مفهوم تقدّس و مقدّس و محدوده هاله تقدّس؟

مفهوم تقدّس و مقدّس چيست؟ مقدّس کيست؟ و يا چيست؟ تقدّس را از کجا آورده اید؟! چرا بسياری از پديده ها مقدس شمرده شده و امکان نقد آنها وجود ندارد؟!

تقدس و مقدس از قدس به معنی پاکی گرفته شده است. از جمله اموری که پاکی آن مورد قبول همه می باشد عقل و احکام عقل است. لذا خداوند که خالق عقل است نیز مقدس است؛ بلکه مقدس حقیقی اوست و سایر امور به اعتبار انتساب آنها به خدا مقدس شمرده می شوند. آنچه با دلایل قطعی پاکی آن ثابت شود شکی در مقدس بودن آن نیست.

اما آنچه مردم بدون دلیل آن را مقدّس می دانند، باید با روش مناسب با آن برخورد شود. ضمن اینکه توهین به مقدسات یک قوم یا ملت، از آنجا که بی حرمتی به میثاق جمعی آنها به شمار می آید، می تواند موجب بروز کدورت ها و خون ریزی های محتمل گردد، و از همین رو جلوگیری از آن الزامی عقلایی و اجتماعی به شمار می آید. با این حال می بینیم کسانی که بدون دلیل به مقدسات اسلام توهین می کنند خود برخی امور مثل هولوکاست را مقدس می شمارند.

مخدوش بودن احتجاج شيعيان بر خلافت علی(ع) با حديث قرطاس!

چرا شيعه اصرار دارد با حديث قرطاس بر خلافت علی(ع) استدلال کند، در حالي که چنین استدلالی بنابر دلایل مختلفی مخدوش است: 1- پيامبر سواد نداشت و چگونه می تواند بگويد «برای شما چیزی بنویسم»؟! 2- سند آن ضعيف است. 3- اگر موضوع وصيت امر الهی بوده پيامبر نبايد از اراده خود بر می گشتند. 4- اگر اين وصيت حساس بوده، پيامبر می توانستند تا روز وفاتشان که به مسجد می رفتند آن را بار ديگر مطرح کنند در حالی که ايشان فقط از مردم حلاليت می طلبيد. 5- اگر خلافت علی(ع) و حدیث غدیر در مواقع متعدد بيان شده بود، چه لزومی داشت که پيامبر آن را برای چندمين بار بيان کند؟ و اگر در ايّام گذشته به خلافت ايشان اشاره ای نکرده چرا آن را برای آخرين لحظات گذاشته است؟! 6- اگر در اين جلسه توهينی به پيامبر شده، نبايد علی(ع) سکوت می کرد. 7- توهين هذيان گويی از عمر بعيد است. 8- بر فرض پذيرش وقوع چنين جلسه ای، پيامبر به خاطر احترام به نظر يارانش آن را ننوشته نه به خاطر آشوب عمر. 9- حال که آن وصيت نوشته نشد، آيا مردم خصوصا آن همه صحابه رسول خدا گمراه شدند؟!

1. پیامبر(ص) سواد نوشتن نداشت، امّا كاتب داشتند و برخوردار نبودن از سواد دلیل بر عدم امکان نگارش نبود؛ چون معنای سخن ایشان در این حدیث امر به نوشتن است.
2. این حدیث توسط اهل سنّت نیز نقل شده و سند آن در منابع آنان نیز صحیح است.
3. پیامبر بارها به خلافت امام علی(ع) سفارش کرد و در جریان این حدیث می خواست به آن تاکید کند.
4. بعد از این جریان باز هم پیامبر اقداماتی مشهود و صریحی در راستای هدف آن حدیث انجام رساند و برای مثال کوشید مخالفان علی(ع) را با سپاه اسامه خارج از شهر کند.
5. وصیت به خلافت علی(ع) در حدیث قلم و قرطاس، می توانست با وجود سفارشات قبلی، نشان از اهمیت آن باشد.
6. علی(ع) بخاطر تبعیت از پیامبر و جلوگیری از نزاع نزد ایشان سکوت کرد.
7. اینکه پیامبر اصحاب را بیرون کرد نشان می دهد توهینی صورت گرفت و همین مانع نوشتن شد.
8. از «نص روایت» چنین بر می آید که پيامبر وقتی نتوانست وصيت بنويسد، آشوبگران را از خانه بيرون کرد و از نزاع موجود ناراحت بود.
9. به هر حال اراده پيامبر محقق نشده است و این عین گمراهی برای مانعان آن است؛ امّا حساب نوع مردم مستضعف از خائنين جداست.

پاسخ «شيخ جعفر كاشف الغطاء» به اهانت فقير

نمونه ای از صبر و بردباری علما و بزرگان دین در مواجه با رفتارهای ناشایست و اهانت آمیز جهال و نادانان را بیان نمایید؟

روزى «شيخ جعفر كاشف الغطاء» مبلغى پول بين فقراى اصفهان تقسيم كرد و بعد به نماز جماعت ايستاد، بعد از نماز سيد فقيری به شیخ گفت: اى شيخ مال جدّم را به من بده؛ شيخ گفت دير آمدى، سيدِ بى ادب، آب دهان به ريش شيخ انداخت، شیخ بدون ناراحتی برخاست و دامن خود را گرفت و در ميان صفوف نمازگزاران گردش كرد و گفت هر كس ريش شيخ را دوست دارد به سيد كمك كند؛ مردم هم کمک کردند.

آثار «كينه توزی» و «انتقام جویی»

روحيه كينه توزی و انتقام جویی موجب چه جنایات و ناهنجاری هایی می گردد؟

فكر كينه توز و انتقامجو، مانند خون كسى است كه بيمارى قند دارد؛ همانطور كه زيادى قند خون مانع بهبودى زخم بدن مى شود و نمى گذارد بريدگى پوست و عضله التيام پيدا كند، همچنين حسّ كينه و تمايل شديد به انتقام، مانع علاج زخم دل است و نمى گذارد خاطر مجروح درمان گردد. اين قبيل افراد، تا از شخص مورد نظر انتقام نگيرند و عمل او را به دلخواه خود تلافى نكنند، شفاى دل نمى يابند؛ اين گروه، با انديشه ناسالم و فكر بيمار (و روح عليل) كه دارند همواره در معرض درنده خوئى و اعمال ضدّ انسانى هستند و ممكن است در مواقعى براى تَشَفّى خاطر و اقناع تمايل خود به انتقام، به جنايات وحشت زا و خطرناكى دست بزنند.

رابطه «کمال و شرافت» با «مال و ثروت»

از منظر دین، آیا داشتن مال و ثروت ملازم با کمال و شرافت است؟

در تعبيرات ديني آمده اگر خواستيد بفهميد دنيا و ثروت چقدر مي ‏ارزد، ببينيد پيش چه كساني است. اگر نزد افراد خوب است، بفهميد ثروت و دنيا ارزش دارد؛ اما اگر پيش افراد خوب نيست، معلوم مي شود چيز خوبي نيست وگرنه خداوند آن را به خوبها مي ‏داد. پس نتيجه اين كه يا بايد مال داشتن كمال و شرافت باشد كه در اين صورت بايد ملتزم شد كه خدا پيامبرش را تحقير كرده و اين صحيح نيست چون می بینیم او پيامبرش را تكريم كرده نه تحقير، پس كسي را كه خدا به مال سرگرم كرد، در حقيقت به او اهانت كرده تا سراغ معارف نرود.

محترم بودن همه عقايد؟!

آيا هر عقيده اي محترم است؟ و صرف اینکه افراد زیادی طرفدار آن هستند ما نیز باید آن را به رسمیّت بشناسیم؟ محدوده احترام و آزادی عقاید تا چه حد است؟

از نگاه اسلامی «توهين» به عقاید و مقدسات ديگران، امری ناپسند بوده و حتّی «فحّاشی» به بت بی جان نیز مذموم است؛ ضمن اینکه جان، مال و آبروی هر انسانی فارغ از «عقیده اش» محترم است. اما این به معنای درست پنداشتن و صحیح شمردن، حق دانستن و به رسمیّت شناختن همه آن عقاید نمی باشد. یعنی «عقیده» از حیث «عقیده» و «مبنای آن» مصون از نقد، چالش و مبارزه نخواهد بود و از این حیث محترم نیست. راه دين در تعامل با پيروان باورهای مختلف، نقد و بررسي عقلاني آنهاست؛ آنها که بر پایه منطق و مبانی عقلی و فطری بنا شده باشند، محترم شمرده شده و آنها که بر اساس تقلید، تعصب، خرافه و ... باشند، ارزشی نخواهند داشت و با عقایدی مانند بت پرستی، شیطان پرستی، انحرافات جنسی اخلاقی و ... که نوعی انحراف و بیماری فکری و اخلاقی است، مانند یک بیماری برخورد خواهد شد، نه نوعی «اندیشه و باور محترم عقلانی»!

بدعت های معاویه

معاویه چه بدعت هائی را پایه گذاری کرد؟

معاویه براى پیشبرد اهداف و تحکیم پایه هاى خلافت خود، به احکام اسلامى نیز دست اندازى کرد و بدعت هایى را در دین پدید آورد، که مهم ترین آن ها، تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت بود. او در بدعت گزارى هیچ حدّ و مرزى قائل نبود و به اعتراض دیگران نیز توجه نمى کرد، همانند؛ پوشیدن لباس حریر، استعمال ظروف طلا و نقره و... . مرحوم علاّمه امینى در جلد یازده کتاب نفیس الغدیر با ذکر سند، بدعت ها و فجایع معاویه را جمع آورى کرده است.

ابن تیمیه و انکار فرمان یزید به تخریب کعبه

آیا طبق گفته ابن تیمیه یزید دستور به تخریب کعبه نداده است؟

اولاً: خود ابن تیمیه اعتراف می کند که سپاهیان یزید کعبه را با منجنیق کوبیده اند، اما به انگیزه محاصره ابن زبیر نه تخریب کعبه. درحالی که تخریب کعبه به هر قصد و هدفی که باشد طبق آیات قرآن مثل «و من دخله کان آمنا» و روایات حرام است و به هیچ وجه قابل توجیه نیست. ضمن اینکه نمی توان با مغالطه تخریب خانه خدا را به گردن ابن زبیر انداخت. ثانیاً: منابع تاریخی و روایی، یزید را عامل تخریب کعبه معرفی می کند. مانند: ابن اثیر، ابن قتیبه و سیوطى.

فضائل اخلاقى مالک اشتر

چه فضائلى از مالک اشتر در منابع تاریخى ذکر شده است؟

در تنبيه الخواطر آمده: مالک با اینکه مقام اميري لشگر را داشت، در پاسخ به کسی که در بازار کوفه به او اهانت کرد، به مسجد رفت تا براي او استغفار کند. خوارزمى می گوید: در جنگ صفين هنگام کمبود آب و در حالی که تشنگى در او هویدا بود، آب براي او بردند ولی مالک ننوشید و گفت: تا سپاهيان آب ننوشند، من نمى نوشم.

فرار شیطان از عمر!

آیا روایاتى که در مورد فرار شیطان از عمر نقل شده، قابل پذیرش است؟

روایاتى که در مورد فرار شیطان از عمر نقل شده، جعلی است؛ زیرا؛ اولا: در متن احادیث آن قدر کلمات پست که موجب اهانت به ساحت مقدس رسول اکرم(ص) است، وجود دارد، که ما را از بحث سندى بى نیاز مى کند. ثانیا: مضمون آن این است که عمر از لهو و لعب کراهت داشت، در حالى که فقهای اهل سنت، عمر را جزء کسانى مى شمارند که غناء را مباح مى دانند. با این حال آیا معقول است که شیطان از عمر فرارى باشد، ولى پیامبر(ص) به آن گوش دهد واز آن دورى نکند و شیطان خوفى از آن حضرت نداشته باشد؟

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الامامُ علىٌّ(عليه السلام)

بالصَّدَقِة تُفْسَحُ الآجالُ

با صدقه دادن، عمرها طولانى مى شود

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 48