نور ایمان در دل ملکه سبا

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
در یک چشم بر هم زدن تخت او حاضر است! صالح در برابر قوم ثمود

(آیه 41) سلیمان براى این که میزان عقل ودرایت ملکه سبا را بیازماید، ونیز زمینه اى براى ایمان او به خداوند فراهم سازد، دستور داد تخت او را که حاضر ساخته بودند دگرگون وناشناس سازند «گفت: تخت او را برایش ناشناس سازید ببینیم آیا هدایت مى شود یا از کسانى خواهد بود که هدایت نمى یابند» و آیا تخت خود را مى شناسد یا نمى شناسد؟ (قالَ نَکِرُّوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ اَتَهْتَدى اَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذینَ لا یَهْتَدُونَ).

 

(آیه 42) به هر حال «هنگامى که ملکه سبا وارد شد، (به او) گفته شد: آیا تخت تو این گونه است»؟ (فَلَمّا جاءَتْ قیلَ اَهکَذا عَرْشُکِ).

«ملکه سبا» زیرکانه ترین وحساب شده ترین جوابها را داد و«گفت: گویا خود آن تخت است»! (قالَتْ کَاَنَّهُ هُوَ).

وبلافاصله افزود: «وما پیش از این هم آگاه بودیم واسلام آورده بودیم»! (وَاُوتینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَکُنّا مُسْلِمینَ).

یعنى، اگر منظور سلیمان از این مقدمه چینى ها این است که ما به اعجاز او پى ببریم ما پیش از این با نشانه هاى دیگر از حقانیت او آگاه شده بودیم وحتى قبل از دیدن این خارق عادت عجیب ایمان آورده بودیم.

(آیه 43) وبه این ترتیب سلیمان «او را از آنچه غیر از خدا مى پرستید بازداشت» (وَصَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللهِ).

هرچند «او قبل از آن از قوم کافر بود» (اِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْم کافِرینَ).

(آیه 44) در این آیه صحنه دیگرى از این ماجرا بازگو مى شود، وآن ماجراى داخل شدن ملکه سبا در قصر مخصوص سلیمان است.

سلیمان دستور داده بود، صحن یکى از قصرها را از بلور بسازند ودر زیر آن، آب جارى قرار دهند.

هنگامى که ملکه سبا به آنجا رسید «به او گفته شد: داخل حیاط قصر شو» (قیلَ لَهَا ادْخُلِى الصَّرْحَ).

«پس هنگامى که ملکه آن صحنه را دید، گمان کرد نهر آبى است وساق پاهاى خود را برهنه کرد» تا از آن آب بگذرد در حالى که سخت در تعجب فرو رفته بود که نهر آب در اینجا چه مى کند؟ (فَلَمّا رَاَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَکَشَفَتْ عَنْ ساقَیْها).

اما سلیمان به او «گفت: که حیاط قصر از بلور صاف ساخته شده» این آب نیست که بخواهد پا را برهنه کند واز آن بگذرد (قالَ اِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَواریرَ).

در اینجا سؤال مهمى پیش مى آید وآن این که: سلیمان که یک پیامبربزرگ الهى بود چرا چنین دم ودستگاه تجملاتى فوق العاده اى داشته باشد؟ درست است که او سلطان بود وحکمروا، ولى مگر نمى شد بساطى ساده همچون سایر پیامبران داشته باشد؟

اما چه مانعى دارد که سلیمان براى تسلیم کردن ملکه سبا که تمام قدرت وعظمت خود را در تخت وتاج زیبا وکاخ با شکوه وتشکیلات پرزرق وبرق مى دانست صحنه اى به او نشان دهد که تمام دستگاه تجملاتیش در نظر او حقیر وکوچک شود، واین نقطه عطفى در زندگى او براى تجدید نظر در میزان ارزشها ومعیار شخصیت گردد؟!

به تعبیر دیگر این هزینه در برابر امنیت وآرامش یک منطقه وسیع وپذیرش دین حق، وجلوگیرى از هزینه فوق العاده جنگ، مطلب مهمى نبود.

ولذا هنگامى که ملکه سبا، این صحنه را دید چنین «گفت: پروردگارا! من بر خویشتن ستم کردم»! (قالَتْ رَبِّ اِنّى ظَلَمْتُ نَفْسى).

«وبا سلیمان در پیشگاه الله، پروردگار عالیمان، اسلام آوردم» (وَاَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمنَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ).

خداوندا! من همراه رهبرم سلیمان به درگاه تو آمدم، از گذشته پشیمانم وسر تسلیم به آستانت مى سایم.

 

در یک چشم بر هم زدن تخت او حاضر است! صالح در برابر قوم ثمود
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma