این همه درس عبرت واین همه بى خبرى!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
خدایا، مردم قرآن را ترک کردند! حرکت سایه ها!

(آیه 35) در اینجا قرآن مجید براى دلدارى پیامبر(صلى الله علیه وآله)ومؤمنان از یک سو وتهدید مشرکان بهانه جو از سوى دیگر به تاریخ اقوام گذشته وسرگذشت شوم آنها اشاره کرده، نخست مى فرماید: «وما به موسى، کتاب (آسمانى) دادیم، وبرادرش هارون را یاور او قرار دادیم» (وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَجَعَلْنا مَعَهُ اَخاهُ هرُونَ وَزیرًا).

(آیه 36) ما به آن دو خطاب کردیم «وگفتیم: به سوى این قوم بروید که آیات ما را تکذیب کردند» (فَقُلْنَا اذْهَبا اِلَى الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِایاتِنا).

آنها از یک سو آیات ونشانه هاى خدا را که در آفاق وانفس ودر تمام عالم هستى وجود دارد عملا تکذیب نمودند واز سوى دیگر تعلیمات انبیاى پیشین را نیز نادیده گرفته، وآنها را تکذیب نمودند.

 

ولى با تمام تلاش وکوششى که موسى و برادرش انجام دادند، وبا دیدن آن همه معجزات عظیم ومتنوع وروشن، باز راه کفر وانکار را پیش گرفتند، لذا «ما آنها را شدیداً در هم کوبیدیم ونابود کردیم» (فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمیرًا).

(آیه 37) همچنین «قوم نوح را هنگامى که رسولان الهى را تکذیب کردند، غرق نمودیم و(سرنوشت) آنها را نشانه روشنى براى عموم مردم قرار دادیم، وبراى همه ستمگران عذاب دردناکى فراهم ساختیم» (وَقَوْمَ نُوح لَمّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ اَغْرَقْناهُمْ وَجَعَلْناهُمْ لِلنّاسِ آیَةً وَاَعْتَدْنا لِلظّالِمینَ عَذابًا اَلیمًا).

(آیه 38) همچنین «قوم عاد و ثمود واصحاب الرس واقوام بسیار دیگرى را که در این میان بودند» هلاک کردیم (وَعادًا وَثَمُودَا وَاَصْحابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَیْنَ ذلِکَ کَثیرًا).

قوم عاد همان قوم «هود» پیامبر بزرگ خدا هستند، که از سرزمین احقاف (یا یمن) مبعوث شد، وقوم ثمود، قوم پیامبر خدا «صالح» هستند که از سرزمین وادى القرى (میان مدینه وشام) مبعوث گردید، و«اصحاب رس» قومى بودند که درخت صنوبرى را ـکه «یافث» فرزند «نوح» غرس کرده بودـ مى پرستیدند، آنها دوازده شهر آباد داشتند که بر کنار نهرى به نام «رس» بود.

هنگامى که آنها در کفر وبت پرستى فرو رفتند، خداوند پیامبرى از بنى اسرائیل به سوى آنها فرستاد اما آنها ایمان نیاوردند، پیامبر براى قلع ماده فساد از خدا تقاضا کرد آن درخت بخشکد آن درخت خشکید.

آنها هنگامى که چنین دیدند سخت ناراحت شدند، وتصمیم بر کشتن آن پیامبر گرفتند، چاهى عمیق کندند واو را در آن افکندند.

خداوند به خاطر این اعمال زشت، واین ظلم وستمها آنها را به عذاب شدیدى گرفتار کرد ونابود ساخت.

(آیه 39) ولى ما هرگز آنها را غافلگیرانه مجازات نکردیم، بلکه «براى هر یک از آنها مثلها زدیم» (وَکُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الاَْمْثالَ).

به ایرادهاى آنها پاسخ گفتیم، همچون پاسخ ایرادهایى که به تو مى کنند، اخطار کردیم، انذار نمودیم، وسرنوشت وداستانهاى گذشتگان را براى آنها بازگو کردیم.

اما هنگامى که هیچ یک از اینها سودى نداد «هر یک از آنها را درهم شکستیم وهلاک کردیم» (وَکُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبیرًا).

(آیه 40) وسرانجام در این آیه اشاره به ویرانه هاى شهرهاى قوم لوط مى کند که در سر راه مردم حجاز به شام قرار گرفته، وتابلو زنده وگویایى از سرنوشت دردناک این آلودگان ومشرکان است، مى فرماید: «آنها ]=مشرکان مکّه[ از کنار شهرى که باران شرّ وبدبختى ]=بارانى از سنگهاى نابود کننده[ بر سرشان ریخته شد گذشتند آیا آنها (در سفرهایشان به شام) این صحنه را ندیدند» ودر زندگى آنها نیندیشیدند؟! (وَلَقَدْ اَتَوْا عَلَى الْقَرْیَةِ الَّتى اُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ اَفَلَمْ یَکُونُوا یَرَوْنَها).

آرى! این صحنه را دیده بودند، ولى هرگز درس عبرت نگرفتند چرا که «آنها به رستاخیز ایمان وامید ندارند»! (بَلْ کانُوا لا یَرْجُونَ نُشُورًا).

مرگ را پایان این زندگى مى شمرند، واگر به زندگى پس از مرگ هم معتقد باشند اعتقادى بسیار سست وبى پایه دارند.

(آیه 41) این آیه نمونه دیگرى از منطق مشرکان وکیفیت برخورد آنها با پیامبر اسلام ودعوت راستین او را بازگو مى کند.

نخست مى گوید: «آنها هنگامى که تو را مى بینند (تنها کارى که انجام مى دهند این است که) به باد مسخره ات مى گیرند (ومى گویند:) آیا این همان کسى است که خدا او را به عنوان پیامبر برانگیخته است» (وَاِذا رَاَوْکَ اِنْ یَتَّخِذُونَکَ اِلاّ هُزُوًا اَهذَا الَّذى بَعَثَ اللهُ رَسُولاً).

(آیه 42) سپس قرآن در ادامه گفتار مشرکان واز زبان آنها چنین نقل مى کند: «اگر ما بر پرستش خدایانمان استقامت نمى کردیم بیم آن مى رفت که ما را گمراه سازد» وارتباطمان را با آنها قطع کند (اِنْ کادَ لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْلا اَنْ صَبَرْنا عَلَیْها).

ولى قرآن از چند راه به آنها پاسخ مى گوید نخست با یک جمله کوبنده به این گروه که اهل منطق نبودند چنین پاسخ مى دهد: «هنگامى که عذاب الهى را ببینند بزودى مى فهمند چه کسى گمراهتر بوده است»؟! (وَسَوْفَ یَعْلَمُونَ حینَ یَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ اَضَلُّ سَبیلاً).

(آیه 43) دومین پاسخى که قرآن به سخنان آنها مى دهد در این آیه آمده است، روى سخن را به پیامبر کرده، به عنوان دلدارى وتسلّى خاطر وهم به عنوان بیان دلیل اصلى عدم پذیرش دعوت پیامبر از سوى آنان مى فرماید: «آیا دیدى کسى که معبود خود را هواى نفس خویش برگزیده»؟! (اَرَءَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَویهُ).

«آیا با این حالت تو قادر به هدایت او ودفاع از او هستى»؟! (اَفَاَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً).

یعنى، اگر آنها در برابر دعوت تو دست به استهزاء وانکار وانواع مخالفتها زدند نه خاطر آن بوده که منطق تو ضعیف ودلائل تو غیر قانع کننده ودر آئینت جاى شک وتردید است بلکه به خاطر این است که آنها پیرو فرمان عقل ومنطق نیستند، معبود آنها هواى نفسشان است، وهوى پرستى سرچشمه غفلت وبى خبرى وکفر وبى ایمانى است.

(آیه 44) بالاخره سومین پاسخى که قرآن به این گروه گمراه مى دهد این است که مى گوید: «آیا تو گمان مى کنى که بیشتر آنها مى شنوند یا مى فهمند»؟! (اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ اَمْ یَعْقِلُونَ).

«آنها تنها مانند چهارپایانند، بلکه آنان گمراه ترند»! (اِنْ هُمْ اِلاّ کَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبیلاً).

یعنى; سخریه ها وسخنان زننده وغیرمنطقى آنها هرگز تو را ناراحت نکند چون آدمى یا باید خود داراى عقل باشد وآن را به کار گیرد ومصداق «یَعْقِلُونَ» گردد ویا اگر از علم ودانش برخوردار نیست از دانایان سخن بشنود ومصداق «یَسْمَعُونَ» باشد اما این گروه نه آنند ونه این، وبه همین دلیل با چهارپایان تفاوتى ندارند، وروشن است که از چهارپا نمى توان توقعى داشت، جز نعره کشیدن ولگد زدن، وکارهاى غیرمنطقى انجام دادن.

بلکه اینها از چهارپایان نیز بدبخت تر وبینواترند که آنها امکان تعقل واندیشه ندارند، واینها دارند وبه چنان روزى افتاده اند!

 

 

خدایا، مردم قرآن را ترک کردند! حرکت سایه ها!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma