سرچشمه فساد، اعمال خود مردم است!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
توحید یک جاذبه نیرومند درونى! محتواى سوره

(آیه 41) در آیات گذشته، سخن از شرک در میان بود ومى دانیم ریشه اصلى تمام مفاسد فراموش کردن اصلى توحید وروى آوردن به شرک است، لذا در اینجا سخن از ظهور فساد در زمین به خاطر اعمال مردم به میان آورده، مى گوید: «فساد در خشکى ودریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده اند آشکار شده است» (ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِى النّاسِ). هر جا فسادى ظاهر شود بازتاب اعمال مردم است چرا که هر کار نادرست عکس العمل نامطلوبى دارد.

سپس مى فرماید: «خدا مى خواهد نتیجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید به سوى حق بازگردند»!(لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).

(آیه 42) در این آیه براى این که مردم شواهد زنده اى را در مسأله ظهور فساد در زمین به خاطر گناه انسانها با چشم خود ببینند، دستور «سیر در ارض» را مى دهد وبه پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «بگو: شما در روى زمین به گردش بپردازید (حال امتهاى پیشین را جستجو کنید، واعمال وسرنوشت آنها را مورد بررسى قرار دهید) ببینید عاقبت کسانى که قبل از شما بودند به کجا رسید»؟! (قُلْ سیرُوا فِى الاَْرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلُ).

قصرها وکاخهاى ویران شده آنها را بنگرید، خزائن به تاراج رفته آنها را تماشا کنید، جمعیت نیرومند پراکنده شده آنها را مشاهده نمایید، وسرانجام قبرهاى درهم شکسته واستخوانهاى پوسیده آنها را بنگرید.

آرى «بیشترشان آنها مشرک بودند» (کانَ اَکْثَرُهُمْ مُشْرِکینَ). وشرک ام الفساد ومایه تباهى آنها شد.

(آیه 43) واز آنجا که پند گرفتن وبیدار شدن، وسپس بازگشتن به سوى خدا، همیشه مفید ومؤثر نیست، در این آیه روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله)کرده چنین مى گوید: «صورت خود را به سوى دین وآیین مستقیم وپابرجا (آیین توحید خالص) قرار ده، پیش از آن که روزى فرار رسد که هیچ کس قدرت ندارد آن روز را از خدا باز گرداند (وبرنامه الهى را تعطیل کند) ودر آن روز مردم گروه گروه مى شوند وصفوف از هم جدا مى گردد» گروهى در بهشت وگروهى در دوزخ (فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَأْتِىَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللهِ یَوْمَئِذ یَصَّدَّعُونَ).

این که خطاب را متوجه پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى کند، براى این است که دیگران حساب کار خویش را برسند.

(آیه 44) این آیه در حقیقت شرحى است براى این جدایى صفوف در قیامت، مى فرماید: «هر کسى کافر شد کفرش بر زیان خود اوست» ووبالش دامنگیر او (مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ).

«واما آنها که عمل صالحى انجام دادند (پاداش الهى را) به سود خودشان آماده ومهیا مى سازند» (وَمَنْ عَمِلَ صالِحًا فَلاَِنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ).

(آیه 45) در این آیه در مورد مؤمنان توضیح مى دهد که نه تنها اعمال خود را در آنجا مى بینند، بلکه خدا مواهب بیشترى که شایسته فضل وکرم اوست به آنها مى بخشد، مى گوید: «هدف این است که (خداوند) کسانى را که ایمان آورده اند، وعمل صالح انجام داده اند از فضلش پاداش دهد» (لِیَجْزِىَ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْ فَضْلِه).

مسلماً این فضل الهى شامل حال کافران نمى شود، «چرا که خدا کافران را دوست ندارد» (اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْکافِرینَ).

(آیه 46) در این سوره، بخش قابل ملاحظه اى از دلائل توحید ونشانه هاى پروردگار در هفت آیه بیان شده که هرکدام با جمله «وَمِنْ آیـاتِه» آغاز مى شود. شش قسمت آن را قبلا به صورت پى درپى خواندیم، واین آیه آخرین آنها مى باشد.

واز آن جا که در آیه قبل سخن از ایمان وعمل صالح بود، بیان دلائل توحیدى تأکیدى نیز بر آن مى باشد.

مى فرماید: «واز آیات (عظمت وقدرت) خدا این است که بادها را به عنوان بشارتگرانى مى فرستد» (وَمِنْ آیاتِه اَنْ یُرْسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّرات).

 

آنها در پیشاپیش باران حرکت مى کنند، قطعات پراکنده ابر را با خودبرداشته به هم مى پیوندند، وبه سوى سرزمینهاى خشک وتشنه مى برند، صفحه آسمان را مى پوشانند وبا دگرگون ساختن درجه حرارت جو، ابرها را آماده ریزش باران مى کنند.

در دنباله آیه مى خوانیم: «خدا مى خواهد بدین سبب شما را از رحمت خود بچشاند، تا کشتیها به فرمانش حرکت کنند، وشما از فضل ورحمت او بهره گیرید وشاید شکرگزارى کنید» (وَلِیُذیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِه وَلِتَجْرِىَ الْفُلْکُ بِاَمْرِه وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِه وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).

آرى! بادها هم وسیله تولید نعمتهاى فراوان در زمینه کشاورزى ودامدارى هستند، وهم وسیله حمل ونقل، وسرانجام سبب رونق امر تجارت است.

آرى! آنها بشارت دهندگانى هستند در جهات مختلف.

(آیه 47) در این آیه سخن از فرستادن پیامبران الهى است، در حالى که آیه بعد از آن بار دیگر به نعمت وزش بادها بر مى گردد، ممکن است قرار گرفتن این آیه در میان دو آیه که درباره نعمت وجود بادها سخن مى گوید جنبه معترضه داشته باشد. وممکن است ذکر مسأله نبوّت در کنار این بحثها براى تکمیل مسائل مربوط به مبدأ ومعاد باشد.

به هرحال آیه چنین مى گوید: «ما قبل از تو پیامبرانى را به سوى قومشان فرستادیم» (وَلَقَدْ اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً اِلى قَوْمِهِمْ).

«آنها دلائل روشن وآشکار (از معجزات ومنطق عقل) براى این اقوام آوردند» (فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ).

گروهى ایمان آوردند، وگروهى به مخالفت برخاستند اما هنگامى که اندرزها وهشدارها سودى نداد «ما از مجرمان انتقام گرفتیم»! (فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ اَجْرَمُوا).

ومؤمنان را یارى کردیم «وهمواره این حق بر ما بوده است که مؤمنان را یارى کنیم»(وَکانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ).

 

(آیه 48) این آیه بار دیگر به توضیح نعمت وزش بادها پرداخته، چنین مى گوید: «خداوند همان کسى است که بادها را مى فرستد تا ابرهایى را به حرکت درآورند» (اَللهُ الَّذى یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحابًا).

«سپس ابرها را در پهنه آسمان آن گونه که بخواهد مى گستراند» (فَیَبْسُطُهُ فِى السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ).

آنها را به صورت قطعاتى در آورده «ومتراکم مى سازد» (وَیَجْعَلُهُ کِسَفًا).

«اینجاست که دانه هاى باران را مى بینى که از لابلاى آنها خارج مى شوند» (فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِه).

آرى! یکى از نقشهاى مهم، هنگام نزول باران بر عهده بادها گذاشته شده است.

ودر پایان آیه مى افزاید: «پس هنگامى که این باران حیاتبخش را به هرکس از بندگانش بخواهد برساند، ناگهان آنها خوشحال ومسرور مى شوند» (فَاِذا اَصابَ بِه مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِه اِذاهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ).

(آیه 49) «وقطعاً پیش از آن که بر آنان نازل شود، مأیوس بودند» (وَاِنْ کانُوا مِنْ قَبْلِ اَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ مِنْ قَبْلِه لَمُبْلِسینَ).

این یأس وآن بشارت را کسانى به خوبى درک مى کنند که همچون عربهاى بیابانگرد حیات وزندگیشان پیوند بسیار نزدیکى با همین قطره هاى باران دارد.

(آیه 50) در این آیه روى سخن را به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)کرده، مى گوید: «به آثار رحمت الهى بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده مى کند» (فَانْظُرْ اِلى آثارِ رَحْمَتِ اللهِ کَیْفَ یُحْىِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).

تعبیر به «رحمت الهى» در مورد باران، اشاره به آثار پربرکت آن از جهات مختلف است.

سپس با توجه به پیوندى که مبدأ ومعاد در مسائل مختلف دارند در پایان آیه مى افزاید: «چنین کسى (که زمین مرده را با نزول باران زنده کرد) زنده کننده مردگانى (در قیامت) است، واو بر همه چیز تواناست» (اِنَّ ذلِکَ لَمُحْىِ الْمَوْتى وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ).

 

(آیه 51) از آنجا که در آیات گذشته، سخن از بادهاى پربرکتى در میان بود که پیشقراولان بارانهاى رحمت زا هستند، در این آیه اشاره به بادهاى زیانبار کرده، مى گوید: «واگر ما بادى بفرستیم (داغ وسوزان یا سرد وخشک ویا توأم با سموم) وبر اثر آن، زراعت وباغ خود را زرد وپژمرده ببینند (مأیوس شده و) پس از آن راه کفران پیش مى گیرند» وبه این راه همچنان ادامه مى دهند (وَلَئِنْ اَرْسَلْنا ریحًا فَرَاَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِه یَکْفُرُونَ).

آنها افراد ضعیف وکم ظرفیتى هستند وآن چنانند که قبل از آمدن باران مأیوس وبعد از نزول آن، بسیار شادند، واگر روزى باد سمومى بوزد وزندگى آنان موقتاً گرفتار مشکلاتى گردد، فریادشان بلند مى شود وزبان به کفر مى گشایند.

به عکس مؤمنان راستین که از نعمت خدا شادند وشکرگزار ودر مصائب ومشکلات صبورند وشکیبا، دگرگونیهاى زندگى مادى هرگز در ایمان آنها، کمترین خللى وارد نمى کند، وهمچون کوردلان ضعیف الایمان با وزش یک باد مؤمن وبا وزش باد دیگر کافر نمى شوند.

(آیه 52) در این آیه وآیه بعد به تناسب بحثى که در آیه قبل آمد، مردم را به چهار گروه تقسیم مى کند:

گروه مردگان، یعنى آنها که هیچ حقیقتى را درک نمى کنند هرچند ظاهراً زنده اند.

وگروه ناشنوایان که آمادگى براى شنیدن سخن حق ندارند.

وگروهى که از دیدن چهره حق محرومند.

وسرانجام گروه مؤمنان راستین که دلهایى دانا، وگوشهایى شنوا، وچشمهایى بینا دارند.

نخست مى گوید: «تو نمى توانى سخنان حق خود را به گوش مردگان برسانى» واندرزهاى تو در دل آنان که دلمرده اند اثر ندارد (فَاِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى).

ونیز «تو نمى توانى سخنت را به گوش کران برسانى مخصوصاً هنگامى که روى مى گردانند وپشت مى کنند» (وَلا تُسْمِعُ الْصُّمَّ الدُّعاءَ اِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ).

(آیه 53) وهمچنین «تو نمى توانى نابینایان را از گمراهیشان هدایت کنى» (وَما اَنْتَ بِهادِ الْعُمْىِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ).

«تنها سخنان حقت را مى توانى به گوش کسانى برسانى که به آیات ما ایمان مى آورند ودر برابر حق تسلیمند» (اِنْ تُسْمِعُ اِلاّ مَنْ یُؤْمِنُ بِایاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ).

قرآن غیر از «حیات» و«مرگ» مادى وجسمانى وهمچنین «شنوایى» و«بینایى» ظاهرى، نوع برترى از حیات ومرگ ودید وشنود، قائل است که ریشه اصلى سعادت یا بدبختى انسان در آن است. واین آیات از آن سخن مى گوید.

(آیه 54) در این آیه به یکى دیگر از دلائل توحید که دلیل فقر وغنا است اشاره مى کند وبحثهایى را که در سرتاسر این سوره، پیرامون توحید آمده تکمیل مى نماید، مى گوید: «خداوند همان کسى است که شما را (در حالى که ضعیف وناتوان بودید) آفرید، سپس بعد از ناتوانى، قوت بخشید (ودوران جوانى وشکوفایى نیروها آمد) وباز بعد از قدرت ضعف وپیرى قرار داد» (اَللهُ الَّذى خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْف ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّة ضَعْفًا وَشَیْبَةً).

آرى «او هر چه بخواهد مى آفریند ودانا وتواناست» (یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَهُوَ الْعَلیمُ الْقَدیرُ).

در آغاز آن چنان ضعیف وناتوان بودید که حتى قدرت نداشتید مگسى را از خود دور کنید یا آب دهان خویش را نگه دارید، این از نظر جسمانى، واز نظر فکرى به مصداق «لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا» «هیچ چیز نمى دانستید; حتى پدر ومادر مهربانى را که دائماً مراقب شما بودند نمى شناختید.

ولى کم کم داراى رشد وقدرت شدید، اندامى نیرومند وفکرى قوى وعقلى توانا ودرکى وسیع پیدا کردید.

وبا این حال نمى توانستید این قدرت را نگه دارید ودرست همانند انسانى که از دامنه کوه بلندى به فراز قلّه رسیده از طرف دیگر سراشیبى را شروع کردید، وباز به قعر درّه ضعف وناتوانى جسمى وروحى رسیدید.

این دگرگونیها وفراز ونشیبها، بهترین دلیل بر این حقیقت است که نه آن قوت از شما بود، ونه آن ضعف، بلکه هر دو از ناحیه دیگرى بود.

آخرین جمله آیه که اشاره به علم وقدرت خداست، هم بشارت است وهم انذار که خدا از همه اعمال ونیّات شما آگاه است ونیز توانایى بر پاداش وکیفرشما دارد.

(آیه 55) در اینجا بار دیگر به مسأله رستاخیز باز مى گردد وصحنه دردناک دیگرى از حال مجرمان را در آن روز مجسّم مى سازد.

مى گوید: «وروزى که قیامت برپا شود، مجرمان سوگند یاد مى کنند که جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نکردند»! (وَیَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَة).

آرى «این چنین از درک حقیقت بازگردانده مى شوند» (کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ).

(آیه 56) این آیه پاسخ مؤمنان آگاه را به سخنان مجرمان ناآگاهى که از وضع برزخ وقیامت اطلاع درستى ندارند بازگو مى کند.

مى فرماید: «ولى کسانى که علم وایمان به آنها داده شده، مى گویند: شما به فرمان خدا تا روز قیامت (در عالم برزخ) درنگ کردید، واکنون روز رستاخیز است، اما شما نمى دانستید» (وَقالَ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ وَالاْیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى کِتابِ اللهِ اِلى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَلکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).

مقدم داشتن «علم» بر «ایمان» به خاطر آن است که علم پایه ایمان است.

(آیه 57) به هرحال هنگامى که مجرمان خود را با واقعیات دردناک روز قیامت روبرو مى بینند در مقام عذرخواهى وتوبه بر مى آیند، ولى قرآن مى گوید: «در آن روز عذرخواهى ظالمان سودى به حالشان ندارد وتوبه آنان نیز پذیرفته نیست» (فَیَوْمَئِذ لا یَنْفَعُ الَّذینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).

یکى از عذرهاى آنها این است که گناهان خود را به گردن سردمداران کفر ونفاق بیندازند.

وگاه در مقام عذرخواهى سعى مى کنند انحراف خود را به گردن شیطان بیندازند واو را بر وسوسه هایش ملامت کنند.

(آیه 58) این آیه در حقیقت اشاره اى است به کل مطالبى که در این سوره بیان شد مى فرماید: «ما براى مردم در این قرآن از هرگونه مثال ومطلبى بیان کردیم» (وَلَقَدْ ضَرَبْنا لِلنّاسِ فى هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَل).

وعد ووعید، امر ونهى، بشارت وانذار، آیات آفاقى وانفسى، دلائل مبدأ ومعاد واخبار غیبى، وخلاصه از هر چیز که در نفوس انسانها ممکن است اثر مثبت بگذارد بیانى داشتیم.

در حقیقت، قرآن بطورکلى، وسوره روم که اکنون در مراحل پایان آن هستیم بالخصوص مجموعه اى است از مسائل بیدارکننده براى هر قشر وگروه وبراى هر طرز فکر وعقیده.

ولى با این حال گروهى هستند که هیچ یک از این امور در قلوب تاریک وسیاهشان اثرى نمى گذارد، «واگر آیه اى براى آنها بیاورى کافران مى گویند: شما اهل باطل هستید» واینها سحر وجادوست! (وَلَئِنْ جِئْتَهُمْ بِایَة لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ مُبْطِلُونَ).

تعبیر به «مُبْطِلُونَ» تعبیر جامعى است که همه برچسبها ونسبتهاى نارواى مشرکان به انبیا وطرفداران حق را دربر مى گیرد.

(آیه 59) این آیه دلیل مخالفت این گروه را به روشنى بیان مى کند، مى گوید: این نفوذ ناپذیرى ولجاجت بى حد وحساب ودشمنى با هر حقیقت، به خاطر آن است که آنها حس تشخیص ودرک خود را بر اثر کثرت گناه ولجاجت از دست داده اند، وابداً چیزى درک نمى کنند، آرى «این چنین خداوند بر دلهاى کسانى که علم وآگاهى ندارند مهر مى نهد» (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللهُ عَلى قُلُوبِ الَّذینَ لایَعْلَمُونَ).

قابل توجه این که در آیات گذشته، علم پایه ایمان شناخته شده، ودر این آیه جهل پایه کفر وعدم تسلیم در برابر حق.

(آیه 60) این آیه که آخرین آیه سوره روم است، دو دستور مهم ویک بشارت بزرگ به پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله)مى دهد، تا او را در این مبارزه پى گیر ومستمر در برابر این لجوجان جاهل، وبى خردان سرسخت، به استقامت دعوت کند.

نخست مى گوید: «اکنون که چنین است (در برابر همه حوادث، همه آزارها وکارشکنیها ونسبتهاى ناروا) شکیبایى وصبر پیشه کن» (فَاصْبِرْ).

که شکیبایى وصبر واستقامت کلید اصلى پیروزى است.

وبراى این که پیامبر را در این راه دلگرمتر کند مى افزاید: «وعده خدا بطور مسلم حق است» (اِنَّ وَعْدَاللهِ حَقٌّ).

دومین دستور، دستور به تسلط بر اعصاب وحفظ متانت وآرامش، وبه اصطلاح از جا در نرفتن در این مبارزه سخت وپى گیر است، مى فرماید: «وهرگز نباید کسانى که ایمان ویقین ندارند تو را خشمگین وعصبانى کنند» (وَلا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لا یُوقِنُونَ).

وظیفه تو بردبارى وتحمل وحوصله هر چه بیشتر وحفظ متانتى که شایسته یک رهبر در برابر این گونه افراد است، مى باشد.

این سوره با وعده پیروزى مؤمنان بر دشمنان آغاز شد، وبا وعده پیروزى نیز پایان مى گیرد، ولى شرط اصلى آن را صبر واستقامت شمرده است.

«پایان سوره روم»

 

توحید یک جاذبه نیرومند درونى! محتواى سوره
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma