چه خداى مهربانى!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
خواسته هاى حساب شده موسى نخستین برخورد با فرعون جبّار

(آیه 37) در اینجا خداوند به یکى دیگر از فصول زندگانى موسى(ع) اشاره مى کند که مربوط به دوران کودکى او ونجات اعجازآمیزش از چنگال خشم فرعونیان است، این فصل گرچه از نظر تسلسل تاریخى قبل از فصل رسالت ونبوت بوده، اما چون به عنوان شاهد براى شمول نعمتهاى خداوند، نسبت به موسى(ع) از آغاز عمر، ذکر شده، در درجه دوم اهمیت نسبت به موضوع رسالت مى باشد.

نخست مى گوید: «اى موسى! ما بار دیگر نیز بر تو منت گذاردیم، وتو را مشمول نعمتهاى خویش ساختیم» (وَلَقَدْ مَنَنّا عَلَیْکَ مَرَّةً اُخْرى).

(آیه 38) بعد از ذکر این اجمال به شرح وبسط آن مى پردازد، مى گوید: «در آن هنگام که وحى کردیم به مادر تو آنچه باید وحى شود» (اِذْ اَوْحَیْنا اِلى اُمِّکَ ما یُوحى).

اشاره به این که: تمام خطوطى که منتهى به نجات موسى(ع) از چنگال فرعونیان در آن روز مى شد همه را به مادرت تعلیم دادیم:

(آیه 39) فرعون براى جلوگیرى از بهوجود آمدن فرزندى که پیش بینى کرده بودند از بنى اسرائیل بر مى خیزد ودستگاه فرعون را درهم مى کوبد، دستور داده بود پسران آنها را به قتل برسانند، ودختران را براى کنیزى وخدمتگزارى زنده نگهدارند.

به هر حال مادر احساس مى کند که جان نوزادش در خطر است. در این هنگام خدایى که این کودک را براى قیامى بزرگ نامزد کرده است، به قلب مادر موسى چنین الهام کرد: «او را در صندوقى بیفکن، سپس آن صندوق را به دریا بینداز»! (اَنِ اقْذِفیهِ فِى التّابُوتِ فَاقْذِفیهِ فِى الْیَمِّ).

کلمه «تابُوت» به معنى صندوق چوبى است وبه عکس آنچه بعضى مى پندارند همیشه به معنى صندوقى که مردگان را در آن مى نهند نیست.

 

سپس اضافه مى کند: «دریا مأمور است که آن را به ساحل بیفکند، تا سرانجام دشمن من ودشمن او وى را برگیرد» ودر دامان خویش پرورش دهد! (فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لى وَعَدُوٌّ لَهُ).

واز آنجا که موسى(ع) باید در این راه پرفراز ونشیب که در پیش دارد در یک سپر حفاظتى قرار گیرد، خداوند پرتوى از محبت خود را بر او مى افکند آن چنان که هر کس وى را ببیند دلباخته او مى شود، نه تنها به کشتن او راضى نخواهد بود بلکه راضى نمى شود که مویى از سرش کم شود! آن چنانکه قرآن مى گوید: «ومن محبتى از خودم بر تو افکندم» (وَاَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنّى).

مى گویند: قابله موسى از فرعونیان بود وتصمیم داشت گزارش تولد او را به دستگاه جبّار فرعون بدهد، اما نخستین بار که چشمش در چشم نوزاد افتاد گویى برقى از چشم او جستن کرد که اعماق قلب قابله را روشن ساخت، ورشته محبت او را در گردنش افکند وهرگونه فکر بدى را از مغز او دور ساخت!

در پایان این آیه مى فرماید: «هدف این بود که در پیشگاه من ودر برابر دیدگان (علم) من پرورش یابى» (وَلِتُصْنَعَ عَلى عَیْنى).

(آیه 40) کاخ فرعون بر گوشه اى از شط نیل ساخته شده بود، در حالى که فرعون وهمسرش در کنار آب به تماشاى امواج مشغول بودند، ناگهان این صندوق مرموز توجه آنها را به خود جلب کرد، به مأموران دستور داد صندوق را از آب بگیرند، هنگامى که در صندوق گشوده شد با کمال تعجب نوزاد زیبایى را در آن دیدند، چیزى که شاید حتى احتمال آن را نمى دادند.

فرعون متوجه شد که این نوزاد باید از بنى اسرائیل باشد که از ترس مأموران به چنین سرنوشتى گرفتار شده است ودستور کشتن او را صادر کرد، ولى همسرش که «نازا» بود سخت به کودک دل بست وشعاع مرموزى که از چشم نوزاد جستن نمود در زوایاى قلب آن زن نفوذ کرد، واو را مجذوب وفریفته خود ساخت.

دست به دامن فرعون زد ودر حالى که از این کودک به نور چشمان (قُرَّةُ عَیْن) تعبیر مى نمود، تقاضا کرد از کشتنش صرفنظر شود. وبالاخره موفق شد سخن خود را به کرسى بنشاند.

اما از سوى دیگر کودک گرسنه شده وشیر مى خواهد، گریه مى کند اشک مى ریزد. ولى هر دایه اى آوردند نوزاد، پستان او را نگرفت.

اکنون بقیه داستان را از زبان قرآن مى خوانیم:

آرى! اى موسى ما مقدر کرده بودیم که در برابر دیدگان (علم) ما پرورش بیابى «در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکى کاخ فرعون) راه مى رفت» (اِذْ تَمْشى اُخْتُکَ). وبه دستور مادر، مراقب اوضاع وسرنوشت تو بود.

او به مأموران فرعون «مى گفت: آیا زنى را به شما معرفى بکنم که توانایى سرپرستى این نوزاد را دارد»؟ (فَتَقُولُ هَلْ اَدُلُّکُمْ عَلى مَنْ یَکْفُلُهُ).

وشاید اضافه کرد: این زن شیر پاکى دارد که من مطمئنم نوزاد آن را پذیرا خواهد شد.

مأموران خوشحال شدند به همراه او حرکت کردند.

خواهر موسى که خود را به صورت فردى ناشناس وبیگانه، نشان مى داد، مادر را از جریان امر آگاه کرد، مادر نیز بى آنکه خونسردى خود را از دست دهد، به دربار فرعون آمد، کودک را به دامن او انداختند کودک بوى مادر را شنید، بویى آشنا، ناگهان پستان او را همچون جان شیرین در بر گرفت وبا عشق وعلاقه بسیار، مشغول نوشیدن شیر شد، غریو شادى از حاضران برخاست وآثار خشنودى وشوق در چشمان همسر فرعون نمایان شد.

فرعون کودک را به او سپرد، وهمسرش تأکید فراوان نسبت به حفظ وحراست او کرد، ودستور داد در فاصله هاى کوتاه کودک را به نظر او برساند.

اینجاست که قرآن مى گوید: «پس ما تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش به تو روشن شود، وغم واندوهى به خود راه ندهد» (فَرَجَعْناکَ اِلى اُمِّکَ کَىْ تَقَرَّ عَیْنُها وَلا تَحْزَنَ).

سالها گذشت، وموسى(ع) در میان هاله اى از لطف ومحبت خداوند ومحیطى امن وامان پرورش یافت، کم کم به صورت نوجوانى در آمد.

 

روزى از راهى عبور مى کرد دو نفر را در برابر خود به جنگ ونزاع مشغول دید که یکى از بنى اسرائیل ودیگرى از قبطیان (مصریان وهواخواهان فرعون) بود، موسى به کمک مظلوم که از بنى اسرائیل بود شتافت وبراى دفاع از او، مشتى محکم بر پیکر مرد قبطى وارد آورد، اما این دفاع از مظلوم به جاى باریکى رسید، وهمان یک مشت کار قبطى را ساخت.

موسى طبق توصیه بعضى از دوستانش، مخفیانه از مصر بیرون آمد وبه سوى مدین شتافت ودر آنجا محیطى امن وامان در کنار شعیب پیغمبر که شرح آن به خواست خدا در تفسیر سوره قصص خواهد آمد پیدا کرد.

اینجاست که قرآن مى گوید: «وتو یکى (از فرعونیان) را کشتى (ودر اندوه فرو رفتى) اما ما تورا از غم واندوه رهایى بخشیدیم» (وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ).

وپس از آن «بارها تو را (در کوره هاى حوادث) آزمودیم» (وَفَتَنّاکَ فُتُونًا).

«پس از آن سالیانى در میان مردم مدین توقف نمودى» (فَلَبِثْتَ سِنینَ فى اَهْلِ مَدْیَنَ).

وبعد از پیمودن این راه طولانى وآمادگى روحى وجسمى وبیرون آمدن از کوره حوادث با سرافرازى وپیروزى «سپس در زمانى که براى گرفتن فرمان رسالت مقدّر بود به اینجا آمدى اى موسى!» (ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَر یا مُوسى).

(آیه 41) سپس اضافه مى کند: «من تو را براى خودم پرورش دادم وساختم» (وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسى).

براى وظیفه سنگین دریافت وحى، براى قبول رسالت، براى هدایت ورهبرى بندگانم، تو را پرورش دادم ودر کورانهاى حوادث آزمودم ونیرو وتوان بخشیدم واکنون که این مأموریت بزرگ بر دوش تو گذارده مى شود از هر نظرساخته شده اى!

 

خواسته هاى حساب شده موسى نخستین برخورد با فرعون جبّار
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma