ساحران از همه جا گِرد آمدند!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
برخورد منطقى وقاطع با فرعون عاقبت دردناک فرعونیان!

(آیه 38) به دنبال پیشنهاد اطرافیان فرعون جمعى از مأموران زبده به شهرهاى مختلف مصر روان شدند ودر هر جا ساحران ماهر را جستجو کردند، «سرانجام جمعیت ساحران براى وعده گاه روز معین جمع آورى شدند» (فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمیقاتِ یَوْم مَعْلُوم). وآنها را براى مبارزه در چنان روزى آماده کردند.

(آیه 39) از مردم نیز براى حضور در این میدان مبارزه دعوت شد:«وبه مردم گفته شد: آیا شما در این صحنه اجتماع مى کنید»؟ (وَقیلَ لِلنّاسِ هَلْاَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ).

(آیه 40) وبه مردم گفته شد: «هدف این است که اگر ساحران پیروز شوند (که پیروزى آنها پیروزى خدایان ماست) ما از آنان پیروى کنیم» (لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ اِنْ کانُوا هُمُ الْغالِبینَ). وآن چنان صحنه را گرم وداغ نماییم که دشمن خدایان ما براى همیشه از میدان بیرون رود!

(آیه 41) اینها همه از یکسو، از سوى دیگر «هنگامى که ساحران (نزد فرعون) آمدند (واو را سخت در تنگنا دیدند به این فکر افتادند که برترین بهره گیرى را کرده وامتیازهاى مهمى از او بگیرند) به فرعون گفتند: آیا براى ما پاداش قابل ملاحظه اى خواهد بود اگر پیروز شویم» (فَلَمّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ اَئِنَّ لَنا لاََجْرًا اِنْ کُنّا نَحْنُ الْغالِبینَ).

(آیه 42) فرعون که سخت در این بن بست گرفتار ودرمانده بود حاضر شد برترین امتیازها را به آنها بدهد، بلافاصله «گفت: آرى (هر چه بخواهید مى دهم) به علاوه شما در این صورت از مقربان درگاه من خواهید بود»! (قالَ نَعَمْ وَاِنَّکُمْ اِذًا لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ).

(آیه 43) هنگامى که ساحران قول وقرارهاى خود را با فرعون گذاردند به دنبال تهیه مقدمات کار رفتند، ودر خلال مدتى که فرصت داشتند، طنابها وعصاهاى بسیار فراهم ساختند که ظاهراً درون آنها را خالى کرده وماده شیمیایى مخصوصى (همچون جیوه) که در برابر تابش آفتاب سبک وفرّار مى شود در آن ریختند.

سرانجام روز موعود فرا رسید، وانبوه عظیمى از مردم در آن صحنه جمع شدند.

«موسى رو به سوى ساحران کرد وگفت: آنچه را مى خواهید بیفکنید» وهر چه دارید به میدان آورید (قالَ لَهُمْ مُوسى اَلْقُوا ما اَنْتُمْ مُلْقُونَ).

(آیه 44) ساحران که غرق غرور ونخوت بودند وحداکثر توان خود را به کار گرفته وبه پیروزى خود امیدوار بودند «طنابها وعصاهاى خود را افکندند وگفتند: به عزت فرعون ما قطعاً پیروزیم»! (فَاَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ اِنّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ).

 

در این هنگام عصاها و طنابهاى مخصوص به صورت مارهاى کوچک وبزرگ به حرکت درآمدند (طه/66)، در این هنگام غریو شادى از مردم برخاست وبرق امید در چشمان فرعون واطرافیانش درخشیدن گرفت.

(آیه 45) اما موسى چندان مهلت نداد که این وضع ادامه یابد همانطور که قرآن مى گوید: «سپس موسى عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید» (فَاَلْقى مُوسى عَصاهُ فَاِذا هِىَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ).

در اینجا گروهى پا به فرار گذاشتند، گروهى منتظر بودند پایان کاربه کجا مى رسد، وجمعى بى هدف فریاد مى کشیدند ودهان ساحران از تعجب بازمانده بود.

(آیه 46) در اینجا همه چیز عوض شد، ساحران که تا آن لحظه در خط شیطنت وهمکارى با فرعون ومبارزه با موسى(ع) قرار داشتند یک مرتبه به خود آمدند وچون از تمام فنون سحر باخبر بودند، یقین پیدا کردند که این مسأله قطعاً سحر نیست، این یک معجزه بزرگ الهى است «پس ناگهان همه آنها به سجده افتادند» (فَاُلْقِىَ السَّحَرَةُ ساجِدینَ).

(آیه 47) وهمراه با این عمل که دلیل روشن ایمان آنها بود با زبان نیز «گفتند: ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم»! (قالُوا آمَنّا بِرَبِّ الْعالَمینَ).

(آیه 48) وبراى این که جاى هیچ ابهام وتردید باقى نماند وفرعون نتواند این سخن را تفسیر دیگرى کند، اضافه کردند: «به پروردگار موسى وهارون» (رَبِّ مُوسى وَهرُونَ).

آرى! در یک لحظه کوتاه از ظلمت مطلق به روشنایى ایمان گام نهادند.

(آیه 49) در این هنگام فرعون که از یک سو روحیه خود را پاک باخته بود، واز سوى دیگر تمام قدرت وموجودیت خویش را در خطر مى دید، ومخصوصاً مى دانست ایمان آوردن ساحران چه تأثیر عمیقى در روحیه مردم خواهد گذارد وممکن است گروه عظیمى به پیروى از ساحران به سجده بیفتند، به گمان خود دست به ابتکار تازه اى زد رو به ساحران کرد و«گفت: آیا به او ایمان آوردید پیش از آنکه من به شما اجازه دهم» (قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ اَنْ آذَنَ لَکُمْ).

انتظارش این بود که قلب وعقل وفکر مردم نیز به اختیار واجازه او باشد; ولى فرعون به این هم قناعت نکرد، ودو جمله دیگر گفت.

نخست ساحران را متهم ساخت که این یک تبانى وتوطئه قبلى است که میان شما وموسى صورت گرفته، توطئه اى است بر ضد تمام مردم مصر! گفت: «او بزرگ واستاد شماست که به شما سحر آموخته» وشما همگى سحر را از مکتب او فراگرفته اید! (اِنَّهُ لَکَبیرُکُمُ الَّذى عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ).

سپس آنها را تهدید کرده، گفت: اما من به شما اجازه نخواهم داد که در این توطئه پیروز شوید، من این توطئه را در نطفه خفه مى کنم! «به زودى خواهید دانست (شما را چنان مجازاتى مى کنم که درس عبرتى براى همگان گردد) دستها وپاهاى شما را بطور مخالف قطع مى کنم (دست راست وپاى چپ یا دست چپ وپاى راست) وهمگى را بدون استثناء به دار مى آویزم»! (فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لاَُقَطِّعَنَّ اَیْدِیَکُمْ وَاَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلاف وَ لاَُصَلِّبَنَّکُمْ اَجْمَعینَ).

(آیه 50) اما فرعون در اینجا کور خوانده بود، زیرا ساحران یک لحظه پیش، ومؤمنان این لحظه، آن چنان قلبشان به نور ایمان روشن شده بود که این تهدید فرعون را در حضور جمعیت به طرز بسیار قاطعى پاسخ گفتند ونقشه شیطانى او را نقش بر آب کردند.

«گفتند: هیچ مانعى ندارد (وهیچ گونه زیانى از این کار به ما نخواهد رسید هرکار مى خواهى بکن) ما به سوى پروردگارمان باز مى گریم» (قالُوا لا ضَیْرَ اِنّا اِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ).

(آیه 51) سپس افزودند: ما در گذشته گناهانى مرتکب شده ایم ودر این صحنه سردمدار مبارزه با پیامبر راستین خدا موسى(ع) شدیم، ودر ستیزبا حق پیشقدم بودیم، اما «ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشدچرا که ما نخستین ایمان آورندگان بودیم» (اِنّانَطْمَعُ اَنْ یَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا اَنْ کُنّا اَوَّلَ المُؤْمِنینَ).

 

ما امروز از هیچ چیز وحشت نداریم، نه از تهدیدهاى تو، ونه از دست وپا زدن در خون بر فراز شاخه هاى بلند نخل!

(آیه 52) سرانجام موسى در آن صحنه سرنوشت ساز پیروز از میدان بیرون آمد. واین زمینه مساعدى را براى این که موسى بتواند در میان آن مردم بماند وبه دعوت وتبلیغ بپردازد واتمام حجت کند فراهم ساخت.

سالیان دراز به این منوال گذشت، وموسى معجزات دیگرى به آنها نشان داد.

هنگامى که موسى(ع) حجت را بر آنها تمام کرد، وصفوف مؤمنان ومنکران مشخص شد، دستور کوچ کردن بنى اسرائیل به موسى داده شد.

آیه مى گوید: «وبه موسى وحى کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید» (وَاَوْحَیْنا اِلى مُوسى اَنْ اَسْرِ بِعِبادى اِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ).

(آیه 53) موسى(ع) این فرمان را اجرا کرد، ودور از چشم دشمنان شبانه بنى اسرائیل را بسیج کرده فرمان حرکت داد.

اما بدیهى است حرکت یک گروه با این عظمت، چیزى نیست که بتوان آن را براى مدت زیادى پنهان نگه داشت، به زودى جاسوسان فرعون، مطلب را به او گزارش دادند، وچنانکه قرآن مى گوید: «فرعون (مأمورانى) به شهرها فرستاد تا نیرو جمع کنند» (فَاَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِى الْمَدائِنِ حاشِرینَ).

(آیه 54) ضمناً براى این که زمینه روانى مردم براى این بسیج عمومى آماده شود دستور داد اعلان کنند «اینها گروه اندکى هستند» اندک از نظر تعداد در مقابل فرعونیان واندک از نظر قدرت (اِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْ ذِمَةٌ قَلیلُونَ).

بنابراین در مبارزه با این گروه جاى هیچ گونه نگرانى نیست که برنده ماییم.

(آیه 55) سپس افزود: ما چقدر حوصله کنیم؟ وتا چه اندازه با این بردگان سرکش مدارا نماییم؟! «اینها ما را به خشم وغضب آورده اند» (وَاِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ).

فردا مزارع مصر را چه کسى آبیارى مى کند؟ بارهاى سنگین را در این کشور پهناور چه کسى از زمین بر مى دارد؟

 

(آیه 56) به علاوه ما از توطئه این گروه ـچه در اینجا باشند وچه بروندـ بیمناکیم «وما همگى آماده پیکاریم» (وَاِنّا لَجَمیعٌ حاذِرُونَ).

(آیه 57) سپس قرآن به ذکر عاقبت کار فرعونیان مى پردازد، وبطوراجمال زوال حکومت آنها وزمامدارى بنى اسرائیل را بیان مى کند، مى گوید: «پس ما آنها را از باغهاى سرسبز وچشمه هاى پر آب بیرون راندیم» (فَاَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنّات وَعُیُون).

(آیه 58) «واز گنجها وقصرهاى زیبا ومساکن مرفّه» خارج ساختیم (وَکُنُوز وَمَقام کَریم).

(آیه 59) آرى «این چنین کردیم وبنى اسرائیل را وارث آنها (فرعونیان) ساختیم» (کَذلِکَ وَاَوْرَثْناها بَنى اِسْرائیلَ).

 

برخورد منطقى وقاطع با فرعون عاقبت دردناک فرعونیان!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma