کافران چون با استهزاى اسلام و پیامبر به هدفشان; یعنى بى اثر کردن دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) دست نیافتند; این بار پیامبر را ساحر و شاعر و کذّاب خواندند. این انتساب بدین معناست که اگر کلمات پیامبر جذّاب و دلرباست و در قلبها نفوذ مى کند، بخاطر آن است که او ـ نعوذباللّه ـ جادوگرى باهوش و شخصى مرموز است و بواسطه ساحرى مردم را «جادو» مى کند و بخاطر آگاهى هاى شعرى سخنان شاعرانه مى گوید و مردم را جذب مى کند و گرنه سخن عادى که چنین نفوذى ندارد. قرآن مجید در این باره در آیه شریفه 4 سوره «ص» مى فرماید: «وَ عَجِبُوا اَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْکَافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ» آنان تعجّب کردند که پیامبر بیم دهنده اى از میان آنان به سویشان آمده است و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویى است.(1)
این شیوه از مبارزه نیز نتوانست هدف و خواسته کافران را تأمین کند; زیرا هر روز تعداد بیشترى از مردم، زن و مرد، پیر و جوان، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) روى آوردند و به دین اسلام گرویدند و بناچار این بار نیز روش مبارزه را تغییر دادند.
1- این نوع اتّهام و وسیله مبارزه با پیامبر، تنها به ایشان اختصاص نداشته است; زیرا که خداوند در آیه 52 سوره ذاریات مى فرماید: «کَذلِکَ ما اَتَى الَّذینَ مِنْ قَبلِهِمْ مِنْ رَسول اِلاّ قالوُا ساحرٌ اَوْ مَجنُونٌ» این چنین است که هیچ پیامبرى قبل از اینها به سوى قومى فرستاده نشد، مگر این که گفتند: «او ساحر یا دیوانه است!» در این باره در قرآن آیات زیادى مربوط به هر یک از پیامبران آمده است.