پیام آیه:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
مثالهای زیبای قرآن جلد 1
شرح و تفسیربیست و نهمین مثال: تازه مسلمانان سست ایمان

 

شرک و بت پرستى در قرن بیستم.

برخى تصوّر مى کنند که دوران شرک و بت پرستى گذشته است و دیگر مشرک و بت پرستى وجود ندارد، در حالى که چنین نیست; اکنون نیز مشرک و بت پرست وجود دارد; زیرا شرک، این بلاى خانمان سوز، شاخه هاى فراوان و اقسام مختلفى دارد.

از این رو، قرآن مجید مى فرماید: «وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ; و بیشتر آنها که مدّعى ایمان به خدا هستند، مشرکند»(1).

آرى; اکثر کسانى که از ایمان سخن مى گویند، رگه هایى از شرک در اعتقادات آنها یافت مى شود.

کسى که ثروتى مى اندوزد و سرمایه بزرگى براى خود تهیّه مى کند، هنگامى که به او گفته مى شود: تمام این ثروت از آن تو نیست; زیرا تو امانتدار این مال هستى، پس بنا بر نصّ قرآن نصیب مستمندان را بپرداز. «وَ اَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلِفینَ فیهِ; از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید»(2).

او در جواب مى گوید: بچه هاى کوچک دارم، دخترانى دارم که در شُرف ازدواجند، باید براى آنها جهیزیّه تهیه کنم; پسران دانشگاهى دارم، مخارج آنها سنگین است و... این فرد مسلمان در واقع مشرک است; زیرا او رازقیّت خداوند را به طور کامل قبول ندارد و توحید رازقیّت او ناقص است وگرنه همان خدایى که این بچّه ها را در رحم مادر حفظ کرد و نیازهاى آنها را برآورده نمود، قدرت دارد در این دنیا نیز آنها را کمک کند.

یا افراد ریاکارى که دست به تظاهر مى زنند و براى کسب آبرو و اعتبار و عزّت اعمال عبادى خد را براى مردم انجام مى دهند، در حقیقت به نوعى از شرک گرفتار هستند وگرنه طبق صریح آیه قرآن عزّت و ذلّت به دست خداست(3) نه مردمى که خود سراسر محتاج و نیازمند هستند.

انسان مشرک، پیوسته درمانده، ناتوان، ضعیف، شکست خورده و تنهاست; امّا مؤمنِ موحّد و خداپرستى که عدالت خواه است و در راه مستقیم حرکت مى کند همواره خداوند با اوست.

از این رو، خداوند در سوره غافر آیه 51 مى فرماید: «اِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الاَْشْهادْ»; ما به یقین پیامبران خود و کسانى را که ایمان آورده اند، در زندگى دنیا و ]در آخرت[، روزى که گواهان به پا مى خیزند یارى مى دهیم.

همچنین در آیه 30 سوره مبارکه فصّلت نیز مى فرماید: «اِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلآئِکَةُ اَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِى کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»; به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است»، سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!

بر اساس این آیه شریفه خداوند به وسیله فرشتگان به مؤمنان کمک مى رساند. بنابراین، در دنیاى امروز نیز شرک و بت پرستى - که منشأ مفاسد فراوانى است - وجود دارد و داراى شاخه هاى فراوانى است که مؤمنان باید خود را از آن مبرّا کنند.

از جمله آیاتى، که مفسّران آن را درباره على(علیه السلام) بیان کرده اند، آیه مثل است; بنابر روایتى که از طرق اهلبیت(علیهم السلام) نقل شده است منظور از «مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراط مُسْتَقیم» حضرت على بن ابیطالب و امامان معصوم(علیهم السلام) هستند(4).

البتّه این بدان معنا نیست که دیگران مشمول آیه نیستند، بلکه مفهوم آن این است که حضرت امیر و دیگر ائمه(علیهم السلام) بارزترین مصادیق آن هستند.(5) آرى; عدالت على(علیه السلام) آن چنان عالم گیر شد که نه تنها على(علیه السلام) در قلب و دل مسلمانان بلکه بر قلب همه انسان هاى آزاده حکومت کرد.

از این رو، یکى از نویسندگان مسیحى به نام «میخائیل نعیمه» مى گوید: «على تنها متعلّق به مسلمانان نیست; بلکه ما مسیحیان نیز على را دوست داریم».

اگر على تنها متعلّق به مسلمانان بود، چرا نویسنده معروف مسیحى «جرج جرداق» کتاب عاشقانه «صوت العدالة الانسانیّة; بانک عدالت جهان بشریّت» را درباره حضرت على نوشت؟ او همچون عاشقى با على رفتار مى کند; عاشق فکر على; عاشق عدالت على; عاشق قلم على; عاشق رفتار و کردار على; عاشق تقواى على و گویا همین شخص است که درباره حضرت امیر(علیه السلام) مى گوید: «اى دنیا! چه مى شد که تمام قدرت و توانت را جمع مى کردى تا در هر قرنى، مردى همچون على را به جامعه بشریّت به ارمغان مى آوردى; ولى افسوس که توانایى این کار را ندارى».

درباره عدالت آن حضرت مطالب فراوانى وجود دارد که برخى از آنها بخاطر مشهور بودنش مورد توجه دقیق قرار نمى گیرد.

در نهج البلاغه آن حضرت، بسیارى از خطبه ها و نامه هاى آن حکایت از عدالت على(علیه السلام)دارند. از جمله آنها، داستان معروف و مشهور عقیل است که در این مباحث اشاره شده و گفته شده است که در طول تاریخ بشریّت سابقه ندارد چنین حاکم متقدرى با برادر خویش این گونه به عدالت رفتار کند.

در همین خطبه، داستان اشعث بن قیس منافق آمده است; فردى که منشأ بسیارى از اختلافات، تحریکات، خرابکارى ها و توطئه ها در عصر حکومت على(علیه السلام) است. این انسانِ منافقِ مطرود، در مورد قطعه زمینى با مسلمانى به مخاصمه نشست; پرونده آنان به دست اُسوه عدالت، على(علیه السلام)، قرار گرفت. على(علیه السلام) مى گوید: شب هنگام صداى در منزل را شنیدم. در را باز کردم. اشعث بن قیس منافق را در حالى دیدم که ظرفى از حلوا - که روى آن را با پارچه اى پوشیده بود - در دست داشت. نگاهى به قیافه او کردم و گفتم: «این چیست؟ آیا رشوه است؟ یا صدقه است؟ و یا زکات؟ هر سه بر ما حرام است; اما رشوه که بر همه قضات حرام است و اما زکات و صدقه که بر فرزندان پیامبر و خاندان او حرام است».(6)

اشعثِ منافقِ هزار رنگ، چهره حق به جانبى گرفت و باطل خود را - همانگونه که شیوه همه اهل باطل است - در لباس حق پوشانید و گفت: «هیچکدام یا على! بلکه هدیه است که هر مسلمانى حق دارد براى مسلمانى دیگر ببرد و ردّ آن صحیح نیست»(7).

حضرت امیر نگاه پرمعنا و پر اسرارى به او کرد و از پشت چهره حق به جانب، ماهیّت و قیافه حقیقى او را دید و فرمود: «عزاداران بر مرگ تو اشک بریزند! تو آمدى در این دل شب، مرا به وسیله دین و در لباس دین فریب دهى! لباس حق بر بدن باطل پوشانده اى تا حق را بر من مشتبه نمایى! اشعث تو مرا مى شناسى؟ بگذار خودم را معرفى کنم!

«وَ اللّهِ لَوْ اَعْطَیْتُ الاَْقالیمَ السَّبْعِ بِما تَحْتَ اَفْلاکِها عَلى اَنْ اَعْصَى اللّهَ فى نَمْلَة اَسْلُبْها جَذَبَ شَعیرَة ما فَعَلْتُهُ». به خدا قسم اگر تمام آسمان و زمین (تمام جهان هستى) را به من بدهند (یعنى بزرگترین رشوه که تا کنون به هیچ کس داده نشده است) تا بر مورچه اى ظلم کنم و پوست جویى را به ظلم از دهانش بگیرم، به خدا قسم چنین کارى را نخواهم کرد; زیرا من مى دانم همه اینها نابود مى شود و على را با این نعمت هاى فانى و ناپایدار چه کار! اشعث مى خواهى بدانى دنیا در نظر على چقدر ارزش دارد؟! به خدا قسم این دنیا در نظر على مانند برگ نیم جویده اى در دهان ملخ است»!(8).

آرى; تمام دنیا که این همه جنایات براى رسیدن به جزئى از مال و منال آن صورت مى گیرد، در نظر على از برگ جویده شده اى بى ارزش تر است!

«تو به تاریکى على را دیده اى *** زین سبب غیرى بر او بگزیده اى»

ما شیعیان و پیروان على باید به خود بنگریم که از عدالت على چه مقدار درس گرفته ایم. آیا قدمى در این راه برداشته ایم یا تنها به زبان شیعه او هستیم؟ بى شک اگر در پى سعادت و رستگارى هستیم، باید آن را از گذر عدالت على(علیه السلام)جستجو کنیم و پیوسته مهر او را در دل داشته باشیم که شاعر چه زیبا سروده است:گر منزل افلاک شود منزل تو *** از کوثر اگر سرشته باشد گل تو

چون مهر على نباشد اندر دل تو *** مسکین تو و سعى هاى بى حاصل تو

* * *


1- سوره یوسف، آیه 106. در ذیل این آیه شریفه روایت زیبایى از امام باقر - علیه السلام - وارد شده است. آن حضرت در این روایت مى فرمایند: «شرکى که در این آیه به آن اشاره شده است، مثل این است که شخصى بگوید: «اگر فلان کس نبود، من نابود مى شدم» یا بگوید: «اگر فلانى به دادم نمى رسید، فلان مصیبت و گرفتارى دامن گیرم مى شد» یا بگوید: «اگر فلان کس نبود، خانواده ام را از دست مى دادم»; چون چنین اشخاصى براى خداوند در روزى دادن و دفاع و نگهدارى بندگان در ملک و حکومت او شریک قرار داده است. به میزان الحکمه، باب 1992، حدیث 9308 رجوع کنید.

2- سوره حدید، آیه 7.

3- سوره آل عمران، آیه 26.

4- تفسیر نمونه، جلد 11، صفحه 332.

5- بدین جهت در تفسیر مجمع البیان، جلد 6، صفحه 375 نقل شده است که مراد، حمزه و عثمان بن مظعون مى باشند.

6- لازم به تذکّر است که صدقات واجب (یعنى زکات مال و فطره) بر سادات گرامى حرام است، امّا مصرف صدقات مستحبّى براى آن بزرگواران ممنوع و حرام نیست.

شرح و تفسیربیست و نهمین مثال: تازه مسلمانان سست ایمان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma