دلبستگیهاى دنیا شما را نفریبد!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
هدایت تنها به دست خداست! نعمت بزرگ روز وشب

(آیه 58) در آیات گذشته سخن از این بود که بعضى از کفّار متوسل به این عذر مى شدند که اگر ما ایمان بیاوریم، عرب به ما حمله مى کند وما را از سرزمینمان بیرون مى راند.

در اینجا دو پاسخ دیگر به آن داده شده است.

 

نخست مى فرماید: به فرض که شما ایمان را نپذیرفتید ودر سایه کفر وشرک زندگى مرفّه ومادّى پیدا کردید، اما فراموش نکنید: «ما بسیارى از شهرهایى را که مست ومغرور نعمت وزندگى مرفّه بودند نابودشان کردیم» (وَکَمْ اَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَة بَطِرَتْ مَعیشَتَها).

آرى! غرور نعمت آنها را به طغیان دعوت کرد، وطغیان سرچشمه ظلم وبیدادگرى شد، وظلم ریشه زندگانى آنها را به آتش کشید.

«پس این خانه ها ودیار آنهاست که بعد از آنان جز مدت قلیلى کسى در آن سکونت نکرد» (فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ اِلاّ قَلیلاً).

آرى! شهرها وخانه هاى ویران آنها همچنان خالى وخاموش وبدون صاحب مانده است واگر کسانى به سراغ آن آمدند افراد کم ودر مدت کوتاهى بود.

«وما وارث آنها بودیم»! (وَکُنّا نَحْنُ الْوارِثینَ).

جمله فوق اشاره اى است به مالکیت حقیقى خداوند نسبت به همه چیز، که اگر مالکیت اعتبارى بعضى اشیا را موقتاً به بعضى انسانها واگذار کند، چیزى نمى گذرد که همه زائل مى گردد واو وارث همگان خواهد بود.

(آیه 59) این آیه در حقیقت جواب سؤال مقدرى است وآن این که: اگر چنین است که خداوند طغیانگران را نابود مى کند، پس چرا مشرکان مکّه وحجاز که طغیانگرى را به حد اعلا رسانیده بودند وجهل وجنایتى نبود که مرتکب نشوند با عذابش نابود نکرد.

قرآن مى گوید: «وپروردگار تو هرگز شهرها وآبادیها را هلاک نمى کرد تا این که در کانون ومرکز آنها پیامبرى بفرستد که آیات ما را بر آنان بخواند» (وَما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرى حَتّى یَبْعَثَ فى اُمِّها رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا).

آرى! تا اتمام حجت نکنیم وپیامبران را با دستورات صریح نفرستیم مجازات نخواهیم کرد.

تازه بعد از اتمام حجت مراقب اعمال آنها هستیم، اگر ظلم وستمى از آنها سر زد ومستوجب عذاب شدند مجازاتشان مى کنیم «وما هرگز شهرهایى را هلاک نمى کردیم مگر آن که اهلش ظالم وستمگر باشند» (وَما کُنّا مُهْلِکِى الْقُرى اِلاّ وَاَهْلُها ظالِمُونَ).

(آیه 60) این آیه پاسخ سومى است براى گفتار بهانه جویانى که مى گفتند: اگر ایمان بیاوریم عرب بر ما هجوم مى کند وزندگانى ما را به هم مى ریزد.

قرآن مى گوید: «آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنیا وزینت آن است» (وَما اُوتیتُمْ مِنْ شَىْء فَمَتاعُ الْحَیوةِ الدُّنْیا وَزینَتُها).

«ولى آنچه نزد خداست (از نعمتهاى بى پایان جهان دیگر، ومواهب معنویش در این دنیا) بهتر وپایدارتر است» (وَما عِنْدَاللهِ خَیْرٌ وَاَبْقى).

چرا که تمام نعمتهاى مادى دنیا داراى عوارض ناگوار ومشکلات گوناگونى است وهیچ نعمت مادى خالص از ضرر وخطر یافت نمى شود.

به علاوه نعمتهایى که در نزد خداست به خاطر جاودانگى آنها وزودگذر بودن مواهب این دنیا قابل مقایسه با متاع دنیا نیست،بنابراین هم بهتر وهم پایدارتراست.

به این ترتیب در یک مقایسه ساده هر انسان عاقلى مى فهمد که نباید آن را فداى این کرد، لذا در پایان آیه مى فرماید: «آیا اندیشه نمى کنید»؟! (اَفَلا تَعْقِلُونَ).

(آیه 61) در آیات گذشته سخن از کسانى بود که به خاطر تمتع وبهره گیرى از نعمتهاى دنیا کفر را بر ایمان وشرک را بر توحید ترجیح داده اند، در اینجا وضع این گروه را در قیامت در برابر مؤمنان راستین مشخص مى کند.

نخست با یک مقایسه که به صورت استفهام مطرح شده، وجدان همگان را به داورى مى طلبد ومى گوید: «آیا کسى که به او وعده نیک داده ایم، وبه آن خواهد رسید همانند کسى است که متاع زندگى دنیا به او داده ایم; سپس روز قیامت (براى حساب وجزا) از احضارشدگان خواهد بود»؟ (اَفَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لاقیهِ کَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَیوةِ الدُّنْیا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیمَةِ مِنَ الْمُحْضَرینَ).

(آیه 62) وبه دنبال این سخن، صحنه هاى رستاخیز را در برابر کفار مجسّم مى کند صحنه هایى که از تصورش مو بر بدن راست مى شود واندام را به لرزه در مى آورد.

 

مى گوید: «روزى را (به خاطر بیاورید) که خداوند آنها را ندا مى دهد ومى گوید: کجا هستند همتایانى که براى من مى پنداشتید»؟! (وَیَوْمَ یُنادیهِمْ فَیَقُولُ اَیْنَ شُرَکاءِىَ الَّذینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ).

این سؤال یک نوع سرزنش ومجازات است.

(آیه 63) اما به جاى این که آنها به پاسخ پردازند معبودهایشان به سخن در مى آیند واز آنها اظهار تنفر وبیزارى مى کنند، زیرا مى دانیم معبودان گاه بتهاى سنگ وچوبى بودند، وگاه مقدسینى همچون فرشتگان ومسیح، وگاه جن وشیاطین، در اینجا گروه سوم به سخن مى آیند که سخن آنها را در این آیه مى خوانیم:

«گروهى (از معبودان) که فرمان عذاب در باره آنها مسلم شده، مى گویند: پروردگارا! ما اینها ]=عابدان[ را گمراه کردیم (آرى) ما آنها را گمراه کردیم همان گونه که خودمان گمراه شدیم (ولى آنها به میل خویش به دنبال ما آمدند) ما (از آنها) به سوى تو بیزارى مى جوییم، آنان در حقیقت ما را نمى پرستیدند بلکه هواى نفس خود را پرستش مى کردند! (قالَ الَّذینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنا هؤُلاءِ الَّذینَ اَغْوَیْنا اَغْوَیْناهُمْ کَما غَوَیْنا تَبَرَّأْنا اِلَیْکَ ما کانُوا اِیّانا یَعْبُدُونَ).

(آیه 64) به دنبال سؤالى که از آنها درباره معبودهایشان مى شود وآنها در پاسخ عاجز مى مانند، به آنان «گفته مى شود: شما معبودهایتان را (که شریک خدا مى پنداشتید) بخوانید» تا به یارى شما برخیزند! (وَقیلَ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ).

آنها با این که مى دانند در آنجا کارى از دست معبودان ساخته نیست، بر اثر شدت وحشت ویا به خاطر اطاعت فرمان خدا دست تقاضا به سوى معبودانشان دراز مى کنند و«آنها را به کمک مى خوانند» (فَدَعَوْهُمْ).

ولى پیداست «جوابى به آنها نمى دهند» ودعوت آنها را لبیک نمى گویند (فَلَمْ یَسْتَجـیبُوا لَهُمْ).

در این هنگام است که «عذاب الهى را در برابر چشم خود مى بینند» (وَرَاَوُا الْعَذابَ).

«وآرزو مى کنند که اى کاش هدایت یافته بودند» (لَوْ اَنَّهُمْ کانُوا یَهْتَدُونَ).

 

چرا که هر دست وپایى در آنجا کنند جز ناکامى ورسوایى نتیجه اى نخواهد داشت، چون تنها راه نجات ایمان وعمل صالح بوده که آنها فاقد آنند.

(آیه 65) به دنبال سؤال از معبودهاى آنها، سؤال دیگرى از عکس العمل آنان در برابر پیامبران مى شود، مى فرماید: «وروزى را (به خاطر بیاورید) که خداوند آنها را ندا مى دهد ومى گوید: چه پاسخى به پیامبران (من) گفتید»؟! (وَیَوْمَ یُنادیهِمْ فَیَقُولُ ماذا اَجَبْتُمُ الْمُرْسَلینَ).

ومسلماً آنها پاسخى ندارند، آیا بگویند دعوت آنها را اجابت کردیم که این دروغ است ودروغ در آن صحنه خریدار ندارد؟ یا بگویند تکذیبشان کردیم، به آنها تهمت زدیم، ساحرشان نامیدیم مجنونشان خواندیم؟! بر ضد آنها دست به پیکار مسلحانه زدیم. هر چه بگویند مایه بدبختى ورسوایى است!

(آیه 66) لذا در این آیه مى فرماید: «در آن روز همه اخبار بر آنها پوشیده مى ماند» وهیچ پاسخى براى گفتن در اختیار ندارند (فَعَمِیَتْ عَلَیْهِمُ الاَْنْباءُ یَوْمَئِذ).

«حتى نمى توانند از یکدیگر سؤالى کنند» وپاسخى از هم بشنوند (فَهُمْ لایَتَساءَلُونَ).

وبه این ترتیب همه خبرها بر آنها پوشیده مى شود، هیچ پاسخى در برابر این سؤال که جواب پیامبران را چه دادید پیدا نمى کنند.

(آیه 67) واز آنجا که روش قرآن این است که همیشه درها را به روى کافران وگنهکاران باز مى گذارد تا در هر مرحله اى از فساد وآلودگى باشند بتوانند به راه حق برگردند، در این آیه مى افزاید: «اما کسى که توبه کند وایمان آورد وعمل صالح انجام دهد امید است از رستگاران باشد» (فَاَمّا مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحًا فَعَسى اَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحینَ).

(آیه 68) این آیه در حقیقت دلیلى است بر نفى شرک وبطلان عقیده مشرکان، مى فرماید: «وپروردگار تو هر چه را بخواهد خلق مى کند، و(هر چه را بخواهد) بر مى گزیند» (وَرَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَیَخْتارُ).

 

آفرینش به دست اوست وتدبیر واختیار وگزینش نیز به اراده وفرمان اوست.

«آنها در برابر او اختیارى ندارند» (ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ).

اختیار آفرینش با اوست، اختیار شفاعت به دست او، واختیار ارسال پیامبران نیز به اراده اوست، خلاصه اختیار همه چیز بستگى به مشیت ذاتپاک او دارد. با این حال چگونه آنها راه شرک مى پویند وچگونه به سوى غیرخدا مى روند؟!

لذا در پایان آیه مى فرماید: «منزه است خداوند وبرتر وبالاتر است از همتایانى که براى او قائل مى شوند» (سُبْحانَ اللهِ وَتَعالى عَمّا یُشْرِکُونَ).

(آیه 69) این آیه که سخن از علم گسترده خداوند مى گوید در حقیقت تأکیدى است ویا دلیلى است براى آنچه در آیه قبل از اختیار ومشیت گسترده خداوند بیان شد.

مى فرماید: «وپروردگار تو مى داند آنچه را سینه هاشان پنهان مى دارد، وآنچه را که آشکار مى کنند» (وَرَبُّکَ یَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَما یُعْلِنُونَ).

این احاطه او بر همه چیز دلیلى است بر اختیار او نسبت به همه چیزوضمناً تهدیدى است براى مشرکان که گمان نکنند خدا از نیات وتوطئه هاى آنها آگاه نیست.

(آیه 70) این آیه که در حقیقت، حکم نتیجه گیرى وتوضیح براى آیات گذشته در زمینه نفى شرک دارد، چهار وصف از اوصاف الهى را منعکس مى کند که همه فرع بر خالقیت ومختار بودن اوست.

نخست مى گوید: «واو خدایى است که معبودى جز وى نیست» (وَهُوَاللهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ).

بنابراین آنها که به بهانه شفاعت ومانند آن دست به دامن بتها مى زنند، سخت در اشتباهند.

دیگر این که تمام نعمتها چه در این جهان وچه در آن جهان همه از ناحیه اوست، واین لازمه خالقیت مطلقه او مى باشد، لذا مى افزاید: «هر حمد وستایشى براى اوست در این جهان وجهان دیگر» (لَهُ الْحَمْدُ فِى الاُْولى وَالاْخِرَةِ).

 

سوم این که: «حاکمیت (نیز) از آنِ اوست» (وَلَهُ الْحُکْمُ).

بدیهى است وقتى خالق ومختار او باشد، حاکمیت تکوین وتشریع نیز در اختیار او خواهد بود.

چهارم این که: «وهمه شما (براى حساب وپاداش وکیفر) به سوى او بازگردانده مى شوید» (وَاِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).

اوست که شما را آفریده، واوست که از اعمال شما آگاه است واوست که حاکم یوم الجزاء مى باشد، بنابراین حساب وجزاى شما نیز به دست او خواهد بود.

 

هدایت تنها به دست خداست! نعمت بزرگ روز وشب
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma