احترام پدر ومادر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
این آفرینش خداست، دیگران چه آفریده اند؟ تکیه گاه مطمئن!

(آیه 14) این آیه وآیه بعد در حقیقت جمله هاى معترضه اى است که در لابلاى اندرزهاى لقمان از سوى خداوند بیان شده است، که ارتباط روشنى با سخنان لقمان دارد، زیرا در این دو آیه، بحث از نعمت وجود پدر ومادر وزحمات وخدمات وحقوق آنهاست وقراردادن شکر پدر ومادر در کنار شکر «الله».

به علاوه تأکیدى بر خالص بودن اندرزهاى لقمان به فرزندش نیز محسوب مى شود چرا که پدر ومادر با این علاقه وافر وخلوص نیّت ممکن نیست جز خیر وصلاح فرزند را در اندرزهایشان بازگو کنند.

نخست مى فرماید: «وما به انسان درباره پدر ومادرش سفارش کردیم» (وَوَصَّیْنَا الاِْنْسانَ بِوالِدَیْهِ).

آنگاه به زحمات فوق العاده مادر اشاره کرده، مى گوید: «مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل کرد» وبه هنگام باردارى هر روز رنج وناراحتى تازه اى را متحمّل مى شد. (حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْنًا عَلى وَهْن).

مادران در دوران باردارى گرفتار وهن وسستى مى شوند، چرا که شیره جان ومغز استخوانشان را به پرورش جنین خود اختصاص مى دهند، واز تمام مواد حیاتى وجود خود بهترینش را تقدیم او مى دارند.

حتى این مطلب در دوران رضاع وشیردادن نیز ادامه مى یابد، چرا که «شیر، شیره جان مادر است».

لذا به دنبال آن مى افزاید: «ودوران شیرخوارگى او در دو سال پایان مى یابد» (وَفِصالُهُ فى عامَیْنِ).

همان گونه که در جاى دیگر قرآن نیز اشاره شده است: «مادران فرزندانشان را دو سال تمام شیر مى دهند» (بقره/233)

البته منظور دوران کامل شیرخوارگى است هرچند ممکن است گاهى کمتر از آن انجام شود.

سپس مى گوید: توصیه کردم که: «براى من وبراى پدر ومادرت شکر به جا آور» (اَنِ اشْکُرْلى وَلِوالِدَیْکَ).

شکر مرا به جا آور که خالق ومنعم اصلى توأم وچنین پدر ومادر مهربانى به تو داده ام وهم شکر پدر ومادرت را که واسطه این فیض وعهده دار انتقال نعمتهاى من به تو مى باشند.

ودر پایان آیه با لحنى که خالى از تهدید وعتاب نیست مى فرماید: «بازگشت (همه شما) به سوى من است» (اِلَىَّ الْمَصیرُ).

 

آرى! اگر در اینجا کوتاهى کنید در آنجا تمام این حقوق وزحمات وخدمات مورد بررسى قرار مى گیرد ومو به مو حساب مى شود.

(آیه 15) واز آنجا که توصیه به نیکى در مورد پدر ومادر، ممکن است این توهّم را براى بعضى ایجاد کند که حتى در مسأله عقائد وکفر وایمان، باید با آنها مماشات کرد، در این آیه مى افزاید: «وهرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزى را همتاى من قرار دهى که از آن (حداقل) آگاهى ندارى (بلکه مى دانى باطل است) از ایشان اطاعت مکن» (وَاِنْ جاهَداکَ عَلى اَنْ تُشْرِکَ بى ما لَیْسَ لَکَ بِه عِلْمٌ فَلاتُطِعْهُما).

هرگز نباید رابطه انسان با پدر ومادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد، وهرگز نباید عواطف خویشاوندى حاکم بر اعتقاد مکتبى او گردد.

باز از آنجا که ممکن است، این فرمان، این توهّم را بهوجود آورد که در برابر پدر ومادر مشرک، باید شدت عمل وبى حرمتى به خرج داد، بلافاصله اضافه مى کند که عدم اطاعت آنها در مسأله کفر وشرک، دلیل بر قطع رابطه مطلق با آنها نیست بلکه در عین حال «با آن دو، در دنیا به طرز شایسته اى رفتار کن» (وَصاحِبْهُما فِى الدُّنیا مَعْرُوفًا).

از نظر دنیا وزندگى مادى با آنها مهر ومحبت وملاطفت کن، واز نظر اعتقاد وبرنامه هاى مذهبى، تسلیم افکار وپیشنهادهاى آنها مباش، این درست نقطه اصلى اعتدال است که حقوق خدا وپدر ومادر، در آن جمع است.

لذا بعداً مى افزاید: «واز راه کسانى پیروى کن که توبه کنان به سوى من آمده اند» راه پیامبر ومؤمنان راستین (وَاتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ اَنابَ اِلَىَّ).

«سپس بازگشت همه شما به سوى من است ومن شما را از آنچه (در دنیا) عمل مى کردید آگاه مى کنم» وبر طبق آن پاداش وکیفر مى دهم (ثُمَّ اِلَىَّ مَرْجِعُکُمْ فَاُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

(آیه 16) دومین اندرز لقمان درباره حساب اعمال ومعاد است که حلقه «مبدأ» و«معاد» را تکمیل مى کند.

مى گوید: «پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یابد) باشد، ودر دل سنگى یا در (گوشه اى از) آسمانها وزمین قرار گیرد، خداوند آن را (در دادگاه قیامت) مى آورد (وحساب آن را مى رسد چرا که) خداوند دقیق وآگاه است» (یا بُنَىَّ اِنَّها اِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَکُنْ فى صَخْرَة اَوْ فِى السَّمواتِ اَوْفِى الاَْرْضِ یَأْتِ بِهَا اللهُ اِنَّ اللهَ لَطیفٌ خَبیرٌ).

«خَرْدَل» گیاهى است که داراى دانه هاى سیاه بسیار کوچکى است که در کوچکى وحقارت ضرب المثل مى باشد.

اشاره به این که اعمال نیک وبد هر قدر کوچک وکم ارزش، وهر قدر مخفى وپنهان باشد، همانند خردلى که در درون سنگى در اعماق زمین، یا در گوشه اى از آسمانها مخفى باشد، خداوند لطیف وخبیر که از تمام موجودات کوچک وبزرگ وصغیر وکبیر در سراسر عالم هستى آگاه است آن را براى حساب، وپاداش وکیفر حاضر مى کند، وچیزى در این دستگاه گم نمى شود!

توجه به این آگاهى پروردگار از اعمال انسان، خمیر مایه همه اصلاحات فردى واجتماعى است ونیروى محرک قوى به سوى خیرات وبازدارنده مؤثر از شرور وبدیهاست.

(آیه 17) بعد از تحکیم پایه هاى مبدأ ومعاد که اساس همه اعتقادات مکتبى است به مهمترین اعمال یعنى مسأله نماز پرداخته، مى گوید: «پسرم! نماز را برپادار» (یا بُنَىَّ اَقِمِ الصَّلوةَ).

چرا که نماز مهمترین پیوند تو با خالق است، نماز قلب تو را بیدار وروح تو را مصفّا، وزندگى تو را روشن مى سازد.

آثار گناه را از جانت مى شوید، نور ایمان را در سراى قلبت پرتوافکن مى دارد، وتو را از فحشا ومنکرات باز مى دارد.

بعد از برنامه نماز به مهمترین دستوراجتماعى یعنى; امر به معروف ونهى از منکر پرداخته، مى گوید: «و(مردم را) به نیکیها ومعروف دعوت کن واز منکرات وزشتیها باز دار» (وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ).

وبعد از این سه دستور مهم عملى به مسأله صبر واستقامت که در برابر ایمان همچون سر نسبت به تن است، پرداخته، مى گوید: «ودر برابر مصائبى که به تو مى رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم (هر انسانى) است» (وَاصْبِرْ عَلى ما اَصابَکَ اِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الاُْمُوِر).

(آیه 18) سپس لقمان به مسائل اخلاقى در ارتباط با مردم وخویشتن پرداخته، نخست تواضع وفروتنى وخوشروئى را توصیه کرده، مى گوید: «با بى اعتنائى از مردم روى مگردان» (وَلا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنّاسِ).

«ومغرورانه بر زمین راه مرو» (وَلا تَمْشِ فِى الاَْرْضِ مَرَحًا).

«چرا که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد» (اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتال فَخُور).

وبه این ترتیب لقمان حکیم در اینجا از دو صفت بسیار زشت وناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعى است اشاره مى کند: یکى تکبر وبى اعتنائى، ودیگر غرور وخودپسندى که هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمى از توهّم وپندار وخود برتربینى فرو مى برند، ورابطه او را از دیگران قطع مى کنند.

در حدیثى از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: «کسى که از روى غرور وتکبر، روى زمین راه رود زمین، وکسانى که در زیر زمین خفته اند، وآنها که روى زمین هستند، همه او را لعنت مى کنند»!

(آیه 19) در این آیه دو برنامه دیگر اخلاقى را که جنبه اثباتى دارد ـدر برابر دو برنامه گذشته که جنبه نفى داشتـ بیان کرده، مى گوید: پسرم! «در راه رفتن اعتدال را رعایت کند» (وَاقْصِدْ فى مَشْیِکَ).

«از صداى خود بکاه» وهرگز فریاد مزن (وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ).

«چرا که زشت ترین صداها صداى خران است»! (اِنَّ اَنْکَرَ الاَْصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ).

در واقع در این دو آیه از دو صفت، نهى وبه دو صفت، امر شده: «نهى» از «خودبرتربینى»، و«خودپسندى»، که یکى سبب مى شود انسان نسبت به بندگان خدا تکبر کند، ودیگرى سبب مى شود که انسان خود را در حد کمال پندارد، ودر نتیجه درهاى تکامل را به روى خود ببندد هرچند خود را با دیگرى مقایسه نکند.

و«امر» به رعایت اعتدال در «عمل» و«سخن»، زیرا تکیه روى اعتدال در راه رفتن یا آهنگ صدا در حقیقت به عنوان مثال است.

وبه راستى کسى که این صفات چهارگانه را دارد انسان موفق وخوشبخت وپیروزى است، در میان مردم محبوب، ودر پیشگاه خدا عزیز است.

از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نقل شده: «بیشترین چیزى که سبب مى شود امت من به خاطر آن وارد بهشت شوند تقواى الهى وحسن خلق است».

 

این آفرینش خداست، دیگران چه آفریده اند؟ تکیه گاه مطمئن!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma