پیروان شیطان!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 01
خطبه 7 برنامه ریزى شیاطین!

این «خطبه» در عین فشردگى و کوتاهى، ترسیم دقیقى از پیروان «شیطان» و چگونگى نفوذ او در آنها و سپس آثار و پیامدهاى مرگبار آن را نشان مى دهد و توضیح مى دهد از چه راه «شیطان» وارد وجود انسانها مى شود و غافلان را در دام خویش گرفتار مى سازد; سپس چگونه آنها را در هر مسیرى که مى خواد به کار مى گیرد; و در حقیقت هشدارى است به همه رهروان حق که باید دقیقاً مراقب نفوذ تدریجى «شیطان» در وجودشان باشند و هنگامى که کمترین آثار این نفوذ آشکار شد به مبارزه برخیزند.

گرچه این خطبه از کسانى سخن مى گوید که مانند «طلحه» و «زبیر» یا «معاویه» و لشکریان «شام» یا «خوارج نهروان» در گذشته در دام شیطان گرفتار شدند، ولى واضح است که منحصر به آنها نیست; بلکه یک بیان کلّى براى همه کسانى است که طعمه شیطان مى شوند.

* * *

 در این «خطبه» نفوذ شیطان در پیروان خود در چند مرحله دقیقاً بیان شده است و امام(علیه السلام)آن را با ظرافت و فصاحت و بلاغت ویژه خود در لابه لاى تشبیهات زیبا و گویا به بهترین وجهى شرح مى دهد به گونه اى که بهتر از آن تصوّر نمى شود.

در نخستین مرحله به این حقیقت اشاره مى فرماید که: نفوذ شیطان در وجود هر انسانى اختیارى است نه اجبارى. این انسانها هستند که به او چراغ سبز نشان مى دهند و جواز ورودش را در کشور وجود خویش صادر مى کنند، مى فرماید: «(این زشت سیرتان) شیطان را ملاک و اساس کار خود قرار دادند» (اِتَّخَذُوا الشَّیْطانَ لاَمْرِهمْ مِلاکاً) «ملاک» از ماده «مِلک» به معناى اساس و پایه چیزى است. مثلا گفته مى شود قلب ملاک تن است یعنى قوام و اساس آن را تشکیل مى دهد.

این همان چیزى است که در قرآن مجید به روشنى به آن اشاره شده، مى فرماید: «اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلطان عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ; او بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى کنند تسلّطى ندارد; تسلّط او تنها بر کسانى است که او را به سرپرستى خود برگزیده اند و کسانى که به وسیله او شرک مىورزند (و به فرمانهایش به جاى فرمان خدا گردن مى نهند)».(1)

بنابراین، کلام مزبور همانند آیات قرآن، پاسخى است به کسانى که در مورد سلطه شیطان بر بنى آدم خرده مى گیرند که چگونه خداوند این موجود خطرناک را بر نوع انسان مسلّط ساخته و در عین حال از آنها مى خواهد پیروى شیطان نکنند. این سخن مى گوید: شیطان از دیوار و پشت بام وارد نمى شود، بلکه در مى زند هرکس در را به روى او گشود، وارد خانه دلش مى شود و آن کس که در را نگشاید، باز مى گردد.

درست است که او به هنگام در زدن اصرار مىورزد و پافشارى مى کند، ولى در برابر او فرشتگان الهى نیز هشدار مى دهند و امدادگرى مى کنند.

در مرحله دوّم مى فرماید: «(بعد از این انتخابى که از سوى گمراهان انجام مى شود، شیطان نیز انتخابى مى کند و آن این که) آنها را به عنوان دامها (یا شریکان) خویش برگزیده است» (وَاَتَّخَذَهُمْ لَهُ اَشْراکاً).(2)

سپس در همین مرحله، به توضیح جمله سربسته فوق پرداخته، مى فرماید: «او در درون سینه هاى آنها تخمگذارى کرد، سپس آن را مبدّل به جوجه نمود» (فَباضَ وَ فَرَّخَ فى صُدُورِهِمْ).(3)

در این تشبیه جالب امام(علیه السلام)، سینه هاى شیطان صفتان را آشیانه «ابلیس» و محل تخمگذارى او معرفى مى کند و به دنبال آن مى افزاید: «این جوجه هاى شیطانى از درون سینه هاى آنها خارج شده، در دامانشان حرکت کرد و پرورش یافت» (وَدَبَّ وَ دَرَجَ فی حُجُورِهِمْ).

بعضى از «شارحان نهج البلاغه» تصریح کرده اند که (دَبَّ) از ماده «دبیب» به معناى حرکت ضعیف (وَدَرَجَ) حرکتى قویتر از آن است شبیه به حرکتهاى مختصر کودکان در دامان مادر و آغوش پدر است.

تعبیر به (دَرَجَ) ممکن است اشاره به این حقیقت نیز باشد که پرورش افکار و خوهاى شیطانى، در انسان معمولا به صورت ناگهانى نیست; بلکه به طور تدریجى صورت مى گیرد. همان گونه که در پنج مورد از آیات قرآن مجید از آن تعبیر به «خُطُواتِ الشَّیْطانِ; گامهاى شیطان» شده است و مؤمنان را از آن بر حذر داشته که به خوبى نشان مى دهد شیطان گام به گام انسان را به پرتگاه کفر و ضلالت و فساد مى کشاند.(4)

سپس به بیان مرحله سوّم این نفوذ خطرناک پرداخته، مى فرماید: «کارشان به جایى رسید که شیطان با چشم آنها نگاه کرد و با زبانش سخن گفت» (فَنَظَرَ بِأَعیُنِهِمْ، وَ نَطَقَ بِاَلْسِنَتِهِمْ).

یعنى سرانجام این تخم شیطانى که مبدّل به جوجه شده بود و پرورش یافت و قوى شد، تبدیل به شیطانى مى شود متّحد با آنها، یعنى در تمام اعضاى آنها نفوذ مى کند به طورى که صاحب شخصیت دوگانه اى مى شوند. از یک نظر انسانند و از یک نظر شیطان، ظاهرشان شبیه انسانهاست، امّا باطنشان شیطانى است. چشم و گوش و زبان و دست و پاى آنها همه به فرمان شیطان است و طبیعى است که همه چیز را به رنگ شیطانى مى بینند و گوششان آماده شنیدن نغمه هاى شیطان است.

در چهارمین مرحله، به نتیجه نهایى این سیر انحرافى تدریجى پرداخته، مى فرماید: هنگامى که به این جا رسیدند، شیطان «آنها را بر مرکب لغزشها و گناهان سوار کرد (مرکبى که آنها را به سوى انواع معاصى کبیره و کفر و ضلالت مى کشاند); و سخنان فاسد و هزل و باطل را در نظر آنان زینت بخشید» (فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَیَّنَ لَهُمْ الْخَطَل).(5)

این سخن شبیه همان چیزى است که امام(علیه السلام) در کلام نورانى دیگرى مى فرماید: «اَلا وَ اِنَّ الْخَطایا خَیْل شُمُس حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها; اگاه باشید گناهان و خطاها همچون مرکبهاى سرکش و لجام گسیخته اند که گناهکاران، بر آن سوار مى شوند»!(6)

در پنجمین و آخرین مرحله، مى فرماید: «اعمال آنها اعمال کسى است که شیطان او را در سلطه خود شریک ساخته و سخنان باطل را بر زبان او نهاده است» (فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطانُ فى سُلطانِهِ، وَ نَطَقَ بِالْباطِلِ عَلى لِسانِهِ).(7)

اشاره به این که اعمال آنها به خوبى گواهى مى دهد که «شیطان» در آنها نفوذ کرده و به راهى که مى خواهد مى برد. سخنانشان سخنان شیطانى و نگاه هاى آنها نگاه هاى شیطانى، و در مجموع اعمال آنها ردّ پاى شیطان به خوبى دیده مى شود و در واقع امام(علیه السلام) مى خواهد در این مرحله طریق شناخت این گونه اشخاص را که همان اعمال شیطانى است نشان دهد.

گرچه در کتب معروف شرح نهج البلاغه و اسانید آن چیزى به دست نیامد که نشان دهد امام(علیه السلام) در این خطبه ناظر به چه اشخاصى است و درباره چه گروهى سخن مى گوید، ولى به نظر مى رسد که افرادى مانند «طلحه و زبیر» و همراهان آنها و لشکریان «معاویه» و فرماندهان آنها و «خوارج» و همفکران آنان مورد توجّه حضرت در این گفتار بوده اند; امّا مسلّم است که این بیان بسیار دقیق و پر محتوا اختصاص به آنها ندارد و تمام کسانى را که در مسیر «شیطان» گام بر مى دارند و تحت نفوذ او هستند شامل مى شود.


1. سوره نحل، آیات 99 و 100.
2. «اشراک» هم جمع «شریک» است و هم جمع «شرک» (بر وزن نمک) به معناى دام و هر دو معناى در عبارت فوق متحمل است و شارحان «نهج البلاغه» هر کدام یکى از آنها را برگزیده اند و گاه هر دو را.
3. این جمله با «فاء تفریع» شروع شده که نشا مى دهد شرح جمله سربسته پیش است.
4. سوره بقره، آیات 168 و 208 ـ سوره انعام، آیه 142 ـ سوره نور، آیه 21.
5. این تفسیر بنابر این است که «حرف باء» در «بهم» براى تعدیه باشد ولى اگر «باء» را به معناى «استعانت» تفسیر کنیم، مفهوم جمله این مى شود که شیطان به کمک آنها خودش بر مرکب خطا و لغزش سوار مى شود; ولى با توجّه به جمله «وَزَیَّنَ لَهُمْ الْخَطَلَ» و فاء تفریع فَرَکِبَ تفسیر اوّل مناسب تر به نظر مى رسد. (دقّت کنید).
6. خطبه 16 نهج البلاغه.
7. کلمه «فعلَ...» منصوب است به عنوان مفعول مطلق براى فعل محذوفى و در تقدیر «فعلوا ذلک فعلَ...» مى باشد و نیز مى تواند مفعول مطلق باشد براى قدر جامع بین جمله هاى قبل (نظر ـ نطق ـ رکب و زیّن) و مفهوم جمله این مى شود که افعال اینها افعال کسى است که «شیطان» آنها را در کار خود شریک ساخته است.

 

خطبه 7 برنامه ریزى شیاطین!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma