شرح و تفسیر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهای زیبای قرآن جلد 1
دورنماى بحثپیام هاى آیه

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً: قرآن مجید انسان هاى ناسپاس را به «قریه»(1) و آبادى مثال زده که این منطقه آباد به سبب نعمت هاى مادّى و معنوى داراى چهار ویژگى بوده است که آن نعمت ها بر اثر کفران و ناسپاسى نابود گردیدند.

1- «آمِنَةً»; اوّلین ویژگى این آبادى، امنیّت آن است; امنیّتى که مهم ترین نعمت خداوند بر بشر است و شاید به همین جهت خداوند این نعمت را بر نعمت هاى دیگر مقدّم داشته است.

حقیقتاً، اگر امنیّت نباشد، اقتصاد خوب و سالم محقّق نخواهد شد; فراگیرى علم و دانش امکان پذیر نخواهد بود; صنعت و تکنیک ممتاز به وجود نخواهد آمد; عبادت صحیح انجام نخواهد شد و خلاصه، هیچ چیز در یک محیط ناامن به درستى انجام نمى گیرد.

ملّت بزرگوار ایران زمان دفاع مقدّس(2) را فراموش نخواهند کرد که به هنگام جنگ، وقتى که تجاوز دشمن بعثى به شهرها کشیده شد، گاهى به هنگام نماز صداى آژیر خطر کشیده مى شد یا به هنگام خوردن سحرى یا افطارى آژیر خطر پیام ناامنى مى داد، در این وضعیّت ناامن انسان حالى براى عبادت پیدا نمى کرد و متوجّه نمى شد که چگونه تکالیفش را انجام مى دهد. بنابراین، مسئله امنیّت ارزش ویژه اى دارد که همه چیز حتّى عبادت در سایه آن امکان پذیر است.

هنگامى که حضرت ابراهیم(علیه السلام) به سرزمین خشک و سوزان مکّه قدم نهاد و در میان آن کوههاى خشن، خانه خدا را بنا نمود، براى آن شهر و اهل آن، دست به دعا بلند کرد که خداوند در آیه 126 سوره بقره، دعاى خلیل خود را چنین نقل مى کند: «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ اَهْلَهُ مِنَ الَّثمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ»; پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار ده; و اهل آن را - که به خدا و روز قیامت، ایمان آورده اند - از ثمرات گوناگون، روزى ده.

در این جملات نورانى نیز ابراهیم خلیل اوّلین دعایى که براى اهل مکّه دراد تقاضاى امنیّت آن است. در دین مقدّس اسلام بزرگترین و شدیدترین مجازات ها براى کسانى است که امنیّت جامعه را بر هم مى زنند. از این رو، براى «محارب»، یعنى کسى که سلب امنیّت عمومى مى کند، مجازات شدیدى در نظر گرفته شده است که گاهى به اعدام مى رسد.

دزدان مسلّح - چه با اسلحه گرم و چه با اسلحه سرد - محارب هستند و باید به أشدّ مجازات برسند; همان گونه که کسانى که منطقه وسیعى را ناامن مى کنند «مفسد فى الارض» هستند و مجازات آنها اعدام است.(3)

2- «مُطْمَئِنَّةً»; ممکن است یک شهر آباد امنیّت داشته باشد; لیکن امنیّت آن متزلزل و ناپایدار باشد، و نیز ممکن است امنیّت پیوسته با ثبات و دوام است; آبادى امنى که در این آیه شریفه بدان اشاره شده است، امنیّت آن پایدار و با ثبات است.

3- «یَاْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانً»; همان گونه که گذشت همه چیز در سایه امنیّت امکان پذیر است; حتّى یک اقتصاد سالم و قوى. در این آبادى که امنیّت آن پایدار است، اقتصاد سالم و مفیدى وجود دارد که از هر سوى روزى مردم آن فرامى رسد.

4- «وَ لَقَدْ جائَتْ رَسُولٌ مِنْهُمْ»; خداوند حکیم در کنار نعمت هاى مادّى (امنیّت پایدار و اقتصاد سالم و قوى) نعمت معنوى نیز به آنان عنایت کرده است و آن پیامبرى معصوم و آگاه از خود آنهاست تا تعلیمات و دانش آنها را تکمیل گرداند.

مردم این آبادى - که این چهار ویژگى را دارند - در آسایش زندگى مى کنند; لیکن سپاس این همه نعمت الهى را نمى گویند.

فَکَفَرْتَ بِاَنْعُمِ اللّهِ فَاَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ: آرى; مردم چنین قریه اى به جاى شکرگزارى، کفران نعمت کردند; نعمت هاى الهى سبب تکبّر، غرور و خودخواهى آنها گردید. آنان به جاى استفاده صحیح از نِعَم الهى ظلم و ستم کردند و نتیجه این ناسپاسى عذاب الهى بود، خداوند طعم تلخ ناامنى و گرسنگى را به آنها چشاند، به گونه اى که امنیّت رفت و ناامنى آمد و دزدان، غارتگران، اراذل و اوباش بر مردم مسلّط شدند و در پى تزلزل امنیّت، اقتصاد آنها نیز متزلزل شد.

پرسش: چرا در آیه تعبیر به «اذاقها: به آنها چشانید» شده است، در حالى که این تعبیر مناسب لباس نیست، بلکه شایسته تر این است که بگوید: «لباس گرسنگى را بر آنها پوشانید» نه «چشانید». سرّ این تعبیر چیست؟

پاسخ: اینکه در آیه مثل کلمه «لباس» همراه با «اذاقها» به کار رفته است، دو نکته ظریف وجود دارد که بدان اشاره مى شود:

الف: همانطور که لباس سراسر بدن انسان را فرامى گیرد، در آیه مثل عذاب الهى نیز فراگیر بوده، تمام آن آبادى را در بر گرفته است.

ب: درباره جمله «اذاقها» باید توجّه داشت که براى انسان احساس و درک چیزها مراتبى دارد:

گاهى انسان آن را از ناحیه گوش درک مى کند; مثل اینکه صداى آتش را مى شنود و با شنیدن صداى آتش درک مى کند که آتش سوزى رخ داده است.

و گاهى آتش را مى بیند و آن را با چشم درک مى کند که این نوع درک نسبت به قبلى در مرتبه بالاترى است.

و گاهى آتش را لمس مى کند که این نیز نسبت به دو نوع بالا در مرحله بالاترى قرار دارد.

و گاهى انسان آن را مى چشد که این بالاترین درجه احساس است. علّت اینکه در آیه شریفه تعبیر به «اذاقها» شده است، بدین جهت است که بفهماند این مردم ناسپاس، با تمام وجود طعمِ تلخِ عذابِ الهى را درک کردند.

بِما کانُوا یَصْنَعُونَ: عامل این عذاب الهى در هر دو آیه شریفه، عمل خود مردم بیان شده است. بشر مرتکب اعمال ناهنجارى مى گردد که عکس العمل آن اعمال دامنگیر خود او مى شود اگرچه تحمّل پذیرش این موضوع تلخ براى او مشکل است.

به عنوان مثال، اگر نظام طبقاتى در کشورى تحقّق پذیرد و فقرا و گرسنگانى در آن جامعه یافت شوند که اغنیا و ثروتمندان به نیاز آنها توجّهى نکنند، امنیّت اقتصادى اغنیا از بین مى رود و این نیست مگر بخاطر بخل و خوددارى اغنیا از إنفاق و کمک به فقرا و نیازمندان.

از این رو، در روایتى آمده است: «اِذا بَخِلَ الْغَنِىُّ بِمَعْرُوفِهِ باعَ الْفَقیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ»; هرگاه ثروتمند در کارهاى شایسته (انفاق و مانند آن) بخل ورزد، فقیر آخرت خویش را به دنیایش مى فروشد.(4)

یعنى فقر، سبب دزدى و سرقت مى شود و در نتیجه موجب ناامنى جامعه مى گردد.

همچنین در روایت دیگرى آمده است: «سُوسُوا اَمْوالَکُمْ بِالصَّدَقَةِ; اموال و سرمایه خود را با صدقه در راه خدا حفظ کنید»;(5) یعنى راه حفظ اموال، نگهدارى همه آن نیست، بلکه باید قسمتى از آن را صدقه داد تا محفوظ بماند و آتش فقر باعث نشود که فقیر دست به ناامنى جامعه بزند.


1- «قریه» در استعمالات قرآن مجید به معناى روستا نیست، بلکه مطلق جاى آباد است; اعم از اینکه روستا باشد، یا شهر کوچک، و یا شهر بزرگ. بدین جهت، در زمان حضرت یوسف(علیه السلام) به پایتخت مصر نیز قریه گفته شده است.

2- جنگ ناخواسته حکومت بعثى عراق علیه ایران و دفاع مقدّس شیرمردان ایران اسلامى از سال 1359، دو سال پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى، شروع شد و هشت سال طول کشید.

3- مشروح حدّ شرعى محارب و مفسد فى الارض را در کتاب جواهر الکلام، جلد 41، صفحه 564 به بعد مطالعه فرمائید.

4- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 417 و نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 364.

5- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 146.

دورنماى بحثپیام هاى آیه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma