تفسیر: ایمان وپذیرش داورى خدا

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 3
شأن نزول ایمان وتسلیم مطلق در برابر حق

از آنجا که در آیات گذشته، سخن از ایمان به خدا ودلائل توحید ونشانه هاى او در جهان تکوین بود، در اینجا سخن از آثار ایمان وبازتابهاى توحید در زندگى انسان وتسلیم او در برابر حق وحقیقت است.

نخست مى گوید: «ما آیات روشن وروشنگرى نازل کردیم» (لَقَدْ اَنْزَلْنا آیات مُبَیِّنات). آیاتى که دلها را به نور ایمان وتوحید روشن مى کند، افکار انسانها را نور وصفا مى بخشد ومحیط تاریک زندگیشان را عوض مى کند.

البته وجود این «آیات مبینات» زمینه را براى ایمان فراهم مى سازد، ولى نقش اصلى را هدایت الهى دارد، چرا که «خدا هر کس را بخواهد به صراط مستقیم هدایت مى کند» (وَاللهُ یَهْدى مَنْ یَشاءُ اِلى صِراط مُسْتَقیم).

ومى دانیم که اراده خداوند ومشیت او بى حساب نیست، او نور هدایت را به دلهایى مى افکند که آماده پذیرش آن هستند.

(آیه 47) سپس به عنوان مذمت از گروه منافقان که دم از ایمان مى زنند وایمان در دل آنها پرتوافکن نیست مى فرماید: «آنها مى گویند: به خدا وپیامبر ایمان داریم واطاعت مى کنیم، ولى بعد از این ادعا، گروهى از آنها روى گردان مى شوند، آنها در حقیقت مؤمن نیستند» (وَیَقُولُونَ آمَنّا بِاللهِ وَبِالرَّسُولِ وَاَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلّى فَریقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَما اُولئِکَ بِالْمُؤْمِنینَ).

این چگونه ایمانى است که از زبانشان فراتر نمى رود؟ وپرتوش در اعمالشان ظاهر نمى گردد؟

(آیه 48) بعد به عنوان یک دلیل روشن براى بى ایمانى آنها مى فرماید: «وهنگامى که از آنها دعوت شود که به سوى خدا وپیامبرش بیایند تا در میان آنان داورى کند، گروهى از آنها روى گردان مى شوند» (وَاِذا دُعُوا اِلَى اللهِ وَرَسُولِه لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ اِذا فَریقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ).

(آیه 49) براى تأکید بیشتر وروشن شدن شرک ودنیا پرستیشان اضافه مى کند: «ولى اگر حق داشته باشند (وداورى به نفع آنان شود) با سرعت وتسلیم به سوى او مى آیند» (وَاِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا اِلَیْهِ مُذْعِنینَ).

(آیه 50) در این آیه ریشه هاى اصلى وانگیزه هاى عدم تسلیم در برابر داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله)را در سه جمله بیان کرده، مى گوید: «آیا در دلهاى آنها بیمارى است» بیمارى نفاق (اَفى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ).

این یکى از صفات منافقان است که اظهار ایمان مى کنند اما بخاطر انحرافى که در دل از اصل توحید دارند هرگز تسلیم داورى خدا وپیامبر(صلى الله علیه وآله)نیستند «یا (اگر بیمارى نفاق بر دلهاى آنها چیره نشده) به راستى در شک وتردیدند»؟ (اَمِ ارْتابُوا).

وطبیعى است شخصى که در پذیرش یک آیین مردد است تسلیم لوازم آن نخواهد بود.

یا این که اگر نه آن است ونه این واز مؤمنانند «آیا به راستى مى ترسیدند که خدا ورسولش بر آنها ظلم وستم کند»؟! (اَمْ یَخافُونَ اَنْ یَحیفَ اللهُ عَلَیْهِمْ وَرَسُولُهُ).

در حالى که این تناقض آشکارى است; کسى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)را فرستاده خدا وبیانگر رسالت او مى داند وحکمش را حکم خدا مى شمرد ممکن نیست احتمال ظلم وستم در باره او دهد، مگر امکان دارد خدا به کسى ستم کند؟ مگر ظلم زاییده جهل یا نیاز یا خود خواهى نیست؟ ساحت مقدس خداوند از همه اینها پاک است.

«بلکه در واقع خود اینها ظالم وستمگرند» (بَلْ اُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ).

آنها نمى خواهند به حق خودشان قانع باشند، وچون مى دانند پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)چیزى از حق دیگران به آنها نخواهد داد تسلیم داورى او نمى شوند.

 

شأن نزول ایمان وتسلیم مطلق در برابر حق
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma