و این هم پایان کارشان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
این هم پاسخ مستضعفان! آغاز وپایان زندگى دنیا در یک تابلو زنده

(آیه 42) سرانجام گفتگوى این دو نفر پایان گرفت بى آنکه مرد موحد توانسته باشد در اعماق جان آن ثروتمند مغرور وبى ایمان نفوذ کند، وبا همین روحیه وطرز فکر به خانه خود بازگشت; غافل از این که فرمان الهى دائر به نابودى باغها وزراعتهاى سرسبزش صادر شده است، وباید کیفر غرور وشرک خود را در همین جهان ببیند وسرنوشتش درس عبرتى براى دیگران شود.

عذاب الهى نازل شد، به صورت صاعقه اى مرگبار، ویا توفانى کوبنده ووحشتناک، ویا زلزله اى ویرانگر وهول انگیز، هر چه بود در لحظاتى کوتاه این باغهاى پرطراوت، ودرختان سر به فلک کشیده، وزراعت به ثمر نشسته را درهم کوبید وویران کرد وعذاب الهى به فرمان خدا از هر سو محصولات آن مرد را احاطه کرد «وتمام میوه هاى آن نابود شد» (وَاُحیطَ بِثَمَرِه).

صبحگاهان که صاحب باغ به منظور سرکشى وبهره گیرى از محصولات باغ به سوى آن حرکت کرد، همین که نزدیک شد با منظره وحشتناکى روبرو گشت،آب دردهانش خشکید، وآنچه از کبر و غرور بر دل ومغز او سنگینى مى کردیکباره فرو ریخت!

گویى از یک خواب عمیق وطولانى بیدار شده است: «او مرتباً دستها را به هم مى مالید ودر فکر هزینه هاى سنگینى بود که (در یک عمر از هر طرف فراهم نموده و) در آن خرج کرده بود، در حالى که همه بر باد رفته وبر پایه ها فرو ریخته بود» (فَاَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلى ما اَنْفَقَ فیها وَهِىَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها).

درست در این هنگام بود که از گفته ها واندیشه هاى پوچ وباطل خود پشیمان گشت «ومى گفت: اى کاش احدى را شریک پروردگارم نمى دانستم» واى کاش هرگز راه شرک را نمى پوییدم (وَیَقُولُ یا لَیْتَنى لَمْ اُشْرِکْ بِرَبّى اَحَدًا).

(آیه 43) اسف انگیزتر این که او در برابر این همه مصیبت وبلا، تنهاى تنها بود «کسانى را جز خدا نداشت که او را (در برابر این بلاى عظیم وخسارت بزرگ) یارى دهند» (وَلَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللهِ) ودوستانى که به عشق بهره گیرى مادى دور او جمع شده بودند همگى او را رها کردند.

واز آنجا که تمام سرمایه او همین بود چیز دیگرى نداشت که به جاى آن بنشاند، «ونمى توانست از خویشتن یارى گیرد» (وَما کانَ مُنْتَصِرًا).

ولى هر چه بود دیر شده بود، واین گونه بیدارى اضطرارى که به هنگام نزول بلاهاى سنگین، حتى براى فرعونها ونمرودها پیدا مى شود، بى ارزش است، وبه همین دلیل نتیجه اى به حال او نداشت.

(آیه 44) «ودر این هنگام (بود که این حقیقت بار دیگر به ثبوت پیوست که) ولایت وسرپرستى وقدرت از آنِ خداست خداوندى که عین حق است» (هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلّهِ الْحَقِّ).

آرى! در اینجا کاملا روشن گشت که همه نعمتها از اوست وهر چه اراده او باشد همان مى شود، وجز به اتکاء لطف او کارى ساخته نیست.

آرى! «اوست که برترین ثواب وبهترین عاقبت را (براى مطیعان) دارد» (هُوَ خَیْرٌ ثَوابًاوَخَیْرٌ عُقْبًا).

پس اگر انسان مى خواهد به کسى دل ببندد وبر چیزى تکیه کند وامید به پاداش کسى داشته باشد چه بهتر که تکیه گاهش خدا ودلبستگى، وامیدش به لطف واحسان پروردگار باشد.

 

این هم پاسخ مستضعفان! آغاز وپایان زندگى دنیا در یک تابلو زنده
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma