شرح و تفسیر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهای زیبای قرآن جلد 1
شأن نزول آیهخطر دانشمندان منحرف

«وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأ الَّذى اتَیْناهُ ایاتِنا» اى پیامبر! داستان آن مرد را ـ که آیات الهى به او عطا شد و مشمول رحمت الهى قرار گرفت ـ براى مسلمانان و یاران و اصحاب بخوان.

منظور همان احکام تورات و مواعظ آن است; یعنى او به احکام تورات و موعظه هاى آن کاملا آشنا و عامل بود. عدّه اى دیگر بر این عقیده اند که مراد از آیات الهى، نایل شدن به اسم اعظم است; و از همین جهت بود که بلعم باعورا مستجاب الدّعوة شد و در جامعه نفوذ فوق العاده اى پیدا کرد.

«فَانْسَلَخَ مِنْها فَاَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ» «اِنْسَلَخَ» از مادّه «سَلَخَ» به معناى «از پوست درآمدن» است. از این رو، به کسى که پوست گوسفند را مى کَند، سلاّخ مى گویند و امّا کلمه «اَتْبَعَ» دو معنا دارد:

الف ـ «اتبع» به معناى «تبع» و «لحق» است; یعنى شیطان او را تابع خود گرداند.

ب ـ به معناى فعل ثلاثى مجرد خود به کار رفته است; یعنى شیطان از او تبعیّت کرد. به عبارت دیگر، گمراهى و ضلالتش آنقدر بالا گرفت که از شیطان گوى سبقت را گرفت! بسا آن شخصى که کار بسیار زشتى را به سبکى تازه انجام مى داد و مرتّب بر شیطان لعن مى فرستاد. شیطان بر او ظاهر شد و گفت: لعنت بر خودت باد! من با تمام شیطنتم این کار را نمى دانستم و از تو آموختم!

بنابراین، معناى آیه با توجّه به توضیحات فوق این چنین مى شود که: بلعم باعورا از آیات الهى تهى و خالى شد; یعنى على رغم این بود که در ابتدا، آیات و علوم الهى چنان بر او احاطه داشت که چون پوستى در تن او شده بود; امّا ناگهان از آنها منسلخ و تهى شده، در پى شیطان رفت یا شیطان در پى او، در نتیجه، عاقبت او به شر ختم شد و در صف گمراهان و شقاوتمندان قرار گرفت.

«وَلَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ اَخْلَدَ اِلَى الاَْرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ» یعنى اگر مى خواستیم که او به اجبار در راه حق بماند، این کار را انجام مى دادیم; ولى این چنین نکردیم تا ببینیم او، خود با اختیارش چه مى کند; زیرا دین اسلام، دین اختیار است نه اجبار «اِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ اِمّا شاکِراً وَ اِمّا کَفُوراً» ما راه را به او نشان دادیم; خواه شاکر باشد، خواه ناسپاس!(1) خداوند عالم مى توانست نماز، روزه، حج، زکات و سایر واجبات الهى را غریزى انسان قرار دهد; یعنى همان گونه که انسان آب و غذا مى خورد، این گونه عبادات را غریزتاً بجا آورد; ولى این چنین نکرد، بلکه انسان را آزاد و مختار آفرید تا بشر هدایت، تکامل، پیشرفت، آزمایش، ثواب، عقاب و... داشته باشد و اینها بى معنا نباشد.

در نتیجه، آیه مى فرماید: ما بلعم باعورا را به خود واگذاردیم; ولى این عالم منحرف بنى اسراییلى ـ که روزى مُبلّغ نیرومند حضرت موسى(علیه السلام) بود ـ بر اثر دنیاپرستى، وعده هاى فرعون و حسادتى که نسبت به مقام موسى(علیه السلام) داشت، به جاى آن که پیروى از موسى و خداى خویش کند، تابع هوى و هوس خویش گردیده، از درگاه خداوند رانده شد. پس بنابر آیه فوق، عامل سقوط بلعم باعورا دو چیز است: 1ـ دنیا پرستى و تمایل به فرعون; 2ـ هواپرستى و پیروى از شیطان.

«فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ» مثل بلعم باعورا، مثل سگ هار است. سگهاى معمولى در خدمت انسان هستند و منافع معقول و قابل توجهّى دارند; به همین جهت، از نظر فقه اسلامى خرید و فروش چنین سگهایى مجاز شمرده شده است; ولى سگهاى هار (سگ هاى مبتلا به بیمارى هارى) ـ که بعضى از انسان ها نیز بدان مبتلا هستند ـ از نظر فقه اسلامى بى ارزش شناخته شده است; زیرا قبل از این بیمارى، کار او مراقبت بود و اکنون مزاحمت. از ویژگى هاى سگهاى هار این است که: معمولا دهانشان باز است و زبانشان همیشه در حرکت است; این حالت به سبب حرارت زیاد است که بر اثر بیمارى در درون بدن آنها به وجود مى آید و حرکت زبان به حکم بادبزنى است که مقدارى او را خنک مى کند. سگ هار همیشه تشنه است و هیچ گاه سیراب نمى شود و در هر صورت ـ چه به او کمک کنند، چه رهایش سازند ـ به فرد مقابل حمله مى کند.

قرآن مجید در این مثال زیبا، عالم منحرف را به سگ هار تشبیه کرده است; یعنى انسان این چنینى نه تنها فاقد ارزش است، بلکه بسیار خطرناک است و هوا و هوس و دنیاپرستى چشم او را کور کرده است; به گونه اى که نه دوست را مى شناسد و نه دشمن را.

«ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»(2) این مثال جمعیّتى است که آیات الهى ما را تکذیب کردند; اى پیامبر! این داستانها را براى عموم مردم ـ مخصوصاً یهود و نصارا ـ بخوان تا عبرت بگیرند و اندیشه کنند، که اگر آنها هم آیات الهى را تکذیب کنند، سرنوشتى چون داستان بعلم باعورا خواهند داشت.

 


1- این قسمت از آیه نیز بر امّت هاى پیشین دلالت دارد; نه بر عصر زمان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله); بنابراین، جمله مذکور دلالت مى کند که منظور از دانشمند در آیه فوق «بلعم باعورا» است.

2- سوره انسان، آیه 3.

شأن نزول آیهخطر دانشمندان منحرف
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma