اسناد نهج البلاغه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 01
تعبیرات بزرگان پیرامون جاذبه نهج البلاغهشروح نهج البلاغه

شک نیست که خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه به صورت روایات مرسل (طبق جمع آورى مرحوم «سیّد رضى») آمده است. یعنى اسنادى که به طور متّصل به معصومین برسد براى آنها ذکر نشده و گاه همین سبب شده که بعضى در آنها وسوسه کنند، مخصوصاً آنها که تصوّر مى کرده اند وجود نهج البلاغه به خاطر محتواى بسیار بلند آن ممکن است سندى بر حقّانیّت مذهب شیعه و فضیلت و برترى على(علیه السلام) بر تمام صحابه گردد، این را بهانه و دستاویزى براى منزوى ساختن این کتاب بزرگ در افکار عمومى مسلمانان قرار دادند.

گرچه این وسوسه ها خوشبختانه تأثیرى در افکار اندیشمندان اسلامى نگذاشته و علماى هر دو گروه زبان به توصیف و ستایش آن گشوده و به شرح دقایق و اسرار آن پرداخته اند که نمونه هایى از آن را در گذشته دیدیم، ولى لازم است براى رفع این وسوسه ها شرحى در زمینه اسناد نهج البلاغه داده شود تا این گرد و غبار جزئى نیز از چهره نورانى آن زدوده گردد.

در این جا ذکر دو نکته لازم است:

1ـ غالب خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه، بلکه اکثریّت قریب به اتفاق آن، مطالبى است مستدل و یا در خور استدلالهاى منطقى و در واقع از قبیل «قَضایا قِیاساتُها مَعَها; مسائلى که دلیلش در خودش نهفته است».

بنابراین نیازى به سلسله اسناد به عنوان مباحث تعبّدى ندارد زیرا بخش عظیمى از آن درباره معارف اعتقادى، مبدأ و معاد، صفات خداوند، دلایل عظمت قرآن و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)و مانند آن است.

بخش دیگرى درباره مواعظ و نصایح و درس هاى عبرت در زندگى امّتهاى پیشین و آیین کشوردارى و زندگى اجتماعى و آداب جهاد و امثال آن است که عموماً مطالبى منطقى و مستدل یا قابل استدلال است.

همان گونه که نوشته هاى فلاسفه بزرگ و علماى علوم مختلف و حتّى اشعار نغز شعراى نامى و مانند آن بدون نیاز به سلسله سند مقبول است، درباره محتواى نهج البلاغه نیز به همین دلیل و به طریق اولى مشکلى نداریم، در واقع دلایل آنها با خود آنهاست و به قول معروف «قضایا قیاساتها معها»!

تنها بخش کوچکى از نهج البلاغه است که از احکام فرعیّه تعبّدیّه سخن مى گوید. اگر مسأله سند مطرح باشد تنها در این قسمت است که قطعاً یک عُشر نهج البلاغه را نیز تشکیل نمى دهد بنابراین سر و صداهاى مربوط به اسناد نهج البلاغه بسیار کم رنگ و کم اثر است.

2ـ نکته دیگر این که اگر معیارهاى حجّیت سند را براى نهج البلاغه بخواهیم، از این نظر نیز مشکلى در کار نیست، زیرا براى پذیرش حدیث و روایت ـ آن گونه که در علم اصول تحقیق شده ـ معیار اصلى وثوق و اعتماد و اطمینان به روایت است که از طرق مختلف ممکن است به وجود آید; گاه سلسله سند با راویان مورد اعتماد، سبب وثوق به روایت مى شود و گاه کثرت و تعدّد روایت ـ آن هم در کتب معتبر و مشهور ـ چنین اعتمادى را حاصل مى کند و گاه محتوا آن قدر بلند و عمیق و والاست که گواهى مى دهد تنها از فکر پیامبر(صلى الله علیه وآله)یا امام معصومى تراوش کرده است و همین سبب اعتماد ما به چنین روایتى مى شود.

نظیر این مسأله را درباره صحیفه سجّادیه (علاوه بر اسناد معتبرى که براى آن ذکر کرده اند) یعنى دعاهاى بسیار بلند، با برترین محتوا و عالى ترین مضمون که از «امام سجاد على بن الحسین زین العابدین»(علیه السلام) نقل شده است، نیز گفته اند.

بى شک هر کس در خطبه هاى نهج البلاغه و سایر محتویات آن دقّت کند و در مضامین آن دقیق شود و به گوشه اى از اسرار آن پى برد اعتراف خواهد کرد که اینها کلمات یک انسان عادى نیست اینها سخنانى است که حتماً از پیامبر(صلى الله علیه وآله)یا امام معصومى باید صادر شده باشد و به تعبیر بزرگان علماى شیعه و اهل سنّت که در عبارات گذشته آمد برتر از کلام مخلوق و پایین تر از کلام خالق است.

بنابراین به مقتضاى «آفتاب آمد دلیل آفتاب» محتواى نهج البلاغه دلیلى بر اعتبار سند آن و صادر شدن معصوم(علیه السلام) است و چون تنها معصومى که به او نسبت داده شده على(علیه السلام)است یقین داریم کلام اوست.

چه کسى احتمال مى دهد که یک فرد عادى و یا دانشمند، آنها را جعل کرده باشد و به على(علیه السلام)نسبت داده باشد؟!

کسى که بتواند چنین کارى را بکند و یا حتّى عشرى از اعشار آن را ابداع و انشا نماید، چرا به خودش نسبت ندهد که افتخارى براى او در تمام جهان باشد؟

افزون بر این با شناختى که از «سیّد رضى» و شخصیّت و وثاقت و بزرگى مقام او داریم مى دانیم تا در منابع معتبرى آن را ندیده باشد این گونه قاطعانه به على(علیه السلام)نسبت نمى دهد. او هرگز نمى گوید از امیرمؤمنان(علیه السلام)روایت شده بلکه به طور قطع مى گوید از خطبه هاى آن حضرت، از نامه هاى آن حضرت، از کلمات قصار آن حضرت است. چگونه ممکن است دانشمندى با این قاطعیّت سخنانى را به پیشواى معصومش نسبت دهد بى آن که اسناد معتبرى براى آن پیدا کرده باشد؟!

از این گذشته کتاب هاى زیادى قبل از «سیّد رضى» نوشته شده است که بسیارى از خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه یا غالب آنها در آن کتب آمده است و این به خوبى نشان مى دهد که این کلمات قبل از «سیّد رضى» نیز در میان دانشمندان و راویان حدیث و گاه در میان توده هاى مردم مشهور و معروف بوده است و این شهرت مى تواند ما را بى نیاز از اسناد متّصل کند. حتّى بعضى از بزرگان مورّخان نوشته اند، خطبه هاى نهج البلاغه که در میان مردم شهرت داشته بسیار بیش از آن مقدارى بوده است که «سیّد رضى» در نهج البلاغه آورده است و در واقع نهج البلاغه گلچینى از آن خطبه هاست.

از جمله مورّخ معروف «مسعودى» که حدود یک قرن قبل از «سیّد رضى» مى زیسته در «مروج الذهب» درباره خطبه هاى امام(علیه السلام) مى گوید:

«وَالَّذى حَفِظَ النّاسُ عَنْهُ مِنْ خُطَبِهِ فِى سائِر مَقاماتِهِ أرْبَعُ مِاَة وَ نَیِّف وَ ثَمانُونَ خُطْبَةً; آنچه مردم از خطبه هاى امام در موارد مختلف حفظ کرده اند چهارصد و هشتاد و چند خطبه است»(1) در حالى که خطبه هاى نهج البلاغه که اکنون در دست ماست حدود دویست و چهل خطبه است.

دانشمند معروف دیگرى به نام «سبط بن جوزى» در کتاب «تذکرة الخواص» از «سیّد مرتضى» نقل مى کند که فرموده است: «چهارصد خطبه از خطبه هاى امام به دست من رسیده است».(2)

«جاحظ» دانشمند معروف اسلامى در کتاب «البیان والتبیین» مى گوید: خطبه هاى «على»(علیه السلام)مدوّن و محفوظ و مشهور بوده است.(3)

دانشمند دیگرى به نام «ابنواضح» در کتاب «مشاکلة الناس لزمانهم» چنین مى گوید: «مردم از امام على(علیه السلام) خطبه هاى فراوانى حفظ کرده اند، او چهارصد خطبه خوانده و مردم آنها را حفظ نموده و همانهاست که در میان ما رایج است و در سخنرانیها از آن استفاده مى کنند».(4)

هم اکنون کتابهایى در دست ماست که به عنوان مصادر و اسناد نهج البلاغه از سوى جمعى از فضلا و بزرگان معاصر نگاشته شده و اسناد این خطبه ها را در کتاب هایى که قبل از «سیّد رضى» نگاشته شده به دست آورده و در مجموعه هاى جالبى منتشر ساخته اند که یکى از بهترین کتابها در این زمینه کتاب «مصادر نهج البلاغه و أسانیده» تألیف دانشمند محقّق «السیّد عبدالزهراء الحسینى الخطیب» مى باشد که مراجعه به آن هر جستجوگرى را بر این حقیقت واقف مى کند که «سیّد رضى» در نقل این خطبه ها هرگز تنها نیست.

قابل توجّه این که در این کتاب آنچه در نهج البلاغه آمده است از 114 (یکصد و چهارده) کتاب دیگر گردآورى شده که بیش از بیست کتاب از آنها مربوط به دانشمندانى است که قبل از «سیّد رضى» مى زیسته اند. علاقه مندان براى آگاهى بیشتر مى توانند به آن مراجعه کنند چرا که در این مقدّمه فشرده و کوتاه مجال بحث بیش از این نیست.

این نکته نیز قابل ذکر است که شخص «سیّد رضى» در لابه لاى کلمات خود در نهج البلاغه ـ که احیاناً در توضیح خطبه ها گفته ـ از 15 (پانزده) کتاب نام مى برد که او در گردآورى نهج البلاغه از آنها استفاده کرده است.(5)

از مجموع آنچه در بالا گفته شد به خوبى روشن شد که جایى براى وسوسه کردن اسناد نهج البلاغه وجود ندارد.


1. مروج الذهب، ج 2، ص 419، چاپ دارالهجرة قم.
2. تذکرة الخواص، ص 128.
3. البیان و التبیین، ج 1، ص 83.
4. مشاکلة الناس لزمانهم، ص 15.
5. این کتاب ها عبارتند از:
1ـ البیان و التبیین، تألیف جاحظ 2ـ تاریخ طبرى 3ـ الجمل، تألیف واقدى 4ـ المغازى، تألیف سعیدبن یحیى أموى 5ـ المقامات، تألیف ابى جعفر اسکافى 6ـ المقتضب، تألیف مبرّد 7ـ حکایة أبى جعفر محمّدبن علیّ الباقر (علیهما السلام) 8ـ حکایة ثعلب عن ابن الاعرابى 9ـ خبر ضرار الضبایى 10ـ روایة ابى جحیفة 11ـ روایة کمیل بن زیاد النخعى 12ـ روایة مسعدة بن صدقة لخطبة الاشباح عن الصادق جعفربن محمّد 13ـ روایتى نوف البکالى 14ـ ماذکره أبوعبید القاسم بن سلام، من غریب الحدیث 15ـ ما وجد بخط هشام بن الکلبى.

 

تعبیرات بزرگان پیرامون جاذبه نهج البلاغهشروح نهج البلاغه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma