شرح و تفسیر آیه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهای زیبای قرآن جلد 1
درآمدى بر آیه شریفهاشتباه منافقان

پیش از تفسیر و به منظور آماده سازى ذهنى براى درک عمیق تر آن، مختصراً به شأن نزول این آیه شریفه اشاره مى شود.

یکى از عمده ترین ویژگى هاى منافق بهانه جویى اوست. منافق در هر مسأله اى بهانه جویى و اشکال تراشى مى کند. او به جهت گیرى مخاطب خود کارى ندارد; زیرا همواره از موضع مخالف مى نگرد و عمل مى کند. به عنوان مثال: فرض کنید شخصى یا گروهى در یک شهر، یک مرکز اسلامى شامل مسجد، کتابخانه، مصلّى، بیمارستان، خانه سالمندان و... بنا کنند، منافق در مقابل این کار بهانه جویى مى کند، مى گوید: با وجود مردمان گرسنه در این شهر آیا ساخت چنین بناى بزرگ و پرهزینه اى، کارى درست و پسندیده است؟ آیا بهتر نبود که مخارج ساخت این مرکز، در راه سیر کردن گرسنگان صرف مى شد؟ آیا بهتر نبود این هزینه براى ازدواج جوانان نیازمند به کار مى رفت؟ آیا بهتر نبود که با این پول هنگفت، بیماران تنگدست درمان مى شدند؟ آیا بهتر نبود این سرمایه فراوان در راه تعلیم و تربیت جوانان دانش آموز و دانشجو مصرف مى شد؟!

حال اگر همان شخص یا جمعیّت خیریّه، از ابتدا آن سرمایه عظیم را در امور خیریّه; مانند اطعام گرسنگان، کمک به جوانان، درمان بیماران و... صرف مى کردند، باز همان منافق به نوعى دیگر بهانه جویى مى کرد و مثلا مى گفت: این چه اسلام و مسلمانى است که در این شهر حتّى یک مسجد وجود ندارد و شما سرمایه هاى عظیمى را به آن کارهاى بى حاصل اختصاص مى دهید! شما با این کارها اسلام را از بین بردید! از یهود و نصارى یاد بگیرید که چه عبادتگاههاى زیبایى مى سازند، که انسان را ناخودآگاه به سوى خود جذب مى کند! از هندوها یاد بگیرید که براى بتهاى بى جان خود چه معابد عظیمى بنا مى کنند و... .

خلاصه این که; کار منافق مخالف خوانى، پاشیدن تخم نفاق و اختلاف و ناراحت کردن دیگران است.

با توجّه به این مقدّمه، به تفسیر و شرح آیه شریفه مذکور مى پردازیم:

وقتى که بعضى از مثلهاى قرآن نازل شد، منافقان شروع به بهانه گیرى کردند که «این چه مثلهایى است که در قرآن آمده است؟!» شأن خداوند بزرگ، بالاتر از این است که به موجودى ضعیف مثل عنکبوت و مگس(1) و یا به موجودى بى جان چون آتش و رعد و برق مثال بزند!(2) و منظورشان از این گفته ها این بود که «اینها، آیات قرآنى، از سوى خدا نازل نشده است و وحى نیست!»

البتّه اگر این آیات و مثلها نازل نمى شد و یا با کلامى دیر فهم و کلماتى دشوار و عباراتى پیچیده بیان مى شد، منافقان قطعاً به گونه اى دیگر بهانه جویى و اشکال تراشى مى کردند که: «این چگونه مى تواند کلام خدا باشد در حالى که ما چیزى از آن نمى فهمیم؟ و یا چرا خداوند این مفاهیم عالى و مطالب پیچیده را با بیانى ساده مطرح نکرده است تا براى همه قابل فهم و درک باشد؟!» همان گونه که منافقان زمان حضرت شعیب این مطلب را گفتند; خداوند در آیه شریفه 91 سوره هود مى فرماید: «قالُوا یا شُیَعْبُ ما نَفْقَهُ کَثیراً مِمّا تَقُولُ وَ اِنّا لَنَرَاک فینا ضَعیفاً وَ لَوْلا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ وَ ما اَنْتَ عَلَیْنا بِعَزیز».

گفتند: اى شیعب! بسیارى از آنچه را مى گویى، ما نمى فهمیم و ما تو را در میان خود، ضعیف مى یابیم. و اگر به خاطر قبیله کوچکت نبود، تو را سنگسار مى کردیم و تو در برابر ما قدرتى ندارى!

با استفاده از آیه شریفه روشن مى شود که منطق اینها بهانه جویى است; از طرفى مى گویند: «سخنان تو را نمى فهمیم» و از طرف دیگر اظهار مى کنند «تو را به خاطر قبیله ات رها کرده ایم و گرنه مى کشتیم» حضرت شعیب در جواب آنها فرمود: «آیا خداوند عزیزتر است یا قبیله کوچک من؟!»(3)

چون منافقان لجوج از مثل زدن به موجودات بى جان یا ضعیف بهانه گیرى مى کردند، آیه 26 سوره بقره نازل شد و به این دو رویان اشکال تراش جواب داد که: «هیچ مانعى ندارد که خداوند بزرگ به پشه، بلکه کوچکتر از پشه مثال بزند...» چون فصاحت و بلاغت سخن ایجاب مى کند، گاهى به موجودات بزرگ و گاهى به موجودات بزرگ و گاهى به موجودات کوچک مثال زده شود; هر گاه منظور از مثل بیان عظمت چیزى باشد معمولا به موجودات بزرگ مثال زده مى شود و اگر هدف، نمایش و بیان سستى و ناتوانى چیزى باشد به حیوانات و موجودات ضعیف.

بنابراین، همواره مثال به موجودات و اشیاى بزرگ نشانه و دلیل فصاحت و بلاغت مثل و کلام نیست. در نتیجه هیچ ایرادى وجود ندارد که خداوند به هر چیزى که مناسب با موضوع کلام باشد مثال بزند.

مؤمنان و صالحان که محتوا و حقیقت این مثالها را مى فهمند، مى دانند که از جانب خداست و منکر آن نمى شوند; ولى منافقان و کافران که لجوج و متعصّب و بهانه گیر هستند، اشکال تراشى مى کنند و مى گویند: «چرا خداوند چنین مثلهایى زده است که باعث گمراهى عدّه اى و سبب هدایت عدّه دیگر شود؟!»


 

1- خداوند متعال در آیه 73 سوره حج براى بیان عجز و ناتوانى بت ها به مگس مثال زده است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوْ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئاً لاَّ یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ» اى مردم! مثلى زده شده است، بدان گوش فرا دهید: کسانى که آنها را به جاى اللّه به خدایى مى خوانید اگر همه جمع شوند، مگسى را نمى توانند، بیافرینند و هر گاه مگسى چیزى از آنها برباید، نمى توانند آن چیز را بازستانند! طالب و مطلوب هر دو ناتوانند (هم این عابدان و هم آن معبودان)!

2- شرح این مثلها در مثل اوّل و دوّم خواهد آمد.

3- سوره هود، آیه 91.

درآمدى بر آیه شریفهاشتباه منافقان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma