پاسخ اجمالی:
اين گناهان، گناهان واقعى نبود، بلكه گناهانى بود پندارى در افكار و باور مشرکان. اگر رابطه آمرزش اين گناهان را با مساله «فتح حديبيه» در نظر بگيريم، مطلب كاملا روشن است. مشركان مكه، چه قبل از هجرت و چه بعد از آن، ذهنيات نادرستى در باره اسلام و شخص پيامبر (ص) داشتند كه پيروزيهاى بعد بر همه آنها خط بطلان كشيد. مراد از اين گناهان، تمام نسبت هاى ناروا و گناهانى است كه مشرکان به زعم خود در «گذشته» و «آينده» به پيغمبر اكرم نسبت مى دادند. اگر اين پيروزى بزرگ نصيب نشده بود، تمام اين گناهان را قطعى مى پنداشتند، ولى با حصول اين پيروزى هم نسبت هاى نارواى گذشته برچيده شد، و هم آنچه ممكن بود در آينده نسبت دهند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آيات اوّل تا سوّم سوره فتح می فرمايد: «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً * وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً؛ ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم ساختيم * غرض اين بود كه خداوند گناهان گذشته و آينده اى را كه به تو نسبت مى دادند ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند، و به راه راست هدايتت فرمايد * و تو را به پيروزى شكست ناپذيرى برساند».
مراد از فتح المبين؟
در نخستين آيه اين سوره بشارت عظيمى به پيامبر صلّی الله عليه و آله داده شده است، بشارتى كه طبق بعضى از روايات نزد پيامبر (ص) محبوبتر از تمام جهان بود، مى فرمايد: «ما براى تو فتح آشكار و نمايانى كرديم؛ إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً».
پيروزى چشمگيرى كه آثار آن در كوتاه مدت و دراز مدت در پيشرفت اسلام و زندگى مسلمانان آشكار شده و مى شود، فتحى كه در طول تاريخ اسلام كم نظير يا بى نظير بود.
در اينجا گفتگو و بحث عظيمى در ميان مفسران در گرفته است كه منظور از اين فتح كدام فتح است؟!
- اكثر مفسران آن را اشاره به پيروزى عظيمى مى دانند كه از «صلح حديبيه» نصيب مسلمانان شد.[1]
- جمعى نيز آن را اشاره به مساله «فتح مكه» دانسته اند.
- در حالى كه بعضى نيز آن را ناظر به «فتح خيبر» مى دانند.
- و بعضى اشاره به پيروزى اسلام بر تمام دشمنان از طريق قدرت منطق و برترى دلائل و معجزات آشكار دانسته اند.
- و بالآخره بعضى آن را اشاره به گشودن اسرار علوم براى پيامبر صلّی الله عليه و آله مى دانند.
ولى قرائن فراوانى در دست است كه مساله «صلح حديبيه» را ترجيح مى دهد:
1. جمله «فَتَحْنا» به صورت فعل ماضى است و نشان مى دهد كه اين امر به هنگام نزول آيات تحقق يافته بود، در حالى كه چيزى جز «صلح حديبيه» در كار نبود.
2. زمان نزول اين آيات و آيات ديگر اين سوره كه مدح مؤمنان و ذم منافقان و مشركان در ماجراى حديبيه مى كند مؤيد ديگرى بر اين معنى است. آيه 27 اين سوره كه تاكيد بر «رؤياى صادقانه» پيامبر صلّی الله عليه و آله كرده، مى گويد: «مسلما در آينده وارد مسجد الحرام در نهايت امنيت خواهيد شد، و به انجام مناسك عمره مى پردازيد»،[2] شاهد گويايى است بر اينكه اين سوره و محتواى آن بعد از حديبيه و قبل از فتح مكه بوده است.
3. در روايات متعددى «صلح حديبيه» به عنوان «فتح مبين» معرفى شده است از جمله:
در تفسير «جوامع الجامع» آمده است: هنگامى كه پيامبر از حديبيه باز مى گشت [و سوره فتح نازل شد] يكى از اصحاب عرض كرد: «اين چه فتحى است كه ما را از زيارت خانه خدا باز داشتند و جلوى قربانى ما را گرفتند»؟! پيامبر صلّی الله عليه و آله فرمود: «چه بد سخنى گفتى! بلكه اين بزرگترين پيروزى ما بود كه مشركان راضى شدند بدون بر خورد خشونت آميز شما را از سرزمين خود دور كنند، و به شما پيشنهاد صلح دهند، و با آن همه ناراحتى كه قبلا ديده اند تمايل به ترك تعرض نشان دادند».[3]
سپس پيامبر ناراحتی هايى كه در بدر و احزاب تحمل كردند، به آنها يادآور شد. مسلمانان تصديق كردند كه اين اعظمِ فتوح بوده است و آنها از روى ناآگاهى قضاوت كردند.[4]
«زهرى» كه از رجال معروف تابعين است، مى گويد: «فتحى عظيمتر از صلح حديبيه صورت نگرفت، چراكه مشركين با مسلمانان ارتباط يافتند و اسلام در قلوب آنها جايگزين شد و در عرض سه سال گروه عظيمى اسلام آوردند، و جمعيت مسلمانان با آنها فزونى گرفت».[5]
در اين احاديث به گوشه هايى از امتيازاتى كه به بركت صلح حديبيه نصيب مسلمانان گرديد اشاره شده است.
نتائج بزرگ فتح المبين
در آيات سوّم و دوّم اين سوره قسمتى از نتائج پربركت «فتح مبين» (صلح حديبيه) كه در آيه اوّل آمده است، تشريح شده؛ مى فرمايد: «هدف اين بود كه خداوند گناهان قبل و بعد تو را بيامرزد، و نعمتش را بر تو تمام كند و تو را به راه راست هدايت فرمايد * و تو را به پيروزى شكست ناپذيرى برساند؛ لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً * وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً».
و به اين ترتيب خداوند چهار موهبت عظيم در سايه اين فتح مبين نصيب پيامبرش كرد: مغفرت، تكميل نعمت، هدايت، و نصرت.
پاسخ به چند سؤال مهم
در اينجا سؤالات زيادى مطرح شده و مفسران از قديم ترين ايام تا كنون به پاسخ اين سؤالات پرداخته اند.
مخصوصا سه سؤال زير در باره نخستين موهبت الهى يعنى موهبت «مغفرت گناهان گذشته و آينده» مطرح است.
1. با اينكه پيامبر به حكم مقام «عصمت» از هر گناهى پاك است، منظور از اين جمله چيست؟
2. به فرض كه از اين ايراد صرف نظر كنيم چه ارتباطى ميان «فتح حديبيه» و «آمرزش گناهان» مطرح است.
3. اگر منظور از جمله «ما تَأَخَّرَ» گناهان آينده است، چگونه ممكن است گناهى كه صورت نگرفته مورد عفو قرار گيرد؟! آيا اين اجازه ارتكاب گناه در آينده نيست؟
و هر يك از مفسران به نحوى به حل اين اشكالات پرداخته اند، اما براى پى بردن به جامعترين پاسخ و تفسير دقيق اين آيات ذكر مقدمهاى لازم به نظر مى رسد و آن اينكه:
مهم اين است كه ما رابطه «فتح حديبيه» را با مساله «آمرزش گناه» پيدا كنيم كه كليد اصلى پاسخ به سؤالات سه گانه فوق در آن نهفته است.
با دقت در حوادث و رويدادهاى تاريخى به اين نتيجه مى رسيم: هنگامى كه مكتبى راستين ظاهر مى شود و قد بر مى افرازد، وفاداران به سنن خرافى كه موجوديت خود را در خطر مى بينند، هر گونه تهمت و نسبت ناروا به آن مى بندند، شايعه ها مى سازند، و دروغها مى پردازند، گناهان مختلف براى او مى شمرند و در انتظارند ببينند سرانجام كارش به كجا مى رسد؟
اگر اين مكتب در مسير پيشرفت خود مواجه با شكست شود، دستاويزى محكم براى اثبات نسبت هاى ناروا بدست مخالفان مى افتد، و فرياد مى كشند نگفتيم چنين است، نگفتيم چنان است؟
اما هنگامى كه به پيروزى نائل گردد و برنامههاى خود را از بوته آزمايش موفق بيرون آورد، تمام نسبت هاى ناروا نقش بر آب مى شود، و تمام «نگفتيم ها» به افسوس و ندامت مبدل مى گردد و جاى خود را به «ندانستيم ها» مى دهد.
مخصوصا در مورد پيامبر اسلام صلّی الله عليه و آله اين نسبت هاى ناروا و گناهان پندارى بسيار فراوان بود؛ او را جنگ طلب، آتشافروز، بى اعتنا به سنت هاى راستين، غير قابل تفاهم، و مانند آن مى شمردند.
صلح حديبيه به خوبى نشان داد كه آئين او بر خلاف آنچه دشمنان مى پندارند يك آئين پيشرو و الهى است، و آيات قرآنش ضامن تربيت نفوس انسانها و پايانگر ظلم و ستم و جنگ و خونريزى است.
او به خانه خدا احترام مى گذارد، هرگز بى دليل به قوم و جمعيتى حمله نمى كند، او اهل منطق و حساب است، پيروانش به او عشق مى ورزند، او به راستى همه انسانها را به سوى محبوبشان اللَّه دعوت مى كند، و اگر دشمنانش جنگ را بر او تحميل نكنند او طالب صلح و آرامش است.
به اين ترتيب فتح حديبيه تمام گناهانى كه قبل از هجرت، و بعد از هجرت، يا تمام گناهانى كه قبل از اين ماجرا و حتى در آينده ممكن بود به او نسبت دهند، همه را شست، و چون خداوند اين پيروزى را نصيب پيامبر صلّی الله عليه و آله نمود، مى توان گفت خداوند همه آنها را شستشو كرد.
نتيجه اينكه اين گناهان، گناهان واقعى نبود، بلكه گناهانى بود پندارى و در افكار مردم و در باور آنها، چنان كه در آيه 14 سوره شعراء داستان موسى علیه السلام مى خوانيم كه موسى به پيشگاه خدا عرضه داشت: «وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ؛ فرعونيان بر من گناهى دارند كه مى ترسم به جرم آن گناه مرا بكشند». در حالى كه گناه او چيزى جز يارى فرد مظلومى از بنى اسرائيل و كوبيدن ستمگرى از فرعونيان نبود.
بديهى است اين نه تنها گناه نبود، بلكه حمايت از مظلوم، بود ولى از دريچه چشم فرعونيان گناه محسوب مى شد.
به تعبير ديگر «ذنب» در لغت به معنى آثار شوم و تبعات كارى است، ظهور اسلام در آغاز، زندگى مشركان را به هم ريخت، ولى پيروزيهاى بعد سبب شد كه آن تبعات به دست فراموشى سپرده شود.
هر گاه خانه كهنه و فرسوده اى را كه سر پناه فعلى ما است، و به آن دلبستگى داريم خراب كنند ممكن است اين كار را تخطئه كنيم، ولى بعد از آنكه ساختمانى محكم و مجهز به جاى آن ساخته شد، و تمام ناراحتی ها بر طرف گشت، قضاوت ما به كلى دگرگون مى شود.
مشركان مكه، چه قبل از هجرت و چه بعد از آن، ذهنيات نادرستى در باره اسلام و شخص پيامبر صلّی الله عليه و آله داشتند كه پيروزيهاى بعد بر همه آنها خط بطلان كشيد.
آرى اگر رابطه آمرزش اين گناهان را با مساله «فتح حديبيه» در نظر بگيريم، مطلب كاملا روشن است؛ رابطه اى كه از «لام» «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ» استفاده مى شود و كليد رمز براى گشودن معنى آيه است.
اما آنها كه به اين نكته توجه نكردهاند در اينجا مقام عصمت پيامبر صلّی الله عليه و آله را زير سؤال برده اند و براى او - نعوذ باللَّه - گناهانى قائل شده اند كه خدا در پرتو فتح حديبيه آنها را بخشيده است. يا آيه را بر خلاف ظاهر معنى كرده اند.
از جمله گفتهاند: مراد گناهان است! و بعضى گفته اند: منظور گناهانى است كه مردم در باره پيامبر صلّی الله عليه و آله مرتكب شده بودند، مانند اذيت و آزارها، كه با فتح حديبيه از ميان رفت! در اين صورت ذنب اضافه به مفعول شده نه فاعل! و يا آن را به معنى «ترك اولى» گرفته اند. و يا به معنى گناهان فرضى تفسير كرده اند كه اگر فرضا گناهى در آينده يا گذشته مرتكب مى شدى ما آنها را مى بخشيديم.
اما روشن است كه همه اينها تكلفاتى است بدون دليل، چه اينكه اگر ما عصمت انبياء را مخدوش كنيم، فلسفه وجودى آنها از ميان مى رود، زيرا پيامبر صلّی الله عليه و آله بايد در همه چيز سرمشق باشد، چگونه يك فرد گنهكار مى تواند اين نقش را ايفا كند.
به علاوه او خود نياز به رهبر و راهنماى ديگرى دارد تا هدايتش نمايد.
تفسيرهاى ديگر نيز بسيار مخالف ظاهر است و اشكال مهم اين است كه ارتباط آمرزش گناه را از مساله صلح حديبيه قطع مى كند.
بهترين تفسير همان است كه در بالا اشاره شد كه هر سه سؤال را يك جا پاسخ مى گويد، و ارتباط جمله هاى آيه را مشخص مى سازد.
اينها همه درباره نخستين موهبت از مواهب چهارگانه اى است كه خداوند در پرتو صلح «صلح حديبيه» به پيامبرش داد.
اما «اتمام نعمت پروردگار» و «هدايت به جاده صاف و مستقيم» و «نصرت شكست ناپذير الهى» بعد از پيروزى حديبيه چيزى نيست كه بر كسى مكتوم بماند؛ اسلام به سرعت گسترش يافت، قلوب آماده را تسخير كرد، عظمت تعليمات آن بر همگان آشكار شد، سم پاشی ها را خنثى نمود، نعمت خداوندى را كامل كرد، و راهى مستقيم به سوى پيروزيهاى عظيم هموار ساخت، به طورى كه در ماجراى فتح مكه لشكر اسلام بدون هيچگونه مقاومت مهمترين دژ دشمن را گشود.
منظور از «ما تَقَدَّمَ» و «ما تَأَخَّر» چيست؟
در آيه مورد بحث خوانديم كه خداوند مى فرمايد: «در سايه اين فتح مبين گناهان متقدم و متاخر تو را بخشيده». در اينكه منظور از «متقدم» و «متاخر» چيست؟ بين مفسران گفتگو است:
- بعضى «ما تقدم» را اشاره به عصيان و ترك اولى آدم و حوا دانسته اند و «ما تاخر» را اشاره به گناهان امت.
- بعضى ديگر «ما تقدم» را به مسائل مربوط به قبل از نبوت و «ما تاخر» را مربوط به بعد از نبوت مى دانند.
- بعضى ديگر «ما تقدم» را به آنچه قبل از «صلح حديبيه» بوده، و «ما تاخر» را به آنچه بعد از صلح حديبيه رخ داده است مربوط دانسته اند.
اما با توجه به تفسيرى كه درباره اصل معنى آيه، و مخصوصا رابطه اين آمرزش، با مساله «فتح حديبيه» بيان كرديم، روشن مى شود كه مراد تمام نسبت هاى ناروا و گناهانى است كه به زعم خود در «گذشته» و «آينده» به پيغمبر اكرم نسبت مى دادند. اگر اين پيروزى بزرگ نصيب نشده بود، تمام اين گناهان را قطعى مى پنداشتند، ولى با حصول اين پيروزى هم نسبت هاى نارواى گذشته برچيده شد، و هم آنچه ممكن بود در آينده نسبت دهند.
شاهد ديگر اين تفسير حديثى[6] است كه از امام على ابن موسى الرضا عليه السلام آمده است كه مامون هنگامى كه از اين آيه سؤال كرد امام در پاسخ فرمود: «هيچ كس نزد مشركان مكه گناهش سنگين تر از رسول اللَّه صلّی الله عليه و آله نبود، زيرا آنها 330 بت مى پرستيدند. هنگامى كه پيامبر (ص) آنها را به توحيد دعوت كرد، بسيار بر آنها گران آمد و گفتند: آيا او همه خدايان ما را تبديل به يك خدا كرده؟! چيز عجيبى است ... ما هرگز چنين چيزى را از پدران خود نشنيده ايم اين فقط يك دروغ بزرگ است. اما هنگامى كه خداوند مكه را براى پيامبرش [بعد از صلح حديبيه] گشود، خداوند فرمود اى محمد! ما فتح مبينى را براى تو فراهم كرديم، تا گناهان گذشته و آينده اى كه نزد مشركان عرب به خاطر دعوت به توحيد داشته و دارى ببخشد. زيرا بعضى از مشركان مكه تا آن روز ايمان آورده و بعضيها از مكه بيرون رفتند و ايمان نياوردند، ولى قادر بر انكار توحيد نبودند، و لذا گناه پيامبر در نظر آنها نيز بخاطر پيروزى بخشوده شد».[7]
منبع: تفسير نمونه
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.