پاسخ اجمالی:
تقدس و مقدس از قدس به معنی پاکی گرفته شده است. از جمله اموری که پاکی آن مورد قبول همه می باشد عقل و احکام عقل است. لذا خداوند که خالق عقل است نیز مقدس است؛ بلکه مقدس حقیقی اوست و سایر امور به اعتبار انتساب آنها به خدا مقدس شمرده می شوند. آنچه با دلایل قطعی پاکی آن ثابت شود شکی در مقدس بودن آن نیست.
اما آنچه مردم بدون دلیل آن را مقدّس می دانند، باید با روش مناسب با آن برخورد شود. ضمن اینکه توهین به مقدسات یک قوم یا ملت، از آنجا که بی حرمتی به میثاق جمعی آنها به شمار می آید، می تواند موجب بروز کدورت ها و خون ریزی های محتمل گردد، و از همین رو جلوگیری از آن الزامی عقلایی و اجتماعی به شمار می آید. با این حال می بینیم کسانی که بدون دلیل به مقدسات اسلام توهین می کنند خود برخی امور مثل هولوکاست را مقدس می شمارند.
پاسخ تفصیلی:
عناوین مقاله: معنای لغوی و مفهوم تقدّس و مقدّس؟ / معیار عقلی تقدس / معیار تقدّس در قرآن / نقد امور مقدّس / قاعده ای کلی در نقد امور مقدس / احترام به مقدسات از باب احترام به انسان ها / پشت پرده اهانت به مقدّسات
مفهوم تقدّس و مقدّس و محدوده هاله تقدّس؟
از جمله واژه هایی که گاهی مورد سوء استفاده قرار می گیرد و لازم است مفهوم و معیار آن روشن شود واژه «تقدّس» و «مقدّس» است. یکی از ویژگی های پدیده های مقدّس احترام ویژه ای است که مردم به آنها می گذارند، به همین دلیل خط قرمز آنها محسوب می شود و امکان نقد آن نیز وجود ندارد! لذا لازم است معیار دقیقی برای این امور تبیین شود، تا نه کسی در شناخت این پدیده ها دچار انحراف گردد و نه خود این پدیده ها مورد سوءاستفاده قرار گیرند.
معنای لغوی و مفهوم تقدّس و مقدّس؟
«تقدّس» و «مقدّس» از قُدس (بر وزن قفل و عنق) که در لغت به معنی پاكى و پاك می باشد، گرفته شده است. «الْقُدْسُ: الطُّهر»، به عنوان مصدر و اسم بكار رفته است. اما «القُدُس» ظاهرا اسم است نه مصدر و اضافه روح بر آن در آيه 253 سوره بقره و آیه 110 سوره مائده: «رُوحُ الْقُدُسِ»، براى اختصاص می باشد يعنى روحی که از آلودگی ها و خطا و نسيان و عصيان پاك است.
«تقديس» یعنی پاك كردن، چنانکه در آیه 30 سوره بقره می خوانیم: «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ»؛ (و ما تسبیح و حمد تو را به جا می آوریم، و تو را تقدیس می کنیم). تقديس خداوند آن است كه ما او را پاك بدانيم و قبائح و نقائص را به او نسبت ندهيم و گرنه خدا ذاتا مقدس و پاك است.(1)
با این توضیحات مفهوم «تقدّس» و «مقدّس» روشن می شود. تقدّس مصدر باب تفعل و به معنی پاک دانستن چیزی یا کسی از هر گونه آلودگی می باشد، منتها نه آلودگی به معنی نجاست، بلکه آلودگی به معنای هر گونه زشتی و پلیدی. «مقدّس» نیز اسم مفعول از باب تفعیل می باشد و به معنای شخص یا شیئی است که پاک و مطهر است.(2)
واژه مقدس را می توان با تجربه دینی و احساس ارتباط با امر متعالی، که امروزه در غرب نیز رواج یافته و امری وجدانی و قابل فهم برای همه انسان هاست، در یک راستا دانست و اینگونه تحلیل کرد که: هر انسانی به واسطه احساس معنوی و تجربه دینی که دارد برخی امور را از هرگونه پلیدی پاک شمرده و مقدس می داند.(3) اگر این امر متعالی فقط برای یک نفر مقدس بود و مستند به دلایل عقلی و شرعی نبود خرافات شمرده می شود؛ اما اگر ادله عقلی و شرعی برای آن وجود داشته باشد و این امر متعالی، در عرف عقلا و اهل شرع نیز مقدس باشد، نقد آن نه تنها توجیه عقلائی ندارد بلکه باعث رنجش انسان هایی می شود که آن را مقدّس می دانند.
آن مفهوم مقدس که خود والاترین مرتبه تعالی است و باعث تقدس بخشیدن به سایر امور می گردد، امری عادی نیست. او از عالم طبیعت و هر چه ما دون هاله قدسی خودش است، برتر است. در آیات قرآن، خداوند با این ویژگی متعالی یاد شده است.(4) بر این اساس، این وجود مقدس دو ویژگی بسیار مهم پیدا می کند: هیبت و جذابیت. در واکنش به این دو ویژگی، دو احساس در انسان برانگیخته می شود: 1. خوف و خشیت 2. رجا و شوق. بدین معنا که انسان خداوند را صاحب عظمت و شکوه و جلالی بسیار بزرگ و دست نیافتنی می یابد و کوچکی خود را در مقابل او درک می کند و در دل احترامی بسیار عمیق و از سر شوق به او می گذارد.
با توجه به این ادراک است که می گوییم انسان هایی که بر اثر عبودیت و اخلاص و ایمان، یک گام از حد عادی و امور طبیعی جهان، جلوتر بنهند، شوق و جذبه شدیدی به خداوند پیدا می کنند. زیرا درون خود امری مقدس می یابند که بسیار با ذات مقدس الهی هم سنخ است. در آیه 16 سوره ق می خوانیم: «وَ لَقَدْ خَلَقنَا الْاِنسانَ و نَعْلَمُ ما توُسوسُ به نفسُهُ و نَحنُ اَقرَبُ الیه مِنْ حَبْلِ الوَریدِ»؛ (ما انسان را خلق کردیم و می دانیم که نفس او، او را به چه چیزی وسوسه می کند و ما از رگ گردن به او نزدیکتر هستیم).(5)
معیار عقلی تقدس؟
اگر بخواهیم به کلی منکر وجود «تقدّس» و «امور مقدّس» شویم در حقیقت منکر اخلاق و وجدان و همه خوبی ها شده ایم و هیچ انسانی این را نمی پذیرد؛ چرا که برخی امور مثل عقل و احکام عقل (مثل راست گویی و وفای به عهد و...)، ذاتا پاک و مورد احترام همگان می باشند و آنچه در برابر اینها وجود دارد، یعنی جهل و خرافه و ظلم و... نیز ذاتا زشت و پلید و مورد نفرت عمومی می باشند و هر انسانی این مفاهیم را درک می کند.
وقتی عقل و احکام عقل ذاتا پاک و از خطا مصون باشند خالق عقل که عالم مطلق است نیز پاک و مقدس خواهد بود، بلکه «مقدس» حقیقی طبق آیه 23 سوره حشر خداوند متعال است: «هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ»، چرا که او واجب الوجودی است که از هرگونه عیب، نقص، کاستی و نیستی مبرا و منزه (سبحان) می باشد. پس مقدس خداست و البته هر چه را او قداست بخشد و مقدس بشمارد نیز از قداست برخوردار می گردد.
از جمله مصادیق قطعی اشخاصی که خداوند آنها را مقدّس شمرده است انبیاء و اهل بیت می باشند که بر اساس آیه تطهیر(6) از هر رجس و پلیدی پاک شمرده شده اند. در عین حال اگر انبیاء و اهل بیت ارتباط خود با خداوند را قطع کنند و به خدا دروغ ببندند نه تنها مقدّس نخواهند بود بلکه شایسته شدیدترین مجازات خواهند بود، چنانکه در آیات 44 تا 46 سوره الحاقه می خوانیم: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِين»؛ (هر گاه او سخنى دروغ بر ما مى بست * ما او را با قدرت مى گرفتيم * سپس رگ قلبش را قطع مى كرديم).
معیار تقدّس در قرآن؟
همان طور که بیان شد مقدس حقیقی ذات پاک خداوند می باشد و سایر امور نیز به خاطر انتساب به خداوند مقدّس شمرده می شوند و به جز ذات پاک پروردگار هیچ چیزی تقدّس ذاتی ندارد، اما در عین حال وقتی آیات قرآن را مطالعه می کنیم می توانیم معیارهایی برای این تقدس پیدا کنیم. به عنوان مثال معیار مقدس بودن یک مکان پاکی آن مکان است که حاصل از نزول وحی، رفت و آمد ملائکه، سکونت انبیاء و اولیاء و خالی بودن از شرک می باشد.
در آیه 12 سوره طه و آیه 16 سوره نازعات می خوانیم: «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»؛ (كفشهايت را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس و پاک طوى هستى). مقدّس بودن وادى طوی (سينا) ظاهرا براى آن است كه محلّ نزول وحى و مناجات خدا با موسى(عليه السّلام) بود و دستور به خلع نعل نيز بدين مناسبت است.
درباره آیه 21 سوره مائده: «يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ ...» نیز گفته اند: ارض فلسطين به واسطه سكونت انبياء در آنجا مقدّس و مطهر از شرك است.(7) برخی مفسرین اين مطلب را از آیه 1 سوره اسراء: «بارَكْنا حَوْلَهُ» و آیه 137 سوره اعراف: «بارَكْنا فِيها» كه هر دو درباره فلسطين است، استفاده می كنند و بیان می دارند كه مبارك بودن در اثر بودن خير كثير است و از جمله خير كثير اقامه دين و رفتنن آلودگی شرك است.(8)
قبر پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) نیز به این دلیل مقدس شمرده می شود که اولا متبرک به بدن پاک و مطهّر آنهاست و ثانیا محل رفت و آمد ملائکه الهی می باشد، چنانکه در زیارت نامه همه اهل بیت هم به شریف و مقدّس بودن آن مکان ها اشاره شده است و هم به حضور فرشتگان. به عنوان مثال در زیارت وارث می خوانیم: «أَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا مَلائِكَةَ اللَّهِ الْمُقِيمِينَ فِي هذَا الْمَقامِ الشَّرِيف»؛ (سلام بر شما اى فرشتگان خدا كه در اين بارگاه شريف مقيم هستيد).(9)
سایر آثار اهل بیت(علیهم السلام) نیز به این دلیل مقدّس شمرده می شوند که منتسب به آنها هستند و آنها طبق آیه تطهیر از هرگونه پلیدی پاک می باشند. حتی طبق برخی روایات هر جا که اسم پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او باشد مقدّس شمرده می شود و بدون وضو نمی توان به آن دست زد. به عنوان نمونه در حدیثی می خوانیم: «مَا مِنْ أَرْضٍ فِيهَا اسْمُ مُحَمَّدٍ إِلَّا تَقَدَّسَت»(10) که در آن به مقدس بودن هر آن جایی که اسم «محمد» باشد تصریح شده است. لذا می بینیم برخی فقها معتقدند: لمس اسم مبارك پيامبر(ص) و ائمّه هدى(عليهم السلام) و حضرت زهرا(عليها السلام) اگر هتك حرمت و بى احترامى باشد حرام است.(11)
وقتی درباره پدیده های مقدس صحبت می کنیم باید این نکته را نیز به یاد داشته باشیم که در ادبیات دینی همیشه امور ماورایی و آسمانی نیستند که به «مقدس» توصیف می شوند و برخی از امور ساده و روزمره نیز در ادبیات دینی «مقدس» شمرده شده اند. به عنوان مثال: از معیارهای مقدّس بودن یک فرد و خانه و محل زندگی او، تلاش او برای به دست آوردن روزی حلال می باشد که منجر به پاکیزگی و دوری از پلیدی ها می گردد.
در روایتی امام صادق(علیه السلام) نگهداری گوسفند شیرده در خانه را به عنوان یکی از مصادیق کسب روزی حلال، باعث جلب روزی و مقدّس شدن اهل آن خانه بیان کردند. وقتی از ایشان سؤال شد چگونه با نگهداری از آن تقديس مى شوند؟ فرمود: «يَقُول لَهُمْ قُدِّسْتُم بُورِكَ عَلَيْكُمْ وَ طِبْتُمْ وَ طَابَ إِدَامُكُم»؛ (فرشته اى هر روز به آنها مى گويد: مقدس شديد و روزى خورديد پاك شديد و خورش شما نيز پاك شد). در ادامه سؤال شد: معنی «مقدّس شدید» چیست؟ امام فرمود: «طُهِّرْتُم»؛ (پاكيزه شديد).(12)
نقد امور مقدّس
جوامع غربی پس از عصر رنسانس سعی كردند مظاهر تقدس را كه به واسطه تسلط كلیسا به وجود آمده بود از صحنه زندگی خارج سازند. اكنون در غرب، خدا، پیامبر، كلیسا و متولیان مسائل دینی حریمی ندارند و تمامی این امور از تندبادهای انتقادات تند كه گاهی جنبه توهین آمیز به خود می گیرند، در امان نیستند. به عكس، در جوامع شرقی، مظاهر تقدس بیشتر به چشم می خورد.(13)
بنابراین در عالم هنوز برخی امور پاک و مطهر شمرده می شوند و مقدّس می باشند اما اینکه آیا می توان امور مقدّس را نقد کرد یا نه؟ باید به این نکته توجه کرد که هر آنچه مردم مقدّس می دانند همیشه در واقع مقدّس نمی باشد، بلکه در یک تقسیم می توان امور مقدّس را دو قسم کرد:
1) امور مقدّسی که مقدّس بودن آنها از بدیهیات و ضروریات دین باشد و با دلایل قطعی ثابت شده باشد، مانند قرآن و اهل بیت و بیت المقدس و...؛ که در این صورت جایی برای نقد وجود ندارد.
2) برخی امور هم هستند که دلیل قطعی بر مقدّس بودن آنها وجود ندارد. این امور خود بر دو قسم هستند:
الف) اموری که دلیل ظنی بر تقدّس آنها وجود دارد، مثل برخی امام زاده ها که اخبار و قرائن و شواهدی بر پاکی آنها وجود دارد. مقدّس دانستن این قسم از امور نیز، از آنجایی که دلایلی مشخص -ولو ظنی باشند - اصالت تقدس آنها را پشتیبانی می کنند ایرادی ندارد. در عین حال چون مستندات دال بر تقدس این پدیده ها، یقینی نیستند، می توانند همیشه جای نقد و بررسی بیشتر داشته باشند.
برای مثال ممکن است بر اثر دسترسی به منابع تاریخی فراموش شده، یا پیدا شدن شجره نامه های جدید، باور به تقدس آن اموری که با دلایل ظنی هاله ای مقدس پیرامون شان ایجاد شده، تقویت یا تضعیف گردد.
آنچه مهم است این است که درباره تقدس چنین اموری، درب گفت و گو و تحقیق علمی بسته نشده و می توان با اندیشه ای انتقادی - تا زمانی که از چارچوب ها و انصاف و زبان آکادمیک و روش مند تجاوز نکند – به آنها نگریست.
ب) اموری که هیچ دلیل منطقی برای مقدّس بودن آنها وجود ندارد؛ مثل برخی از امام زاده ها که هیچ سندی مبنی بر امام زاده بودنشان وجود ندارد و در عین حال برایشان زیارتگاه و ضریح و گنبد می سازند. این قسم از اموری است که قطعا می توان آن را نقد کرد و دیگر مقدس شمرده نمی شود، اما متأسفانه برخی مردم به اشتباه آن را مقدّس می دانند و دچار خرافات می شوند.
منشأ بسيارى از این خرافه ها، خواب و رؤياست. شخصى خواب مى بيند كه در فلان نقطه امامزاده اى وجود دارد. در پى اين خواب مردم براى ساخت امامزاده اقدام مى كنند. در حالى كه همه مى دانند خواب شرعاً حجّت نيست، و ساختن امامزاده با خواب بدعت محسوب مى شود و بايد از آن جداً خوددارى كرد؛ زیرا ممکن است برخی برای سوء استفاده مالی به دروغ اعلان كنند كه در خواب ديده اند و از جهل مردم سوء استفاده می کنند.(14)
مثال دیگری که برای این قسم می توان بیان کرد چوب هایی است که به عنوان عَلَم استفاده می شود و برخی برای آن تقدّس قائل شده و حتی مردم را تشویق به نذر برای آن می کنند. اما با توجّه به اينكه چنين برنامه ای در روايات معصومين(عليهم السلام) مطلقاً نيامده است و از نظر تاريخى نيز مدركى براى آن در دست نيست بر همه مؤمنين و مؤمنات لازم است كه اين كار را ترك كنند و نذورات خود را به هيئت امناى حسينيه ها كه از ميان افراد معتبر بايد انتخاب شوند تسليم كنند، تا نذورات را صرف مجالس عزادارى و كمك به ايتام و مستمندان كنند و اجازه ندهند افراد سودجو از نام مبارك امام حسين(عليه السلام) و پرچم، سوء استفاده كنند.(15)
وقتی قبول کردیم که برخی امور خرافه هستند در مقابل آن اموری نیز وجود دارند که مقدس هستند و معیار تشخیص این است که به هر كار غير عقلايى و غير منطقى كه نه پشتوانه وحى آسمانى داشته باشد و نه عقل سالم آن را اجازه دهد خرافه گفته مى شود و هر آنچه عقل یا وحی آن را تایید قطعی کند مقدس است. با اين معيار مى توان حقيقت را از خرافه جدا كرد و گرفتار خرافه نشد.(16)
قاعده ای کلی در نقد امور مقدس
روشن شد که در دین مبین اسلام تنها موجود مقدسی که از اصالت برخوردار است و قداست آن تبعی نیست «الله» تبارک و تعالی می باشد و سایر چیزهایی که نزد مردم مورد تقدس و احترام اند هر یک به لحاظ نسبتی که با خداوند دارند مقدس شمرده می شوند.(17)
پس اموری که فی نفسه و خود به خود مقدس نیستند، طی فرآیندی خاص با ارتباط ویژه ای که با خداود دارند مقدس می گردند. اما ملاک این ارتباط و فرآیند چیست؟
در یک کلام می توان گفت:«عقل» پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «اِنَّما يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ، وَ لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ»(18)؛ (همه خوبى ها با عقل شناخته مى شوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد).
تخطی از عقلانیت و منطق موجب کج فهمی و انحراف در فکر می گردد. تقدس گرایی ناپسند و غلط، اعتقاد داشتن به وجود حقایق غیبی نیست، بلکه دوری از عقلانیت منطقی و صحیح در فهم عمیق آن حقایق و مصداق یابی برای مفاهیم کلی شان است؛ امری که زاییده ظاهرگرایی و سطحی نگری است و خواه ناخواه با جهل و ضعف در استدلال و اقامه براهین همراه می گردد و حتی اعتقاد صحیح به آن حقایق غیبی و اقتضائات چنین باوری را نیز ضایع می گرداند.
این گونه از تقدس گرایی جاهلانه و دور از عقلانیت فهم منطقی، پیامدهای ناگواری برای جامعه در پی دارد. کسی که اعتقاد به حقایق غیبی را با سنجه عقلانیت منبعث از باورهای دینی، همراه نمی کند، در باطل پنداری امور مخالف با حقایق، دچار اشتباه می گردد و ممکن است در تعامل خود با پدیده های پیرامون و تقسیم آنها ذیل «امور مقدس»، «امور نامقدس» و «امور ضد مقدس» راهش را به خطا رود. حتی شاید بتوان ریشه برخی مجموعه ها و جریان های خشن و افراطی را در این نوع خطای شناختی و مقدس گرایی تهی از عقلانیت یافت.
مواجهه پرسش گرانه، عقلانی و انتقادآمیز با پدیده هایی که ادعای تقدس و منتسب بودن به امور مقدس را دارند و راست آزمایی آنها، نه تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه از آنجا که موجب خرافه زدایی و جهل ستیزی می شود، زمینه دفاع از مرزهای راستین مفاهیم و پدیده های مقدس را فراهم می آورد.
احترام به مقدسات از باب احترام به انسان ها
احترام به انسان یکی از اصول مسلم تربیت و نشان رشد و شکوفایی فرهنگی و لازمه ایجاد روحیه بشرخواهی و تحکیم مبانی اخلاقی و قوام پایه های صلح و دوستی است. عدم رعایت این صفت نیک، موجب اختلافات، کدورت ها، دشمنی ها و احیانا جنگ های کوچک و بزرگ، قتل عام ها و کشتارهای دسته جمعی گردیده و هزینه های سخت و سنگینی را بر فرد و جامعه تحمیل خواهد کرد.
احترام به افراد بشر، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، اصلی است که همواره آموزه های دینی و آموزگاران بزرگ بشر و پیشوایان دین بر آن تاکید داشته اند و تکیه برباورهای مشترک ادیان را راه همبستگی اجتماعات بشری، قلمداد نموده اند. در آیه 64 سوره آل عمران در اشاره به همین اصل می خوانیم: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ»؛ (بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است).
امیرالمومنین علی(علیه السلام) نیز در اشاره به همین اصل قرآنی در نامه ای به مالک اشتر می نویسد: «مالک! قلبت بایستی مال آمال از عشق به مردم باشد، همگان را دوست بدار، مبادا چونان حیوان شکاری خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو، و دسته ای دیگر همانند تو در آفرینش اند».(19)
از همین رو توهین و بی ادبی به هر نماد و اعتقادی که ممکن است موجب تحریک طرفداران آن نماد و اعتقاد گردد و زمینه شکل گیری عداوت ها و خشونت ها و خون ریزی های بی جهت و بی مورد را فراهم آورد کار درستی نیست و خلاف اخلاق بوده و در هر دین و آیینی مذموم است.
هیچ کس حق ندارد به دیگران توهین و بی ادبی کند و مثلا با القاب زشت و توهین آمیز کسی را بنامد و فحش و ناسزا بگوید. قرآن کریم انسان ها را از این کار منع کرده و در آیه 11 سوره حجرات میفرماید: «وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَاب»؛ (و با لقب های زشت و ناپسند یکدیگر را صدا نزنید). در آیه 108 سوره انعام نیز می خوانیم: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»؛ ([معبود] كسانى را كه غير خدا را مى خوانند دشنام ندهيد مبادا آنها [نيز] از روى ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، اين چنين براى هر امتى عمل شان را زينت داديم سپس بازگشت آنها به سوى پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل مى كردند آگاه مى سازد [و پاداش و كيفر مى دهد]).
در شأن نزول این آیه کریمه گفته شده است که جمعى از مؤمنان بر اثر ناراحتى شديد كه از مساله بت پرستى داشتند، گاهى بت هاى مشركان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام مى دادند، قرآن صريحا از اين موضوع، نهى كرد و رعايت اصول ادب و عفت و نزاكت در بيان را، حتى در برابر خرافى ترين و بدترين اديان، لازم مى شمارد.
زيرا هر گروه و ملتى نسبت به عقائد و اعمال خود، تعصب دارد و در این آیه کریمه نیز به این موضوع اشاره شده است که: «كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ»؛ (اين چنين براى هر امتى عمل شان را زينت داديم).
در روايات اسلامى نيز منطق قرآن در باره ترك دشنام به گمراهان و منحرفان، تعقيب شده و پيشوايان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور داده اند هميشه روى منطق و استدلال تكيه كنند و به حربه بى حاصل دشنام به معتقدات مخالفان متوسل نشوند.
در نهج البلاغه مى خوانيم كه امام على(علیه السلام) به جمعى از يارانش كه پيروان معاويه را در ايام جنگ صفين دشنام مى دادند مى فرمايد: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ»؛(20) (من خوش ندارم كه شما فحاش باشيد، اگر شما به جاى دشنام، اعمال آنها را برشمريد و حالات آنها را متذكر شويد به حق و راستى نزديك تر است و براى اتمام حجت، بهتر).(21)
بنابراین روشن شد که نباید به نمادهای «مورد احترام»، باورها و عقاید مردم جهان توهین کرد.
نمادهای «مورد احترام»، ممکن است که حیثیت و موقعیت اجتماعی، اموال، سلامتی جسمی و روحی افراد و از همه بالاتر باورها و اعتقادات دینی و مذهبی شان باشد که نزد انسان ها عزیزترین و پربهاترین چیز است به طوری که اغلب، برای حفاظت و مواظبت از این آرمان های مقدس از بذل مال و جان دریغ نمی کنند.(22)
دورکیم به عنوان یکی مهم ترین جامعه شناسان و نظریه پردازان علوم اجتماعی نیز در تبیین اهمیت پدیده های مقدس برای هر فرهنگی به این موضوع تصریح می کند که چنین پدیده هایی نماینده ارزش هایی اند که برای گروه یا اجتماعی اهمیت اساسی دارند. حرمت و تکریمی که از آنها به عمل می آید در واقع، ناشی از احترام و تکریمی است که افراد گروه برای جامعه قائل هستند. مراسم و تشریفاتی که مؤمنان به اجرا می گذارند برای ایجاد حس هم بستگی و اولویت بخشیدن به خواسته های اجتماعی و کنار گذاشتن خواسته های خویشتن مدارانه است. این مراسم افراد را از امور مربوط به زندگی اجتماعی نامقدس دور کرده به قلمروی متعالی و مقدس وارد می کند که در آن اعضای گروه خود را در ارتباط نیروهای عالی تر احساس می کنند.(23)
بدیهی است که توهین به چنین میثاق های اجتماعی ای چه اندازه می تواند نظم و همبستگی و امنیت و آرامش جامعه را دستخوش اتفاقات آسیب زا و مخرب کند.
پشت پرده اهانت به مقدّسات؟
تمام ادیان و مذاهب مقدساتی دارند که برای طرفداران آنها محترم شمرده می شود. در بسیاری از ادیان، مقدسات آن چنان اهمیتی دارند که باورمندان به آن دین حاضرند در راه آن حتی مال و جان و همه هستی خود را فدا کنند و توهین به مقدسات خود را بسی سنگین تر و ناپسندتر از توهین به خود و حتی قوم و قبیله خود می دانند.(24)
کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد به نوبه خود، به مسأله توهین به ادیان ازجمله دربررسی گزارش های ادواری دولت ها، توجه نموده است. دراین کمیته قوانینی را که به نحوی به مسأله توهین به مقدسات درارتباط هستند، مورد بررسی قرار می دهد.
کمیسیون حقوق بشر ازسال 1999 تا 2005 به مسأله «مقابله با ارائه تصویرمنفی از ادیان» پرداخته و قطعنامه های متعددی را دراین زمینه منتشرکرده است. پس از کمیسیون جانشین آن، شورای حقوق بشر، نیز در سال 2008 و 2009 این روند را پیگیری کرده است. مجمع عمومی نیز دراین زمینه اسناد متعددی را منتشر کرده است.(25)
حائز اهمیت است که با وجود تصویب این قطع نامه ها در نهادهای پیش گفته، متأسفانه این قطعنامه ها از طرف دولت های غربی عضو مورد پشتیبانی قرارنگرفته است؛ زیرا پیشنهاد این قطعنامه ها توسط دولت های اسلامی و اعضای سازمان کنفرانس اسلامی بوده وهیچ یک به اتفاق آراء مورد پذیرش اعضا قرارنگرفته است. به همین دلیل است که می بینیم امروزه بحث از تقدس و امور مقدس بیشتر از آنکه جنبه دینی داشته باشد جنبه سیاسی دارد.
به عنوان مثال آمریکا در عین حال که اهانت به مقدسات اسلامی را آزادی بیان تلقی و توجیه می کند، ولی به هیچ وجه تعرض و اهانت به سفارتخانه ها، دیپلمات ها و منافع آمریکا را تحمل نمی کند! از نظر آنها اهانت به قرآن یا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آزادی بیان است، اما راجع به هولوکاست(26)، هیچ کس حق ندارد سخنی مخالف روایت رسمی حاکمیت بزند و اگر حرف بزند محکوم و لایق مجازات می باشد!
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.