توجّه به یک نکته مى تواند جواب این سؤال را روشن سازد و آن این که در اجتهاد به معناى استنباط احکام از کتاب و سنّت، محور اصلى نصوص و کتاب و سنّت است و همه مجتهدان گرد آن مى گردند و طبعاً مایه وحدتى در میان آنها وجود دارد هرچند برداشتها ممکن است مختلف باشد; ولى اختلافات غالباً زیاد نیست و به همین دلیل در اکثر مسائل، مشهور «فقها» نظر واحدى دارند هر چند در شاخ و برگها ممکن است متفاوت باشند.
ولى در اجتهاد به معناى دوّم محور خاصّى وجود ندارد که مجتهدان، گرد آن جمع شوند; بلکه معیار هرکس «فکر و رأى» خود اوست و این جاست که اختلافات، فوق العاده زیاد مى شود و ممکن است در یک مسأله معیّن، آراى بسیار زیادى پیدا شود که چهره شریعت اسلامى را کاملا مشوّه و بدنما کند.
از این گذشته طرفداران اجتهاد به معناى استنباط از کتاب و سنّت مى گویند:
دین خداوند هرگز ناقص نبوده و نیست; و براى هر مسأله اى که امروز و فردا و تا روز قیامت در میان مسلمانان جهان پیدا مى شود، یک حکم الهى صادر شده است که در عمومات و اطلاقات یا ادلّه خاصّه کتاب و سنّت آمده، و نزد امامان معصوم(علیهم السلام)روشن است. هرکس در اجتهادش به آن حکم الهى برسد راه صواب پوییده و آن کس که نرسد، راه خطا رفته است; هرچند اگر کوتاهى در مقدمات اجتهاد نکرده باشد نزد خدا معذور و مأجور است. اعتقاد به تخطئه در مقابل تصویب مفهومش همین است و لذا طرفداران این عقیده مى گویند: «لِلْمُصیبِ اَجْرانِ وَ لِلْمُخْطِىءِ اَجْر واحِد; آن کس که به واقع برسد دو پاداش دارد و آن کس که خطا کند و مقصّر نباشد یک پاداش» در حالى که طرفداران اجتهاد به معناى قانونگذارى مى گویند: «کلّ مُجْتَهد مصیب; حکم هر مجتهدى واقعى است!» یعنى تمام احکام ضدّ و نقیض مجتهدان که رأى خودشان است مطابق حکم واقعى الهى است! (دقّت کنید)
* * *