اثبات خداوند با استفاده از «براهین توحید»

امام علي(عليه السلام) در خطبه 108 در باب توحید با چه براهینی به اثبات خداوند مي پردازد؟

امام علي(ع) در آغاز خطبه 108 به مهمترین دلایل خداشناسی؛ یعني «برهان نظم»، «برهان فطرت» و «برهان اِبداع» اشاره کرده، می فرماید: «ستايش مخصوص خدایی است كه با آفرينش خود بر انسان ها تجلى كرده، و با حجّت و دليل خود، بر قلب بندگان آشكار شده است، آفريده ها را بدون نياز به فكر و انديشه آفريد؛ چرا كه انديشه مخصوص كسانى است كه داراى روح و ضمير باطن هستند و او چنين نيست! ...».

احتمال خلق موجودات، به دست خالقی غیر از خدا!

چه لزومی دارد که بگوییم همه موجودات را خداوند آفریده است؟ مگر نمی شود توسّط موجود دیگری خلق شده باشند؟

اولا: توجه به لزوم واجب الوجود بودن خدای خالق، امکان خلق شدن جهان به دست وجودی غیر از او را منتفی می کند. واجب الوجود از هر لحاظی بی نقص و بی خلل است و تصور اینکه حتی یک پدیده را نیز خدایی دیگر غیر از خدای مورد باور مومنان آفریده باشد، موجب نقض شدن اصل مسلم واجب الوجود بودن اوست. زیرا گسترده نشدن چتر سیطره و فیض آفرینش این خدای واجب الوجود حتی بر سر یک مخلوق نوعی نقص برای اوست. وقتی خدایی وجود دارد که از همه کمالات خدایی برخوردار است، چرا چیزی نیافریده باشد و با وجود نامنتهای او چه جایی برای خدایی کردن خدای دیگر وجود دارد؟!
ثانیا: اگر فرض کنیم که جز خدای مورد اعتقاد مؤمنین خدای دیگری نیز وجود دارد، باید هر دو به اقتضای خدایی منشاء فیض و آفرینش باشند. امّا مطالعه علمی جهان هستی که در قالب مجموعه‏ های هماهنگ و واحدی به هم پیوسته متجلی شده، انسان را به وحدت و یگانگی پروردگار آنها واقف می سازد. به عبارت دیگر، اگر دست و اراده دیگری غیر از خداوند یکتا بر عالم هستی حاکم بود و اگر تدبیر دیگری غیر از تدبیر الهی در جهان خلقت جریان داشت حتماً ناموزونی و فساد نیز در آن حاکم بود.

امکان تعدّد خدایان حکیم؟

تعدّد خدایان حکیم چه فسادی به دنبال دارد؟ چرا نمی شود دو خدا در جهان وجود داشته باشد؟

تعدّد فرع محدوديّت است و آنچه محدود است متعدّد می گردد. به عبارتی، آنجا که محدوديّت متصور نيست، تعدّد نیز معقول نيست. بنابراین با کمال مطلق بودن خداوند در تمام ابعاد، جایی برای خدای دیگر متصوّر نیست. در متون دینی نیز برای یگانگی خداوند به دلائل متعدّدی از جمله «برهان تمانع» و «برهان فرجه» يا «تفاوت ما به الاشتراك، و ما به الامتياز» و ... اشاره شده است. بنابراین بحث از وجود خدایان متعدّد، هر چند حکیم، بی ثمر است. از طرفی در جهان آفرینش نظام و سیستم واحدی خود نمایی می کند، لذا وجود خدایان متعدد هرچند حکیم در عالم واقع منتفی است.
بر فرض وجود چند خدای حکیم، باید بروز و ظهور حکمت آنها در تکوین و تشریع متعدد باشد؛ اگر چنین اتفاقی رخ می داد جهان نابود می شد. در حالت فرضی دیگری باید همه این خدایان حکیم از یک «حکمت مورد اتفاق» تبعیّت کنند؛ امّا هر خدایی نمی تواند در حکمت خویش نسبت به موجودی دیگر نقص داشته باشد و خدای کامل چرا از حکمت دیگران تبعیت می کند؟! در حالت فرضی سومی، اگر خدایان متعدد حکیم از «حکمت یک خدا» تبعیّت می کنند، هم ایراد فرض دوم وارد است، هم اینکه در چنین فرضی وجود چند خدا «عبث» است و در حقیقت یک موجود خدایی می کند.

اثبات توحید از طریق «هماهنگی دعوت انبیاء»

چگونه می توان از طریق «هماهنگی دعوت انبیاء» توحید را اثبات کرد؟

اگر چند واجب الوجود در عالم بودند هر کدام باید منبع فیض باشند؛ چرا که عدم فیض براى وجود کامل نقص است، و حکیم بودن او ایجاب مى کند، همگان را مشمول فیض خود قرار دهد. این فیض دو شاخه دارد: فیض تکوینى (در عالم خلقت) و فیض تشریعى (در عالم هدایت). بنابراین، اگر خدایان متعددى وجود داشت، باید فرستادگانى از نزد همه آنها بیایند، و فیض تشریعى آنها را به همگان برسانند. امّا اگر می بینیم همه رسولان الهی از خدای یگانه خبر می دهند روشن می شود که غیر از او معبودی وجود ندارد.
ضمن اینکه اگر دو یا چند اراده و فیض در عالم حاکم بود، هر یک اقتضائاتى داشت و امر و نهی متفاوتی می کرد و هر کدام اثر دیگرى را خنثى مى ‏کرد، درنتیجه جهان به تباهی مى ‏گرائید؛ لذا چنین فرضی نه تنها محقق نشده بلکه محال است.

رد «برهان نظم» توسط «هیوم»!

آیا صحیح است که «هیوم» توانسته «برهان نظم» را ابطال کند؟!

هیوم بر این باور است که «برهان نظم» ماهیّت «تجربی» دارد و ما پدید آمدن کلیّت جهان و ویژگی های آن را تجربه نکرده ایم تا بتوانیم بگوییم که در ورای آن ها سازنده ای دانا و توانا وجود دارد.
نقد: نياز نظم به ناظم، حكم عقل است و برای پی بردن به دانش و توانایی سازنده یک پدیده، نیاز به تجربه پدیده های مشابه نیست.
هیوم می گوید: ماده ممکن است در ذات خود دارای منبع یا منشاء نظم باشد.
نقد: اثر ذاتی ماده منجر به نظم در کلیّت یک پدیده نمی گردد.
هیوم می گوید: با برهان نظم نمی توان نظام موجود را «نظام اكمل» و خالق آن را بی نقص دانست. برهان نظم مستلزم «توحید» نیست. حوادث ناخوشايند طبیعت(شرور) با نظم جهان سازگاری ندارد. استدلال «تمثیلی» نظم مستلزم و منتج به «محدودیّت» و «انسان وارگی» خدا می گردد.
نقد: این اشکالات از آنجا ناشی می شود که هیوم از حدود کاربرد «برهان نظم» غافل است. او پنداشته همه مسائل الهیات را از یک برهان استنناج می کنند و آن «برهان نظم» است.

خداوند و خلق یک خدای دیگر!

خداوند که قادر مطلق است، آیا می تواند یکی همانند خودش را بیافریند؟

چيزى كه ذاتا محال يا مستلزم محال باشد مورد تعلق قدرت واقع نمى شود و فرض چنین خدای مخلوقی نیز از این قسم محالات است. زیرا این خدای دوم در عین اینکه به اعتبار مخلوق بودن باید «ممکن الوجود»، «محدود و متناهی» و «متأخر» از خدای اول باشد، اما به اعتبار اینکه خداست لازم است «واجب الوجود ، اول و نامتناهی» باشد و چنین فرضی منجر به تناقض است.
ضمن اینکه ممکن نیست که جهان چندین خدا داشته باشد و براهین مختلفی در صدد اثبات این موضوع هستند که خدای جهان یکی است و نمی تواند خدایان متعددی وجود داشته باشند؛ چون خدایی که توسط خدای اول آفریده شده از آنجا که باید مثل خدای آفریدگار اولی باشد، لازم می آید که در کنار خدای آفریدگارش خدایی کند؛ این چندگانگى بر مخلوقات و نظام حاکم بر جهان اثر مى گذارد و نتیجه آن تضارب خدایان و عدم وحدت نظام آفرینش خواهد بود و باعث نابودی نظام هستی می شود.

ارکان «برهان نظم»

«برهان نظم» بر چه ارکان و پایه هایی استوار است؟

«برهان نظم» بر دو پايه اصلى قرار گرفته که در اصطلاح منطقی، صغری و کبرای شکل اول را تشکیل می دهند؛ این دو پایه از این قرارند: 1- نظام دقيق و حساب شده‌اى بر عالم هستى حاكم است. 2- هرجا نظام دقيق و حساب شده اى است ممكن نيست زائيده رويدادهاى تصادفى باشد؛ بلكه بايد لزومآ از علم و قدرت سرچشمه گرفته باشد. نتيجه اين كه يك مبدأ علم و قدرت عظيم در ماوراى نظام جهان خلقت بوده و هست.

ارتباط بین نظم و علم در «برهان نظم»

ارتباط بین نظم و علم در «برهان نظم» چیست؟

براى پى بردن به رابطه نظم و علم از چند دليل مى‌توان كمك گرفت: 1- وجدان انسان که با مشاهده آثار دانشمندان و هنرمندان بدون احتياج به هرگونه دليل به عقل، ذوق و مهارت وی اعتراف می کند. 2- علاوه بر وجدان دلیل منطقی نیز حکم می کند که برای پدید آمدن هر مجموعه منظمی، باید انتخاب های حساب شده منطقی و علمی ای از سوی سازنده ای دانا اتخاذ شده باشد. 3- احتمالات ریاضی این گزاره را غیرقابل باور می داند که يك انسان بى سواد در اثر تصادف كتابى پر محتوی بنویسد. و... .

«برهان نظم» در کلام امام علی(ع)

امام علی(علیه السلام) چگونه از «برهان نظم» برای پاسخ به منکران خدا استفاده نموده است؟

امام علی(ع) در پاسخ به منکران خدا می فرماید: «آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده پدید آید»، امام(ع) در این استدلال، عقل و شعور انسان را به میدان قضاوت می آورد و در ضمن مثالی به «برهان نظم» استدلال می کند؛ زیرا همواره نظم دليل بر عقل و شعورِ پديدآورنده می باشد و نظم دقيق تر و پيچيده تر حکایت از عقل و دانش بيشترى دارد، همانند ساختمان بدن انسان که با این دستگاه هاى حساس و پیچیده حکایت از عقل و شعور سازنده آن دارد.

«صفات سلبيّه» خداوند از زبان امام علي(ع)

امام علی(علیه السلام) در خطبه 186 نهج البلاغه «صفات سلبيّه» خداوند را چگونه معرفی می نماید؟

امام علی(ع) در توصیف پروردگار با استناد به «صفات سلبيّه» می فرماید: «كسى كه براى خدا كيفيّتى قائل گردد او را يگانه ندانسته و آن كس كه براى او مانند قرار داده به حقيقتش پى نبرده و هر كس او را به چيزى تشبيه كند به مقصد نرسيده است»، در واقع امام(ع) در این فراز، کلیه صفات ممکنات را از خداوند نفی می کند، اما شناخت صحیح خداوند از دو راه امکان پذیر است: نخست دقت در آثار و افعال او كه جهان هستى را پر كرده و ديگر، تحليل حقيقت وجود كه به واجب الوجود منتهى مى شود و در اصطلاح «برهان صدّيقين» نام دارد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصادق (عليه السلام)

من لم يأت قبر الحسين (عليه السلام) و هو يزعم انه لنا شيعة حتى يموت فليس هو لنا شيعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضيفان اهل الجنة

کسى که به زيارت قبر امام حسين نرود و خيال کند که شيعه ما است و با اين حال و خيال بميرد او شيعه ما نيست واگر هم از اهل بهشت باشد از ميهمانان اهل بهشت خواهد بود.

کامل الزيارات، ص 193