پاسخ اجمالی:
1. پیامبر(ص) سواد نوشتن نداشت، امّا كاتب داشتند و برخوردار نبودن از سواد دلیل بر عدم امکان نگارش نبود؛ چون معنای سخن ایشان در این حدیث امر به نوشتن است.
2. این حدیث توسط اهل سنّت نیز نقل شده و سند آن در منابع آنان نیز صحیح است.
3. پیامبر بارها به خلافت امام علی(ع) سفارش کرد و در جریان این حدیث می خواست به آن تاکید کند.
4. بعد از این جریان باز هم پیامبر اقداماتی مشهود و صریحی در راستای هدف آن حدیث انجام رساند و برای مثال کوشید مخالفان علی(ع) را با سپاه اسامه خارج از شهر کند.
5. وصیت به خلافت علی(ع) در حدیث قلم و قرطاس، می توانست با وجود سفارشات قبلی، نشان از اهمیت آن باشد.
6. علی(ع) بخاطر تبعیت از پیامبر و جلوگیری از نزاع نزد ایشان سکوت کرد.
7. اینکه پیامبر اصحاب را بیرون کرد نشان می دهد توهینی صورت گرفت و همین مانع نوشتن شد.
8. از «نص روایت» چنین بر می آید که پيامبر وقتی نتوانست وصيت بنويسد، آشوبگران را از خانه بيرون کرد و از نزاع موجود ناراحت بود.
9. به هر حال اراده پيامبر محقق نشده است و این عین گمراهی برای مانعان آن است؛ امّا حساب نوع مردم مستضعف از خائنين جداست.
پاسخ تفصیلی:
حدیث قرطاس
یکی از حوادثی که نشان می دهد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تلاش داشتند تا امام علی(ع) را به عنوان جانشین خود انتخاب کنند، موضوع «حدیث قرطاس» و ممانعت کسانی است که به دنبال غصب این مقام بودند.
طبق این حدیث پیامبر(ص) در آخرین روزهای حیات مبارک شان و هنگامی که در بستر بیماری بودند فرمود: «ائْتُونِی بِدَوَاةٍ وَ قِرْطَاسٍ لِأَكْتُبَ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدِی»؛ (برایم دوات و کاغذ بیاورید، تا برایتان چیزی بنویسم، تا بعد از من هرگز گمراه نشوید). اما عمر در پاسخ به پیامبر سخنان ناشایستی گفت و از کافی بودن کتاب خدا حرف زد: «إِنَّ صَاحِبَكُمْ لَيَهْجُرُ، حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ».
با این سخن عمر، رسول اللّه(ص) فرمود: «قُومُوا عَنِّي وَ لاَ يَنْبَغِی عِنْدِی التَّنَازُع»؛ (از نزد من بروید و نزد من تنازع شایسته نیست).
این حدیث را شیعه و سنی نقل کرده اند(1) و هم از حیث سند و هم از جهت دلالت در جایگاه بالایی قرار دارد. با این حال برخی مخالفان خلافت امام علی(ع) سعی کرده اند با بیان اشکالاتی واهی و بی ارزش به این حدیث خدشه وارد کنند؛ اما هرگز در این امر موفق نشده و نخواهند شد. برخی از این اشکالات عبارت است از:
1) پيامبر سواد نداشت؛ حال چگونه می تواند بگويد: «...لِأَكْتُبَ لَكُمْ كِتَاباً...»؛ (...تا براي شما چيزي بنويسم...)؟!
پاسخ: پيامبر(صلی الله علیه وآله) همواره کاتب داشت و در اینجا هم وقتی پیامبر می گوید «أکتب»، مرادشان این بود که کاتب ایشان بنویسد. خصوصا در آن شرایط که در بستر بیماری بودند؛ حتی اگر سواد داشتند باز خودشان نمی نوشتند. آيا کسانی که در بستر بيماری هستند خودشان وصیّت می نويسند؟! بنابراین مقصود ایشان این بوده که يعنی من بگويم شما بنويسيد.
2) سند این حدیث ضعيف است؛ راوی آن فقط عبد الله بن عباس است که در آن زمان 10سال داشت.
پاسخ: در مورد سند این روایت هم گویا شبهه کننده با ابتدایی ترین موازین و معیارهای اعتبار سند در علم رجال ـ حتی موازین و معیارهای اهل سنت ـ آشنایی ندارد. چرا که بر اساس اتفاق نظر همه علمای اهل سنت روایتی که در کتاب های «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» بیاید ـ همان گونه که اسم این دو کتاب را صحیحین گذارده اند ـ بدون نیاز به بررسی سند در بالاترین درجه صحت و اعتبار پنداشته می شود.(2)
گذشته از اعتبار سندی روایات بخاری، بر اساس مبانی مورد قبول علمای اهل سنت، ادعای شبهه کننده مبنی بر ده ساله بودن ابن عباس در زمان وقوع این حادثه نیز صحیح نمی باشد؛ چرا که او در آن هنگام، پانزده ساله بوده است. سیره نویسان در این باره از خود ابن عباس روایت کرده اند: ««قُبِضَ وَ أَنَا ابْنُ خَمْسَ عَشْرَةَ». قَالَ أَحْمَدُ بنُ حَنْبَلٍ... عَنْ سَعِيْدٍ، فَقَالَ: خَمْسَ عَشْرَةَ»؛(3) («هنگامی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از دنیا رفت، من پانزده ساله بودم». احمد بن حنبل(امام فرقه حنابله) نیز همین نظر را پذیرفته است).
بر فرض هم که ابن عباس 10 ساله می بود باز هم شبهه کنندگان نمی توانند از روایت او دست بکشند، چرا که در آن صورت باید از همه روایات او در ابواب مختلف فقه، تاریخ، کلام، تفسیر و ... دست بکشند؛ زیرا او هر چه از پیامبر شنیده، بنابر ادعای شبهه گر تا 10 سالگی بوده و بعد از آن پیامبر رحلت نموده اند. این در حالی است که مجموع روایات وی بدون تکرار در کتب اهل سنت 3835 روایت و با تکرار، متجاوز از 34525 مورد است. آیا شبهه کنندگان می توانند به همین دلیل از دیگر روایات او نیز صرف نظر کنند؟ و در آن صورت چیزی از فقه، تفسیر، احکام و ... برای شان باقی خواهد ماند؟!
ضمن اینکه اهل سنّت برای نقل صحیح بودن روایت از هر کس، ممیّز بودن او را کافی می دانند: «إِذا فرق بَين الْبَقَرَة وَالدَّابَّة»؛(4) (زمانی می شود از کودک روایت نقل کرد که بین گاو و دیگر حیوانات فرق بگذارد). این نشان می دهد که آنها بلوغ را شرط نکرده اند.
گذشته از همه اینها این روایت را افرادی غیر از ابن عباس نیز نقل کرده اند. درباره نقل حدیث قرطاس از سوی دیگران به دو نمونه اکتفا می کنیم. مثلا از جمله راویان این روایت، خود عمربن خطاب است.
عمربن خطاب گوید: «لَمَّا مَرِضَ النَّبِيُّ(ص) قَالَ: «ادْعُوا لِی بِصَحِيفَةٍ وَدَوَاةٍ، أَكْتُبُ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»، فَكَرِهْنَا ذَلِكَ أَشَدَّ الْكَرَاهَةِ، ثُمَّ قَالَ: «ادْعُوا لِی بِصَحِيفَةٍ أَكْتُبُ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»، فَقَالَ النِّسْوَةُ مِنْ وَرَاءِ السِّتْرِ: أَلَا تَسْمَعُونَ مَا يَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ(ص)؟ فَقُلْتُ: إِنَّكُنَّ صَوَاحِبَاتُ يُوسُفَ، إِذَا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَصَرْتُنَّ أَعْيُنَكُنَّ، وَإِذَا صَحَّ رَكَبْتُنَّ عُنُقَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «دَعُوهُنَّ؟ فَإِنَّهُنَّ خَيْرٌ مِنْكُمْ»»؛(5) (پیامبر(ص) به هنگام بیماری اش فرمود: برای من کاغذ و دواتی بیاورید تا کتابی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید! این سخن حضرت، ما را به شدت ناراحت کرد. اما حضرت، دوباره درخواست خود را تکرار نمود. زنان پشت پرده گفتند: آیا سخن پیامبر را نمی شنوید؟ من(عمربن خطاب) گفتم: شما همانند زن های کنار یوسف هستید. (زنان فاسدی که نسبت به حضرت یوسف(ع) نیت بد داشتند) وقتی پیامبر مریض می شود چشمان تان اشک بار است و چون سالم می شود بر گرده او سوار می شوید. پیامبر(ص) فرمود: کاری به آنها نداشته باش که آنها از شما بهترند)!
این روایت با چندین سند از طریق جابر بن عبدالله انصاری نیز نقل شده است، از جمله هیثمی به نقل از ابویعلی این روایت را نقل کرده و می نویسد: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) دَعَا عِنْدَ مَوْتِهِ بِصَحِيفَةٍ لِيَكْتُبَ فِيهَا كِتَابًا لَا يَضِلُّونَ بَعْدَهُ، وَلَا يُضِلُّونَ. وَكَانَ فِي الْبَيْتِ لَغَطٌ، فَتَكَلَّمَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَرَفَضَهَا رَسُولُ اللَّهِ(ص)»؛(6) (رسول خدا(ص) در هنگام احتضار درخواست کرد تا کاغذی بیاورند، تا در آن چیزی بنویسد که بعد از آن نه گمراه شوید و نه کسی را گمراه کنید؛ و در این هنگام درخانه سروصدایی برپا بود؛ عمر بن الخطاب شروع به سخن گفتن کرد؛ تا این که رسول خدا (ص) منصرف شد). در ادامه تأکید می کند که: «وَرِجَالُ الْجَمِيعِ رِجَالُ الصَّحِيحِ»؛(7) (تمام راویان این روایت از راویان کتاب بخاری هستند).
3) اگر موضوع وصيت امر الهی بوده، پيامبر نبايد از اراده خود برمی گشتند؛ چرا که طبق نظر شيعيان در تفسیر آیه ابلاغ در اين صورت رسالت خود را انجام نداده است! امّا ما اهل سنت می گوييم که دين به هنگام نزول آيه ابلاغ کامل شده بود و چيز مهمی نمانده بود که پيامبر برآن وصيت کند. آيه ابلاغ هم مربوط به احکام دين بود نه مساله جانشينی.
پاسخ: پيامبر از اراده خود باز نگشتند؛ بلکه تا آخر عمر در اين باره اقداماتي داشتند و حتی بعد از این جریان هم با تأکید بر همراهی برخی از اطرافیان شان با سپاه اسامه، سعی کردند شرایط را برای جانشینی امام علی(علیه السلام) فراهم کنند. اما اینکه برخی از پیامبر اطاعت نمی کردند به معنای کوتاهی پیامبر(ص) در اجرای امر الهی نمی باشد. آنچه روي داد چيزی مثل جلسه اول «دعوت عشيره الاقربين» بود که ابولهب آن را بر هم زد.
وصیت پیامبر در حدیث قرطاس تاکید بر مضمون آیه ابلاغ بود؛ به عبارت دیگر پیامبر برای اینکه بر اجرای حدیث غدیر تاکید کند، قصد داشت وصیّتی را به صورت مکتوب بنویسد. موضوع این وصیت هم نمی تواند احکام باشد، چنانکه موضوع آیه ابلاغ ممکن نیست احکام باشد؛ زیرا او سالها احکام را بدون ترس از اختلاف و درگیری بیان می کردند. مسأله مهمی که در اواخر عمر شریف پیامبر لازم به ذکر بود و پیامبر نسبت به بیان آن نگران بودند تا مبادا اختلاف و درگیری پیش آید، بحث جانشینی ایشان بود. اگر آیه ابلاغ مربوط به احکام می بود پیامبر هرگز هنگام ابلاغ آن نمی فرمود: «در ابلاغ اين امر از ترس طعن و نكوهش اهل نفاق و تكذيب آنها به خداى خود مراجعه نمودم. خدا مرا تهديد فرمود كه اگر اين امر را تبليغ نكنم مرا عذاب فرمايد».(8)
4) اگر اين وصيت حساس بوده، پيامبر می توانستند تا روز وفاتشان که به مسجد می رفتند آن را بار ديگر مطرح کنند؛ در حالي که ايشان فقط از مردم حلاليت می طلبيد؛ وصیت پنجشنبه بود و وفات دوشنبه هفته بعد.
پاسخ: ايشان تا آخر عمر در اين باره اقداماتي داشتند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) وقتی مسلمين را براي جهاد سازماندهي می کرد، سعي داشت مخالفان خلافت امام علی(ع) از جمله خلیفه اول و خلیفه دوم را همراه با سپاه اسامه از مدینه بيرون بفرستد و تا آخرين لحظات عمر فقط علی(ع) را طلب می کرد. پیامبر تأکید کردند که: «جَهِّزُوا جَيْشَََ أُسَامَةَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ»؛ (لشكر اسامه را آماده كنيد و همراه آن برويد، لعنت خدا بر كسى كه از آن تخلف كند). در اين هنگام جمعى گفتند امتثال امر پيغمبر بر ما واجب است و اسامة در خارج مدينه آماده حركت (به سوى شام براى مبارزه با فتنه شاميان) است. اما عده ديگرى گفتند: بيمارى پيغمبر(ص) شديد است، قلوب ما اجازه جدايى از او را نمى دهد، بايد صبر كنيم ببينيم كار به كجا مى كشد.(9)
5) اگر خلافت امام علی(علیه السلام) و حدیث غدیر در مواقع متعدد بيان شده بود، چه لزومی داشت که پيامبر(ص) آن را براي چندمين بار بيان کند؟ و اگر در ايّام گذشته به خلافت ايشان اشاره اي نکرده چرا آن را برای آخرين لحظات گذاشته است؟!
پاسخ: وصيت تاکيد بر امر مهم است و پیامبر هم با اینکه بارها بر جانشینی امام علی(ع) سفارش کرده بود اما در آخرین لحظات هم خواستند به این امر مهم وصیت کنند تا یقین حاصل کنند که اجرا خواهد شد. لذا حتی اگر فقط آخرين لحظات برای بیان این موضوع مهم باقی مانده باشد، طبیعي است و عجيب نيست و ارزش آن هم کم نیست.
6) اگر در اين جلسه توهيني به پيامبر شده، نبايد علی(علیه السلام) - به عنوان پهلوان خندق و خیبر - سکوت می کرد. از طرفی اگر این حدیث صحیح باشد، علی(ع) اولين کسي خواهد بود که نافرمانی کرده است چون دوات و قلم نياورد.
پاسخ: علی(ع) بر طبق آيات قرآن فقط تابع پيامبر بود و از ايشان جلوتر عمل نمی کرد. در اینجا هم پیامبر(ص) وقتی دیدند عده ای حاضر نیستند از ایشان پیروی کنند فرمودند: «قُومُوا عَنِّي»؛(10) (از نزد من برخیزید)، لذا ادب و سکوت امام علی(ع) بزگترين شجاعت او بود ولی بي ادبی ديگران عين گمراهی و رذالت و شيطنت بود. چنانچه ابن عباس با صراحت اين مطلب را بيان كرده است: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ ما حَالَ بين رسول اللَّهِ (ص) وَبَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لهم ذلك الْكِتَابَ من اخْتِلَافِهِمْ وَلَغَطِهِمْ»(11)؛ (بيشترين مصيبت اين بود كه با اختلاف و سر و صداي شان، بين پيامبر و نوشتن اين نامه، مانع شدند).
ضمن اینکه خداوند در آيه 46 سوره انفال هر نوع نزاع و درگيری در حضور رسول خدا(ص) را حرام اعلام كرده است: «وَأَطيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ ريحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين»؛ (و [فرمان] خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد! و نزاع [و كشمكش] نكنيد تا سست نشويد، و قدرت [و شوكت] شما از ميان نرود! و صبر و استقامت كنيد كه خداوند با استقامت كنندگان است).
و در آيه 2 سوره حجرات مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَأَنْتُمْ لا تَشْعُرُون»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد و در برابر او بلند سخن مگوييد [و داد و فرياد نزنيد] آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى كنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمى دانيد).
با وجود این آیات صریح، در روايت بخارى راجع به حوادث آن روز آمده است: «فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ قال قُومُوا عَنِّي ولا يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ»؛(12) (دعوا كردند و سر و صدا بلند شد پيامبر فرمودند: از نزد من برخيزيد كه سزاوار نيست در نزد پيامبرى دعوا كنند!).
لذا اگر اميرمؤمنان(عليه السلام) جواب آنها را مى داد و بر آوردن دوات و قلم اصرار مى ورزيد، مجبور بود كه با آنها به نزاع بپردازد و نزاع و درگيرى در حضور رسول خدا(ص) شايسته نبود. از اين رو اميرمؤمنان(ع) منتظر فرمان رسول خدا(ص) ماند و از نزاع و درگيرى با اهانت كنندگان و بلند كردن صداى خود در حضور رسول خدا(صلي الله عليه وآله) خوددارى كرد.
7) توهين هذيان گويی از عمر بعيد است؛ بر فرض پذيرش وقوع چنين جلسه ای، از نظر ما اهل سنت، جناب عمر بعد از شلوغ شدن جلسه و شروع نزاع به خاطر مطرح شدن وصيت و به خاطر ملاحظه بيماري پيامبر و اذيت نشدن شان، گفتند که کتاب خدا ما را بس است.
پاسخ: اين نظر شماست و یک توجیه است و از «نص روایت» چنین تحلیل و توجیهی بر نمی آید. اگر تعصب را کنار بگذاریم و حدیث را در نظر بگیریم حديث نشان می دهد که پيامبر(صلی الله علیه وآله) وقتي نتوانست وصيت بنويسد آشوبگران را از خانه بيرون کرد و از نزاع موجود ناراحت شد. عمر اگر می خواست ملاحظه پیامبر را بکند فورا دوات و قلم را فراهم می کرد تا هرگز نزاعی صورت نگیرد.
ضمن اینکه گرچه برخی از اهل سنت لفظ «لِیَهجُر» را صریحا نیاورده اند و فقط به صورت مبهم گفته اند: «عمر سخنی گفت»، اما برخی از علماي سنی، از جمله ابن تیمیه(13) و شهرستانی(14) و دیگران آن را ذکر کرده اند و هرگز نتوانسته اند آن را توجيه کنند. حتی شهرستانی آن را بعد از فساد ابلیس بزرگ ترین فساد در طول تاریخ دانسته است.(15) همچنين عمر هر انگيزه اي داشته باشد کتاب خدا دستور به اطاعت مطلق از رسول خدا در کنار قرآن داده است و همه بايد از سنّت و وصيت و اراده رسول خدا تبعيت کنند. بنابر اين عمر با هر انگيزه ای، حرف بسيار غلطی گفته است.
8) بر فرض پذيرش وقوع چنين جلسه اي پيامبر(صلی الله علیه وآله) به خاطر احترام به نظر يارانش آن را ننوشته نه به خاطر آشوب عمر.
پاسخ: این هم یک توجیه دیگر است و از نص روایت چنین تحلیل و توجیهی بر نمی آید. بسیار روشن است که پيامبر وقتی نتوانست وصيت بنويسد آشوبگران را از خانه بيرون کرد و از نزاع موجود ناراحت بود. در صورتی پیامبر(ص) به نظر یاران خود احترام می گذارد که آنها هم به سخنان پیامبر احترام گذاشته و به آنها عمل کنند. اما وقتی در مقابل سخن ایشان در اوج رذالت و بی شرمی به پیامبر بی احترامی شود چگونه ممکن است که پیامبر به خاطر احترام به آنها آن را ننوشته باشد.
9) حال که آن وصيت نوشته نشد آيا مردم خصوصا آن همه صحابه رسول خدا گمراه شدند؟!
پاسخ: اولا: به هر حال اراده پيامبر محقق نشده است و این عین گمراهی برای مانعان آن است. ثانيا: حساب نوع مردم مستضعف از خائنين جداست. ثالثا: آيا رسيدن به صد درصد معارف اسلام با وصیت و طريق پيامبر(صلی الله علیه وآله) بهتر است يا دست يابي به 50 در صد آن؟ آن هم با اختلافات فراوان و ظهور مجسمه، جبريه، مشبهه، جهمیه و مکاتب کلامی و فقهي چند گانه! اينها نتيجه محدود کردن دسترسی مردم به چشمه اصلی است. آيا حمله به قبايل مسلمين و تجاوز به همسر مالک بن نويره گمراهي نيست؟ آيا ظهور امويان و عباسيان و داعش و دولت های بی تقوای عربی گمراهي نيست؟! به هر حال روند اتفاقات تاریخی نشان می دهد که با جلوگیری از این امر، مسلمین از برخی حقایق محروم شدند.
نتیجه اینکه: امروز باید همه مسلمانان تعصب را کنار بگذارند و به جای درگیری و کشتار و تکفیر یکدیگر و سعی در مخدوش کردن ادله شیعه در پیروی از اهل بیت، طبق سفارش پیامبر(ص) به تبعیت و پیروی از ثقلین بپردازند که همان قرآن و عترت می باشد. معرّفى این دو به عنوان «دو خليفه» يا «دو چيز گرانمايه» دليل روشنى است بر اينكه مسلمانان بايد هرگز دست از اين دو برندارند. مخصوصاً با اين قيد كه در بسيارى از روايات آمده كه «اگر اين دو را رها نكنيد هرگز گمراه نخواهيد شد.» اين حقيقت به صورت مؤكّدترى ثابت مى شود.(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.