صحنه هول انگیز قیامت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
سرنوشت دردناک سامرى! آدم وفریبکارى شیطان!

(آیه 105) از آنجا که در آیات گذشته، سخن از حوادث مربوط به پایان دنیا وآغاز قیامت بود، در اینجا نیز همین مسأله را پیگیرى مى کند.

از این آیه چنین بر مى آید که مردم از پیامبر(ص) در باره سرنوشت کوهها به هنگام پایان گرفتن دنیا سؤال کرده بودند.

لذا مى گوید: «واز تو در باره کوهها سؤال مى کنند» (وَیَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ).

در پاسخ: «بگو: پروردگار من آنها را از هم متلاشى وتبدیل به سنگریزه کرده سپس بر باد مى دهد»! (فَقُلْ یَنْسِفُها رَبّى نَسْفًا).

از مجموع آیات قرآن در مورد سرنوشت کوهها چنین استفاده مى شود که آنها در آستانه رستاخیز مراحل مختلفى را طى مى کنند:

نخست به لرزه مى آیند سپس به حرکت در مى آیند.

در سومین مرحله از هم متلاشى مى شوند وبه صورت انبوهى از شن در مى آیند ودر آخرین مرحله آن چنان توفان وباد آنها را از جا حرکت مى دهد ودر فضا مى پاشد که همچون پشمهاى زده شده به نظر مى رسد. (قارعه/5)

(آیه 106) این آیه مى گوید: با متلاشى شدن کوهها وپراکنده شدن ذرات آن، «خداوند صفحه زمین را به صورت زمینى صاف ومستوى وبى آب وگیاه در مى آورد» (فَیَذَرُها قاعًا صَفْصَفًا).

(آیه 107) «آن چنان که در آن هیچ گونه اعوجاج وپستى وبلندى مشاهده نخواهى کرد» (لا تَرى فیها عِوَجًا وَلا اَمْتًا).

(آیه 108) «در آن روز، همه از دعوت کننده الهى پیروى نموده، وقدرت بر مخالفت او نخواهند داشت» وهمگى از قبرها بر مى خیزند (یَوْمَئِذ یَتَّبِعُونَ الدّاعِىَ لا عِوَجَ لَهُ).

این دعوت کننده هرکس که باشد آن چنان فرمانش نافذ است که هیچ کس قدرت بر تخلف از آن را ندارد.

«و(در این موقع) همه صداها در برابر عظمت پروردگار رحمان خاضع مى شود وجز صداى آهسته، چیزى نمى شنوى» (وَخَشَعَتِ الاَْصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ اِلاّ هَمْسًا).

این خاموشى صداها یا به خاطر سیطره عظمت الهى بر عرصه محشر است که همگان در برابرش خضوع مى کنند، ویا از ترس حساب وکتاب ونتیجه اعمال ویا هر دو.

(آیه 109) از آنجا که ممکن است بعضى گرفتار این اشتباه شوند که ممکن است غرق گناه باشند وبه وسیله شفیعانى شفاعت شوند بلافاصله اضافه مى کند: «در آن روز شفاعت هیچ کس سودى نمى دهد، مگر کسانى که خداوند رحمان به آنها اجازه شفاعت داده، واز گفتار آنها (در این زمینه) راضى است» (یَوْمَئِذ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ اِلاّ مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْلاً).

اشاره به این که: شفاعت در آنجا بى حساب نیست، بلکه برنامه دقیقى دارد هم در مورد شفاعت کننده، وهم در مورد شفاعت شونده، وتا استحقاق وشایستگى در افراد براى شفاعت شدن وجود نداشته باشد، شفاعت معنى ندارد.

(آیه 110) واز آنجا که حضور مردم در صحنه قیامت براى حساب وجزا، نیاز به آگاهى خداوند از اعمال ورفتار آنها دارد، در این آیه چنین اضافه مى کند: «خداوند آنچه را (مجرمان) پیش رو دارند وآنچه را (در دنیا) پشت سر گذاشته اند، همه را مى داند (واز تمام افعال وسخنان ونیات آنها در گذشته وپاداش کیفرى را که در آینده در پیش دارند، از همه با خبر است) ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند» (یَعْلَمُ ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَلا یُحیطُونَ بِه عِلْمًا).

وبه این ترتیب احاطه علمى خداوند هم نسبت به اعمال آنهاست وهم نسبت به جزاى آنها، واین دو در حقیقت دو رکن قضاوت کامل وعادلانه است.

 

(آیه 111) «ودر آن روز همه مردم در برابر خداوند حىّ قیّوم، کاملا خاضع مى شوند» (وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَىِّ الْقَیُّومِ).

انتخاب صفت «حى وقیوم» از میان صفات خدا در اینجا به خاطر تناسبى است که این دو صفت با مسأله رستاخیز که روز حیات وقیام همگان است دارد.

ودر پایان آیه، اضافه مى کند: «ومأیوس (وزیانکار) است آن که بار ستمى بر دوش دارد»! (وَقَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا).

گویى ظلم وستم همچون بار عظیمى است که بر دوش انسان سنگینى مى کند واز پیشرفت او به سوى نعمتهاى جاویدان الهى باز مى دارد.

(آیه 112) واز آنجا که روش قرآن غالباً بیان تطبیقى مسائل است بعد از ذکر سرنوشت ظالمان ومجرمان در آن روز، به بیان حال مؤمنان پرداخته مى گوید: «واما کسانى که اعمال صالحى انجام دهند، در حالى که ایمان دارند، آنها نه از ظلم وستمى مى ترسند ونه از نقصان حقشان» (وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخافُ ظُلْمًا وَلا هَضْمًا).

اصولا براى این که عمل صالح بطور مستمر وریشه دار وعمیق انجام گیرد باید از عقیده پاک واعتقاد صحیح (ایمان) سیراب گردد.

(آیه 113) قرآن در اینجا اشاره اى دارد به مجموع آنچه در آیات قبل پیرامون مسائل تربیتى مربوط به قیامت ووعدووعید آمده است، مى فرماید: «واین گونه آن را قرآنى عربى ]فصیح وگویا[ نازل کردیم وانواع تهدیدها را به عبارت وبیانات مختلف بیان نمودیم، شاید آنها تقوا پیشه کنند یا براى آنان تذکرى پدید آورد» (وَکَذلِکَ اَنْزَلْناهُ قُرانًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنا فیهِ مِنَ الْوَعیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ اَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرًا).

کلمه «عَرَبِیًّا» گرچه به معنى زبان عربى است، ولى در اینجا اشاره به فصاحت وبلاغت قرآن ورسا بودن مفاهیم آن مى باشد، زیرا: اصولا زبان عربى ـبه تصدیق زبان شناسان جهانـ یکى از رساترین لغات، وادبیات آن از قویترین ادبیات است. دیگر این که گاهى قرآن بیانات مختلفى از یک واقعیت دارد، مثلا مسأله وعید ومجازات مجرمان را، گاهى در لباس بیان سرگذشت امتهاى پیشین، وگاهى به صورت خطاب به حاضران، وگاهى در شکل ترسیم حال آنها در صحنه قیامت وگاه به لباسهاى دیگر بیان مى کند.

(آیه 114) این آیه اضافه مى کند: «پس بلند مرتبه است خداوندى که سلطان بر حقّ است» (فَتَعالَى اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ).

واز آنجا که گاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خاطر عشق به فراگیرى قرآن وحفظ آن براى مردم به هنگام دریافت وحى عجله مى کرد وکاملا مهلت نمى داد تا جبرئیل سخن خود را تمام کند در دنباله این آیه چنین به او تذکر داده مى شود: «ونسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن پیش از آن که وحى آن بر تو تمام شود» (وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرآنِ مِنْ قَبْلِ اَنْ یُقْضى اِلَیْکَ وَحْیُهُ).

«وبگو: پروردگارا! علم مرا افزون کن» (وَقُلْ رَبِّ زِدْنى عِلْمًا).

جایى که پیامبر با آن علم سرشار وروح مملو از آگاهى مأمور باشد که تا پایان عمر، از خدا افزایش علم بطلبد، وظیفه دیگران کاملا روشن است، در حقیقت از نظراسلام، علم هیچ حدومرزى را نمى شناسد، افزون طلبى دربسیارى از امور مذموم است، ولى در علم ممدوح است، افراط بد است ولى افراط در علم معنى ندارد.

 

سرنوشت دردناک سامرى! آدم وفریبکارى شیطان!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma