نبوت در کودکی!

چگونه يک کودک مي تواند نبي يا امام شود؟ آيا يک کودک مي تواند مسئوليت هدايت و رهبري مردم را بر عهده بگيرد؟ آيا در اعطاي مقام هايي مثل نبوت، عصمت و امامت «قابليت» شرط نيست؟

اعطای این مقام در کودکی بخاطر قابلیت هایی است که در برخی از انبیا از همان کودکی وجود داشته. همچنین گاه این مقام، علم و سایر فضائل خود به عنوان معجزه به یک کودک افاضه می شده است.
این موضوع منافاتی با مسأله رهبری مردم و جامعه ندارد؛ زیرا می توان با تفاوت قائل شدن میان مقام نبوت و مقام رسالت گفت که آن نبی خاص اگر چه در همان کودکی دارای مقام نبوت شده، اما رسالت خود را بعدا که آمادگی پیدا کرد آغاز کند. چنانکه حضرت عیسی(ع) وقتی به دنیا آمد به نبوت رسید اما طبق روایات در هفت سالگی رسالت خود را آغاز و از سی سالگی به ایشان وحی می شد.

نبوت، مقامی اکتسابی یا انتصابی؟

آيا مقام نبوت و امامت اکتسابی است؟ اگر چنین است، پس چگونه حضرت عيسی(ع) در بدو تولد به مقام نبوت مفتخر گردید؟ یا برخی از ائمه(ع) در سنّ کودکی به مقام امامت رسیده اند؟

اولا: خداوند با علم ازلى و مطلق خود مى دانست كه عده خاصى از بندگانش با اختيار خود بيش از ديگران و در بالاترين حد ممكن، از استعداد خود بهره بردارى مى كنند و مسير تكامل را مى پيمايند. علم خداوند به اين شايستگى و جایگاهی كه اين افراد با سير اختيارى خويش بدان مى رسيدند سبب شد كه خداوند از ميان افراد بشر آنان را برگزيند. به عبارت ديگر اعطاى این موهبت ويژه معلول شايستگى هاى آنان است. به هر حال در وجود اين بزرگان لياقت ها و استعدادهایى بوده ولى شكوفا ساختن آنها هرگز جنبه اجبارى نداشته بلكه با اختيار و اراده خودشان اين راه را پيموده اند.
ثانیا: درست است كه دوران شكوفایى عقل انسان معمولا حد و مرز خاصى دارد ولى مى دانيم هميشه در انسان ها افراد استثنایى وجود داشته اند. بنابراین چه مانعى دارد كه خداوند اين دوران را براى بعضى از بندگانش به خاطر مصالحى فشرده تر كند و در سال هاى كمترى خلاصه نمايد همان گونه كه براى سخن گفتن معمولا گذشتن يكى دو سال از تولد لازم است در حالى كه مى دانيم حضرت مسيح(ع) در همان روزهاى نخستين زبان به سخن گشود آن هم سخنى بسيار پرمحتوا كه طبق روال عادى در شأن انسان هاى بزرگسال بود.

نخستين ويژگى يك پيامبر برای «اعتمادسازی» در جامعه

نخستين ويژگى يك پيامبر در مسیر اعتمادسازی در جامعه چيست؟

نخستين ويژگى هر پيامبرى قبل از هر چيز، صداقت در گفتار است؛ چرا كه او از سوى خدا خبر مى دهد و اگر اعتماد به صدق او نباشد، نمى توان بر سخنان او اعتماد نمود. لذا قرآن روى اين مسأله بارها تكيه كرده است. بنابراين زمينه شايستگى براى پذيرش نبوّت، همين «صدق و راستگويى» است كه باعث می شود تا فرمان خدا را بى كم و كاست به بندگان برساند.

فلسفه صادق بودن پيامبران الهی(ع) در وعده هاى خود

چرا پيامبران الهی(علیهم السلام) بايد در وعده هاى خود صادق باشند؟

بخش مهمّى از دعوت انبياء(ع) بر اساس وعده هايى است كه نسبت به آينده داده مى شود و اگر پيامبر(ص) در وعده هاى خود صادق نباشد اساس دعوت او متزلزل مى گردد؛ لذا قرآن مى فرمايد: «در كتاب آسمانى خود از اسماعيل ياد كن كه در وعده هايش صادق و رسول و پيامبر [بزرگى] بود». بديهى است تا كسى صادق نباشد (صادق در همه چيز حتّى در وعده ها)، ممكن نيست به مقام والاى رسالت برسد؛ چرا كه اولين شرط اين مقام آن است كه مردم به سخنان و وعده هاى او مؤمن باشند و صدق او را در تمام زمينه ها تجربه كرده باشند.

حکمت آزمایش انسان کامل؟!

آزمايش الهى براى پرورش و تکامل روحی انسان است؛ با این حال، چرا پیامبران الهی که انسانهاى کاملی هستند، آزمايش مى شوند؟

گرچه پدید آمدن آزمایش های الهی برای نوع بشر موجب رشد و تکامل او می شود، اما فلسفه آزمایش های الهی که برای انبیاء پدید می آید منحصر در موضوع تکامل نیست و می توان اهداف دیگری را نیز برای آن جست.
اهدافی چون تکامل برخی از ابعاد شخصیّتی و کسب برخی كمالات فردى، بروز استعدادها و توانایی های پیامبران برای مردم در همه اعصار، شناخت وضعیت مردم محروم به عنوان یکی از ضرورت های رهبری جامعه و معنا یافتن پاداش و جزا به واسطه امتحانات و آزمایش های الهی.

پیامبرانی از جنس بشر؟

آيا بهتر نبود فرستادگان خدا از فرشتگان يا موجودات آسمانی بودند تا ظرفیت بالاتری برای متأثر کردن نوع بشر داشتند و مشرکان راهی برای انکارشان نمی داشتند؟

اولا: آیات بسیار زیادی از قرآن مجید با تصریح به اینکه پیامبران الهی تفاوتی با نوع بشر ندارند، چنین فرضی را رد می کند. این آیات صراحت به این حقیقت دارد که پیامبران نیز همانند بقیه مردم و تنها داراى کمالات و فضایل و قابلیت هایى هستند که خداوند متعال آنان را با این اوصاف به سوى خلق فرستاده است.
ثانیا: شخص پیامبر باید در میان مردم الگو باشد و شخصی که به عنوان الگو معرفی می شود باید از جنس خود بشر باشد تا با وجود تمام غرایز و صفات نفسانى بشر با آن ها مبارزه کرده و راه سعادت را دنبال کند و در این راه براى دیگران الگو باشد.
ثالثا: رهبر باید همه دردها، نیازها، و خواسته هاى پیروان خود را به خوبى درک کند تا براى درمان و پاسخ گویى به آن آماده باشد؛ به همین دلیل پیامبران از میان توده هاى مردم برخاسته اند.

ضرورت «آزمایش» انبیای الهی؟!

اگر آزمايش الهي براي پرورش است، انبياء كه انسان هاي كاملی هستند، چرا آزمايش مي شوند؟!

انبیاء نیز بسیاری از کمالات را در دنیا و در بوته آزمایشات الهی به دست می آورند. هر انسانی کمال ویژه خود را دارد و مدارج کمال برای انسانهای مختلف متفاوت است؛ کسانی که زمینه و بهره بیشتری از مقدمات و استعدادهای معنوی دارند، هدفهای تعالی بالاتری برای آنها تعیین می شود. بنابراین از آنجا كه نظام حيات در جهان هستى نظام تكامل و پرورش است، تمامى موجودات زنده این مسير را مى‏ پيمايند. طبق اين قانون عمومى، همه مردم آزمايش می شوند تا استعدادهای نهفته در وجودشان شكوفا شوند. هر فردی به تناسب شخصيت خود در بوته آزمايش قرار می گيرد؛ تا در روند حركت خويش به تكامل راه یابد.
علاوه بر بحث تکامل، ابتلاء انبیای الهی حکمت های دیگری نیز دارد؛ پیامبران الهی باید در هر زمان برای مقابله با جریانات و حوادث گوناگون از آمادگی کافی برخوردار باشند؛ آزمايش های گوناگون، فراز و نشيب ها و سختي های زندگی، سبب ایجاد روحيه مقاومت و بالا رفتن تحمّل این مردان الهی در مسیر تبلیغ می شود. ضمن اینکه به وسیله این امتحانات، برتری و فضیلت انبیای الهی بر همگان روشن می گردد و با مردم اتمام حجت می شود که موفقیت در برابر امتحانات الهی ممکن و شدنی است.

پیامبرانی از جنس مرد و جای خالی زنان در نبوت!

آيا در طول تاريخ زنی بوده كه به مقام نبوت رسيده باشد؟ آيا در بين 124.000 پيامبر، زنی هم وجود داشته است؟ صحیح است که در میان پیامبران بنی اسرائیل، چند پیامبر زن وجود داشته اند؟ اگر چنین نیست، چرا هیچ پیامبر زنی نداریم؟

طبق گزارش منابع اسلامی زنان در طول تاریخ نه مقام نبوت و نه مقام رسالت را نداشته اند؛ بلکه بر خلاف آن دلیل اقامه شده است.
بعضی از زنان، وحی به معنای «الهام» را دریافت می کردند، چنانکه حضرت مریم(س)، حضرت آسیه و حضرت فاطمه(س) چنین بودند؛ به چنین زنانی «مُحَدَّثَةً» می گویند.
خداوند به دليل ظرافت هاي جسمي و روحی زن، نبوت و رسالت را به دوش مردان نهاده است.

تنها منطق «وهابیون»؟!

مهمترين تفاوتي كه در طول تاریخ ميان منطق پیامبران الهی با دشمنان آنها وجود داشت چيست؟

مهمترين تفاوت ميان منطق پیامبران الهی با کفار و مشرکین اين بود كه انبياء بر منطق و استدلال و عقل تكيه مى كردند؛ ولى دشمنان شان بر تهديد، ارعاب، زور و شكنجه. منطق حضرت ابراهيم(ع) بيدار كردن مردم با منطق و استدلال بود؛ اما دشمنان او حضرت را به داخل آتش انداختند. حضرت موسی(ع) فرعون را به خداپرستي دعوت كرد؛ اما فرعون او را به زندان تهديد كرد. در عصر و زمان ما نيز، شيعه در مقابل وهّابى هاى سلفى، استدلال هايى معقول، منطقى، متقن و قوى دارد، امّا آنها دست به تهديد، انفجار، كشتار و انواع و اقسام تبليغات بى پايه و اساس مى زنند.

راه شناخت «پیامبران الهی» از «مدعيانِ دروغين»

«پیامبران الهي» در طول تاریخ با چه نشانه هايي از «مدعيانِ دروغين» شناخته می شدند؟

نشانه های شناخت «پیامبران الهی» از «مدعيانِ دروغين» عبارتند از: 1. انبياء و اولياء و بزرگان همواره بر منطق عقل تكيه كرده و مى كنند. 2. دعوت آنها از روی دلسوزی و مهربانی است. 3. انبياء و اولياء الهى تعصّب ندارند؛ در حالى كه مدّعيان باطل متعصّبند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الصّادقُ عليه السّلام :

مَنْ دَمِعَتْ عَيْنُهُ فينَا دَمْعَةً لِدَمٍ سُفِکَ لَنا اَوْ حَقٍّ لَنا نُقِصْناهُ اَوْ عِرْضٍ اُنْتُهِکَ لَنا اَوْلاَِحَدٍ مِنْ شيعَتِنا بَوَّاءهُ اللّهُ تَعالى بِها فِى الْجَنَّةِ حُقُباً.

امالى شيخ مفيد، ص 175