ممکن است مرز میان این دو عنوان براى بعضى مشکل و پیچیده باشد که از یکسو از گفتار بى عمل نهى شده و خاموش بودن و عمل نشان دادن به عنوان یک ارزش معرّفى گردیده، و از سوى دیگر سخنانى که جنبه تبلیغى دارد و از نظر روانى دوستان را تقویت و روحیّه دشمن را تضعیف مى کند یکى از ابزارهاى مبارزه و موفّقیّت شمرده شده است، مانند رجزخوانى در میدان جنگ که در میان بزرگان نیز در «غزوات» رسول الله و جنگهاى امیرمؤمنان و سایر امام معصوم همچون سیدالشهدا امام حسین(علیه السلام) در «کربلا» معروف است و همه با آن آشنا هستیم و همچنین تهدیدهایى که در نامه هاى پیامبر اسلام یا على(علیه السلام) نسبت به دشمنان وجود داشت. چگونه مى توان این دو را از هم جدا ساخت و معیار آن چیست؟
حقیقت این است که فرق میان این دو با کمى دقّت آشکار است. آنچه مورد نهى واقع شده، سخنان تو خالى و رعد و برقهاى بى محتوا یا همان چیزى است که ما آن را لاف و گزاف مى نامیم و قراین نشان مى دهد که کار جدّى به دنبال آن وجود ندارد. این گزاف گوییها کار شیاطین و پیروان آنها و افراد بى منطق است.
امّا تشویق و تهدیدهایى که به دنبال آن برنامه و کار و عمل است و از دایره سخن به دایره عمل منتقل مى شود و نشانه هاى واقعیّت در آن آشکار است، در گروه دوّم جاى دارد که نه تنها مذموم نیست بلکه بخشى از جنگ روانى با دشمنان محسوب مى شود و کاربرد وسیع و گسترده و مؤثّرى دارد. البتّه به این نکته نیز باید توجّه داشت که به هنگام درگیرى در جنگ، پرداختن به رجز خوانى و سخن گفتن و امثال آن بخشى از نیروهاى فعّال انسان را به خود اختصاص مى دهد و از تأثیر حملات و قدرت آن مى کاهد و به همین دلیل از آن نهى شده است.
* * *