در دل خدا مى گویند وبا زبان بت!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
تفسیر: هجرتى باید کرد! شأن نزول

(آیه 61) در آیات گذشته روى سخن با مشرکانى بود که حقانیت اسلام را درک کرده بودند اما به خاطر ترس از قطع روزى خود حاضر به قبول ایمان وهجرت نبودند در اینجا روى سخن را به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ـ ودر واقع به همه مؤمنان ـ کرده دلائل توحید را از طریق «خلقت» و«ربوبیت» و«فطرت» بیان مى کند، وبه آنها خاطرنشان مى سازد که سرنوشت آنها به دست خدایى است که در «آفاق» و«انفس» آثار او را مى یابند، نه به دست بتها که بتها هیچ نقشى در این میان ندارند.

نخست به مسأله خلقت آسمان وزمین اشاره کرده واز اعتقادات باطنى آنها کمک گرفته، مى گوید: «اگر از آنها سؤال کنى چه کسى آسمانها وزمین را آفریده؟ و(چه کسى) خورشید وماه را مسخر (فرمان خویش در طریق منافع بندگان کرده؟) همه یک زبان پاسخ مى گویند: الله» (وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللهُ).

زیرا مسلم است نه بت پرستان ونه غیر آنها هیچ کس نمى گوید خالق زمین وآسمان وتسخیرکننده خورشید وماه یک مشت سنگ وچوبى است که به دست انسان ساخته وپرداخته شده است.

در پایان آیه، بعد از ذکر این دلیل روشن مى گوید: «با این حال چگونه آنها (از عبادت خداوند خالق متعال به عبادت یک مشت بتهاى سنگى وچوبى) بازگردانده مى شوند»؟ (فَاَنّى یُؤْفَکُونَ).

گویى قدرت بر تصمیم گیرى ندارند وبى اراده به سوى بت پرستى کشیده مى شوند!

(آیه 62) سپس براى تأکید همین معنى که هم خالق اوست وهم رازق اوست، اضافه مى کند: «خداوند روزى را براى هرکس از بندگانش بخواهد گسترده مى کند و(براى هرکس بخواهد) محدود وتنگ مى سازد» (وَاللهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِه وَیَقْدِرُ لَهُ).

واگر چنین تصور کنند که خدا قدرت دارد، ولى از حال آنها آگاه نیست این اشتباه بزرگى است، چرا که «خداوند به همه چیز داناست» (اِنَّ اللهَ بِکُلِّ شَىْء عَلیمٌ).

مگر ممکن است کسى خالق ومدبر باشد ولحظه به لحظه فیض او به موجودات برسد ودر عین حال از وضع آنها آگاه نباشد؟ این قابل تصور نیست.

(آیه 63) در مرحله دوم سخن از «توحید ربوبى» ونزول سرچشمه اصلى ارزاق از ناحیه خداست، مى فرماید: «اگر از آنها سؤال کنى چه کسى از آسمان آبى نازل کرد پس زمین را بعد از مردن به وسیله آن زنده کرد همه یک زبان مى گویند: الله»! (وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَحْیا بِهِ الاَْرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللهُ).

این اعتقاد باطنى بت پرستان است که حتى از اظهار آن با زبان ابا نداشتند، زیرا آنها هم «خالق» را خدا مى دانستند وهم «ربّ ومدبر جهان» را.

بعد مى افزاید: «بگو: حمد وستایش مخصوص خداست» (قُلِ الْحَمْدُلِلّهِ).

حمد وسپاس براى کسى است که همه نعمتها از ناحیه اوست.

واز آنجا که گفتگوهاى مشرکان از یکسو، وگفتارها واعمالشان از سوى دیگر با هم تناقض داشت، در پایان آیه مى افزاید: «بلکه بیشترشان درک نمى کنند» (بَلْ اَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلُونَ).

وگرنه انسان عاقل فهمیده چگونه ممکن است خالق ورازق ومدبر جهان را خدا بداند، ودر برابر بتها که هیچ تأثیرى در سرنوشت آنان ندارند سجده کند.

(آیه 64) وبراى این که اندیشه آنها را از افق زندگى محدود فراتر برد وجهان وسیعترى در برابر دید عقل آنها بگشاید در این آیه چگونگى زندگى دنیا را در مقایسه با زندگى جاویدان سراى دیگر در یک عبارت کوتاه وبسیار پرمعنى چنین بیان مى کند: «این زندگى دنیا جز لهو ولعب چیزى نیست» جز سرگرمى وبازى مطلبى در آن یافت نمى شود (وَما هذِهِ الْحَیوةُ الدُّنْیا اِلاّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ).

«وسراى آخرت زندگى واقعى است اگر آنها مى دانستند» (وَاِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).

بدیهى است قرآن هرگز نمى خواهد با این تعبیر ارزش مواهب الهى را در این جهان نفى کند، بلکه مى خواهد با یک مقایسه صریح وروشن ارزش این زندگى را در برابر آن زندگى مجسم سازد، علاوه بر این به انسان هشدار دهد که «اسیر» این مواهب نباشد، بلکه «امیر» بر آنها گردد، وهرگز ارزشهاى اصیل وجود خود را با آنها معاوضه نکند.

(آیه 65) در مرحله سوم به سراغ فطرت وسرشت انسانى وتجلى نور توحید در بحرانى ترین حالات، در درون جان انسانها مى رود وضمن مثال بسیار گویایى مى فرماید: «هنگامى که بر کشتى سوار مى شوند خدا را با اخلاص کامل مى خوانند (وغیر او از نظرشان محو مى شود) اما هنگامى که آنها را از طوفان وگرداب رهایى مى بخشد وبه خشکى مى رساند باز مشرک مى شوند»! (فَاِذا رَکِبُوا فِى الْفُلْکِ دَعَوُاللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجّیهُمْ اِلَى الْبَرِّ اِذا هُمْ یُشْرِکُونَ).

آرى! شداید وطوفانها زمینه ساز شکوفایى فطرت آدمى است، چرا که نور توحید در درون جان همه انسانها نهفته است. تعلیمات غلط وغفلت وغرور، مخصوصاً به هنگام سلامت ووفور نعمت، پرده هایى بر آن مى افکند، اما طوفانهاى حوادث این پرده ها را مى درد وآن نقطه نورانى آشکار مى شود.

(آیه 66) در این آیه بعد از ذکر این همه استدلالات بر توحید وخداپرستى مخالفان را با تهدیدى شدید وکوبنده مواجه ساخته، مى گوید: «آنها آیات ما را انکار کنند (ونعمتهاى ما را نادیده بگیرند) وچند روزى از لذات زودگذر بهره ببرند، اما به زودى خواهند فهمید» که عاقبت کفر وشرک آنها به کجا خواهد رسید؟ وآنها را به چه سرنوشت شومى گرفتار خواهد ساخت؟ (لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ وَلِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).

 

تفسیر: هجرتى باید کرد! شأن نزول
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma