حضرت على(علیه السلام) در زمانى که خلیفه بر حق مسلمانان است و اختیار بیت المال با اوست، برادرش عقیل که مردى عیالوار و محتاج است و دریافتى سرانه او از بیت المال، مخارج زندگیش را تأمین نمى کند، به خدمت برادر مى رسد و سهم بیشترى را از بیت المال تقاضا مى کند. حضرت على(علیه السلام) براى نشان دادن زشتى درخواست و عذاب گناه بى عدالتى به برادر خود، آهن سرخ شده اى را به طرف دست برادر مى برد ـ بر خلاف گمان بعضى از مردم، به دست او نمى زند ـ فریاد «عقیل» بلند مى شود که این چه رفتارى است که با برادر نابیناى خود مى کنى؟! حضرت على(علیه السلام) در جواب فرمودند: برادرم! تو نمى توانى این آتش اندک دنیا را تحمّل کنى! چگونه مرا به آتش جهنّم که قابل مقایسه با آتش دنیا نیست دعوت مى کنى؟(1) تو طاقت حرارت آتش دنیا ندارى! چگونه مرا به ناخشنودى خدا براى خشنودى بنده او وا مى دارى که سرانجامى جز دوزخ سوزان ندارد؟ تو طاقت عذاب گرماى ناچیز ندارى! چگونه مرا به نافرمانى از خدا و دورى از راه حق و عدالت فرا مى خوانى که پیامدش عذاب الهى است؟
این مَثَلها درک و فهم بسیارى از مفاهیم را آسان مى سازد. اگر به جاى این مَثَل عملى، موعظه و نصیحت مى شد، این اندازه موثّر نبود. این مثل نه تنها براى «عقیل» و در آن عصر و زمان، بلکه در همه عصرها و زمانها قابل فهم همگان است. بخاطر این آثار است که قرآن از مثلها بهره گرفته است.
1- نهج البلاغه، خطبه 224.