(آیه 48) در اینجا بخش دیگرى از داستان صالح وقومش را مى خوانیم که بخش گذشته را تکمیل کرده وپایان مى دهد، وآن مربوط به توطئه قتل صالح از ناحیه نُه گروهک کافر ومنافق وخنثى شدن توطئه آنهاست.
مى گوید: «در آن شهر (وادى القرى) نُه گروهک بودند که (همیشه) فساد در زمین مى کردند واصلاح نمى کردند» (وَکانَ فِى الْمَدینَةِ تِسْعَةُ رَهْط یُفْسِدُونَ فِى الاَْرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ).
(آیه 49) مسلماً با ظهور صالح وآیین پاک ومصلح او، عرصه بر این گروهکها تنگ شد، اینجا بود که طبق این آیه «گفتند: بیایید قسم یاد کنید به خدا که بر او ]=صالح[ وخانواده اش شبیخون مى زنیم (وآنها را به قتل مى رسانیم) سپس به ولىّ دم او مى گوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم ودر این گفتار خود صادق هستیم»! (قالُوا تَقاسَمُوا بِاللهِ لَنُبَـیِّتَـنَّهُ وَاَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّه ما شَهِدْنامَهْلِکَ اَهْلِه وَاِنّا لَصادِقُونَ).
(آیه 50) هنگامى که آنها در گوشه اى از کوه بر سر راه صالح به معبدش کمین کرده بودند کوه ریزش کرد وصخره عظیمى از بالاى کوه سرازیر شد وآنها را در لحظه اى کوتاه در هم کوبید ونابود کرد!
لذا قرآن مى گوید: «آنها نقشه مهمى کشیدند وما هم نقشه مهمىکشیدیم، در حالى که آنها خبر نداشتند»! (وَمَکَرُوا مَکْرًا وَمَکَرْنا مَکْرًا وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ).
(آیه 51) سپس مى افزاید: «پس بنگر که عاقبت توطئه ومکر آنها چگونه بود که ما همه آنها وتمام قوم وطرفداران آنها را نابود کردیم»؟! (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ اَنّا دَمَّرْناهُمْ وَقَوْمَهُمْ اَجْمَعینَ).
(آیه 52) سپس قرآن در مورد چگونگى هلاکت وسرانجامِ آنها چنین مى گوید: «پس ببین این خانه هاى آنهاست که به خاطر ظلم وستمشان (ساقط شده و) خالى مانده»! (فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا).
آرى! آتش ظلم وستم در آنها افتاد وهمه را سوزاند وویران کرد.
«در این ماجرا درس عبرت ونشانه روشنى است (از پایان کار ظالمان وقدرت پروردگار) براى کسانى که مى دانند» (اِنَّ فى ذلِکَ لاَیَةً لِقَوْم یَعْلَمُونَ).
(آیه 53) اما در این میان خشک وتر با هم نسوختند وبى گناه به آتش گنهکار نسوخت «ما کسانى را که ایمان آورده، وتقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم» وآنها هرگز به سرنوشت شوم بدکاران گرفتار نشدند» (وَاَنْجَیْنَا الَّذینَ آمَنُوا وَکانُوا یَتَّقُونَ).