سرگذشت شگفت انگیز خضر و موسى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
در مجازات الهى عجله نمى شود دیدار معلم بزرگ

(آیه 60) جمعى از قریش خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)رسیدند واز عالمى که موسى(علیه السلام)مأمور به پیروى از او شد سؤال کردند، این آیه وچهار آیه بعد از آن نازل شد.

اصولا سه ماجرا در این سوره آمده که هر سه از یک نظر هماهنگ است: ماجراى اصحاب کهف که قبل از این گفته شد، داستان موسى و خضر، وداستان «ذوالقرنین» که بعد از این مى آید.

این هر سه ماجرا ما را از افق زندگى محدودمان بیرون مى برد ونشان مى دهد که نه عالم محدود به آن است که ما مى بینیم، ونه چهره اصلى حوادث همیشه آن است که ما در برخورد اول درمى یابیم.

در ماجراى موسى و خضر، یا به تعبیر دیگر عالم ودانشمند زمانش، به صحنه شگفت انگیزى برخورد مى کنیم که نشان مى دهد: حتى یک پیغمبر اولوالعزم که آگاهترین افراد محیط خویش است باز دامنه علم ودانشش در بعضى از جهات محدود است وبه سراغ معلمى مى رود که به او درس بیاموزد.

آیه مى گوید: «بخاطر بیاور هنگامى را که موسى به دوست خود گفت: من دست ازجستجو بر نمى دارم تا به محل تلاقى دو دریا برسم هرچند مدت طولانى به راه خود ادامه دهم» (وَاِذْ قالَ مُوسى لِفَتیهُ لا اَبْرَحُ حَتّى اَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ اَوْ اَمْضِىَ حُقُبًا).

منظور از «فَتیهُ» در اینجا «یوشع بن نون» مرد رشید وشجاع وبا ایمان بنى اسرائیل است، «مجمع البحرین» به معنى محل پیوند دو دریاست ومنظور محل اتصال خلیج «عقبه» باخلیج «سوئز» است که این دو خلیج به دریاى احمر متصل مى شوند.

(آیه 61) «به هر حال هنگامى که به محل تلاقى آن دو دریا رسیدند ماهىخود را (که براى تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند» (فَلَمّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیاحُوتَهُما).

اما عجب این که: «ماهى راه خود را در دریا پیش گرفت» وروان شد (فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِى الْبَحْرِ سَرَبًا).

این ماهى که ظاهراً به عنوان غذا تهیه کرده بودند ماهى تازه اى بوده که زنده شد ودر آب پرید وحرکت کرد.

زیرا هستند ماهیانى که بعد از خارج شدن از آب مدت قابل ملاحظه اى به صورت نیمه جان باقى مى مانند واگر در این مدت در آب بیفتند حیات عادى خود را از سر مى گیرند.

(آیه 62) «هنگامى که (موسى وهمسفرش) از آنجا گذشتند (طول سفر وخستگى راه، گرسنگى را بر آنها چیره کرد، موسى به خاطرش آمد که غذایى به همراه آورده اند) به یار همسفرش گفت: غذاى ما را بیاور که از این سفر، خسته شده ایم» (فَلَمّا جاوَزا قالَ لِفَتیهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَبًا).

(آیه 63) در این هنگام همسفرش به او «گفت: به خاطر دارى هنگامى که ما (براى استراحت) به کنار آن صخره پناه بردیم من (در آنجا) فراموش کردم جریان ماهى را بازگو کنم ـواین فقط شیطان بود که آن را از خاطر من بردـ وماهى راهش را به طرز شگفت انگیزى دردریا پیش گرفت» (قالَ اَرَءَیْتَ اِذْ اَوَیْنا اِلَى الصَّخْرَةِ فَاِنّى نَسیتُ الْحُوتَ وَما اَنْسینیهُ اِلاَّ الشَّیْطانُ اَنْ اَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِى الْبَحْرِ عَجَبًا).

(آیه 64) واز آنجا که این موضوع، به صورت نشانه اى براى موسى در رابطه با پیدا کردن آن عالم بزرگ بود: «موسى گفت: این همان چیزى است که ما مى خواستیم» وبه دنبال آن مى گردیم (قالَ ذلِکَ ما کُنّا نَبْغِ).

«ودر این هنگام آنها از همان راه بازگشتند در حالى که پى جوئى مى کردند» (فَارْتَدّا عَلى آثارِهِما قَصَصًا).

در اینجا یک سؤال پیش مى آید که مگر پیامبرى همچون موسى ممکناست گرفتار نسیان وفراموشى شود که قرآن مى گوید: «نَسِیاحُوتَهُما» (ماهى شان را فراموش کردند).

پاسخ این است که مانعى ندارد در مسائلى که هیچ ارتباطى به احکام الهى وامور تبلیغى نداشته باشد یعنى در مسائل عادى در زندگى روزمره گرفتار نسیان شود و این نه از یک پیامبر بعید است، ونه با مقام عصمت منافات دارد.

 

در مجازات الهى عجله نمى شود دیدار معلم بزرگ
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma