند که این جهان ونعمتهایش پایدار نیست «آیا نمى بینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده، واز آن (واهلش) مى کاهیم؟» (اَفَلا یَرَوْنَ اَنّا نَأْتِى الاَْرْضَ نَنْقُصُها مِنْ اَطْرافِها).

اقوام وقبایل یکى بعد از دیگرى مى آیند ومى روند وحتى دانشمندان وبزرگان وعلما که قِوام زمین به آنها بود چشم از جهان فرو بستند! «آیا آنها غالبند» یا ما؟! (اَفَهُمُ الْغالِبُونَ).

(آیه 45) سپس این حقیقت را بازگو مى کند که وظیفه پیامبر(صلى الله علیه وآله)آن است که مردم را از طریق وحى آسمانى انذار کند، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله)کرده مى گوید: «به آنها بگو: (من از پیش خود چیزى نمى گویم) تنها به وسیله وحى شما را انذار مى کنم» (قُلْ اِنَّما اُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْىِ).

واگر در دل سخت شما اثر نمى گذارد جاى تعجب نیست، ونه دلیلى بر نقصان وحى آسمانى، بلکه به خاطر آن است که «افراد کر، هنگامى که انذار مى شوند سخنان را نمى شنوند»! (وَلا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ اِذا ما یُنْذَرُونَ).

گوش شنوا لازم است تا سخن خدا را بشنود، نه گوشهایى که آن چنان پرده هاى گناه و غفلت وغرور بر آنها افتاده که شنوایى حق را بکلى از دست داده است.

(آیه 46) به دنبال آیات گذشته که حالت غرور وبى خبرى افراد بى ایمان را منعکس مى کرد در این آیه، مى گوید: این بى خبران مغرور که در حالت نعمت وآرامش هرگز خدا را بنده نیستند «اگر گوشه کوچک واز نسیمى عذاب پروردگارت دامنشان را بگیرد (چنان متوحش مى شوند که) فریاد مى زنند اى واى بر ما!ما همگى ظالم وستمگر بودیم»! (وَلَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یاوَیْلَنا اِنّا کُنّا ظالِمینَ). ولى چه سود که این بیدارى اضطرارى هم به حال آنها سودى ندارد.

(آیه 47) ودر این آیه اشاره به حساب وجزاى دقیق وعادلانه قیامت مى کند تا افراد بى ایمان وستمگر بدانند به فرض که عذاب این دنیا دامانشان را نگیرد مجازات آخرت حتمى است، ودقیقاً تمام اعمالشان مورد محاسبهقرار مى گیرد.

مى فرماید: «وما ترازوهاى عدل را در روز قیامت بر پا مى کنیم» (وَنَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیمَةِ).

در احادیث اسلامى مى خوانیم: میزانهاى سنجش در قیامت، پیامبران وامامان وپاکان ونیکانى هستند که در پرونده اعمالشان نقطه تاریکى وجود ندارد.

این ترازوهاى سنجش آن چنان دقیق ومنظم است که گویى عین عدالت مى باشد. وبه همین دلیل بلافاصله اضافه مى کند: «پس به هیچ کس در آنجا کمترین ظلم وستمى نمى شود» (فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا). نه از پاداش نیکوکاران چیزى کاسته مى شود، ونه به مجازات بدکاران افزوده مى گردد.

اما این نفى ظلم وستم، مفهومش این نیست که در حساب دقت نمى شود بلکه «اگر به مقدار سنگینى یک دانه خردل (کار نیک وبدى) باشد ما آن را حاضر مى سازیم» ومورد سنجش قرار مى دهیم (وَاِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل اَتَیْنا بِها).

«وهمین قدر کافى است که ما حسابگر اعمال بندگان باشیم» (وَکَفى بِنا حاسِبینَ).

 

باز هم نشانه هاى خدا در جهان هستى شمه اى از داستان پیامبران
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma