مراقب فتنه انگیزان باشید!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 01
بخش اوّلچرا على(علیه السلام) بعد از پیامبر قیام نکرد؟

شارح معروف «ابن میثم» در آغاز این خطبه مى گوید: سبب این کلام «امیرمؤمنان على»(علیه السلام)آن است که چون در «سقیفه بنى ساعده» براى «ابوبکر» بیعت گرفته شد، «ابوسفیان» براى ایجاد فتنه و آشوب و درگیرى در میان مسلمانان به سراغ «عبّاس» عموى پیامبر رفت و به او گفت: این گروه، خلافت را از «بنى هاشم» بیرون بردند و در قبیله «بنى تیم» قرار دادند (ابوبکر از این قبیله بود) و مسلّم است که فردا این مرد خشن که از طایفه «بنى عدى» است (اشاره به عمر است) در میان ما حکومت خواهد کرد. برخیز; نزد «على»(علیه السلام)برویم و با او به عنوان خلافت بیعت کنیم.

تو عموى پیامبرى و سخن من هم در میان قریش مقبول است اگر آنها با ما به مقابله برخیزند با آنها پیکار مى کنیم و آنان را در هم مى کوبیم. و به دنبال این سخن هر دو نزد «امیرمؤمنان على»(علیه السلام) آمدند. «ابوسفیان» عرض کرد: اى «ابوالحسن» از مسأله خلافت غافل مشو. کى ما پیرو قبیله بى سر و پاى «تیم» بودیم! (و مى خواست به این ترتیب امام(علیه السلام) را تحریک براى قیام و درگیرى کند) این در حالى بود که حضرت مى دانست او به خاطر دین، این سخنان را نمى گوید بلکه مى خواهد فساد بر پا کند.(1) به همین جهت خطبه بالا را ایراد فرمود.

مورّخ معروف «ابن اثیر» در کتاب «کامل» مى نویسد که «على»(علیه السلام) در این جا به «ابوسفیان» فرمود: به خدا سوگند منظور تو چیزى جز فتنه نیست! به خدا سوگند تو همیشه در فکر بودى که براى اسلام و مسلمین ایجاد شرّ کنى! ما نیاز به نصیحت و اندرز تو نداریم!(2) و از این جا حال و هوایى که این خطبه در آن صادر شده است به خوبى روشن مى شود و مى تواند پرتوى روى تمام جمله هاى خطبه بیندازد و آن را تفسیر کند.

در نخستین بخش از این خطبه، امام(علیه السلام) به چهار نکته مهم اشاره مى فرماید: نخست مى گوید: «اى مردم! امواج سهمگین فتنه ها را با کشتیهاى نجات بشکافید و از راه اختلاف و پراکندگى و دشمنى کنار آیید و تاجهاى تفاخر و برترى جویى را از سر بنهید!» (اَیُّهَا النّاسُ شُقُّوا اَمْواجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجاةِ، وَعَرِّجُوا(3) عَنْ طَریقِ الْمُنافَرَة(4)، وَضَعُوا تیجانَ الْمُفاخَرَة).

خطاب «اَیُّها النّاس» نشان مى دهد که تنها این دو نفر در خدمت حضرت نبودند، بلکه گروهى دیگر از مردم حضور داشتند. بعضى روایات نیز این معنا را تأیید مى کند.

این نکته قابل توجّه است که امام(علیه السلام) فتنه ها را به امواج کوبنده و شکننده تشبیه مى کند و براى مقابله با آن به استفاده از کشتیهاى نجات توصیه مى کند و مراد از کشتیهاى نجات، کشتیهاى محکم و بزرگى است که توانایى بر شکافتن امواج و رساندن سرنشینان را به ساحل نجات دارد; و منظور در این جا رهبران الهى و مخصوصاً اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)است(5) یعنى آنچه را ما مى گوییم گوش کنید نه آنچه را خود مى خواهید و در تأکید بر این معنا، اختلاف و تفاخر و برترى جویى گروهى و قبیله اى را به راه خطرناکى تشبیه مى فرماید که باید هر چه زودتر از آن کناره گیرى کرد (توجّه داشته باشید که معناى اصلى منافرة، تفاخر دو نفر با یکدیگر و سپس به عنوان داورى نزد شخص ثالثى رفتن مى باشد).

در واقع امام(علیه السلام) در این سخن گهربارش انگشت روى نقطه اصلى دردهاى جانکاه جامعه بشریّت گذارده که همیشه جنگهاى خونین و اختلافات و کشمکشها و کشت و کشتارها و ناامنیها از برترى جوییها و تفاخر سرچشمه مى گیرد; و اگر این بت، شکسته شود بیشترین مشکلات جوامع بشرى حل خواهد شد و دنیا امن و امان و آرام مى گردد.

درست است که طالبان مقام و قدرت، هر کدام زیر چتر دفاع از حقوق جامعه و حفظ ارزشها پنهان مى شوند ولى چه کسى است که نداند اینها همه بهانه رسیدن به مقام و وسیله برترى جویى بر دیگران است؟

سپس به سراغ نکته دوّم مى رود و مى فرماید: «آن کس که با داشتن بال و پر (یار و یاور) قیام کند رستگار شده، یا در صورت نداشتن نیروى کافى راه مسالمت پیش گیرد (راحت شده و مردم را راحت کرده است) (اَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَناح، اَوِ اسْتَسْلَمَ فَاَراحَ).(6)

در واقع در این جا امام(علیه السلام) به این نکته اساسى اشاره مى فرماید که قیام کردن براى گرفتن حق شرایطى دارد; اگر آن شرایط موجود باشد من مضایقه ندارم ولى هنگامى که شرایط موجود نیست، عقل و منطق و دین مى گوید قیام کردن نه تنها موجب پیشرفت نیست بلکه باعث ایجاد شکاف و اختلاف و اذیّت و آزار خویش و دیگران و هدر دادن نیروهاست و این یکى از اصول جاویدانى است که باید در تمام کارهاى اجتماعى و مخصوصاً قیام هاى سیاسى مورد توجّه دقیق باشد.

در سوّمین نکته اشاره به مسأله خلافت و حکومت بر مردم که گروهى یقه براى آن چاک مى کنند و هر کار خلافى را براى وصول به آن مجاز مى شمرند کرده و پرده از ماهیّت آن بر مى دارد، مى فرماید: «این (زمامدارى بر مردم) آبى متعفّن و لقمه اى گلوگیر است» (هذا ماء آجِن(7)وَلُقْمَة یَغَصُّ(8) بِها آکِلُها).

درست است که حیات انسان با آب و غذاست ولى کدام آب و غذا؟ آبى که پاکیزه و لقمه اى که گوارا باشد و امام(علیه السلام) در این جا طبیعت حکومت را به آب متعفّن و لقمه اى گلوگیر تشبیه مى کند و به راستى همین است. انسان هر قدر به زندگى حاکمان و زمامداران نزدیک مى شود به مشکلات عظیم و ناراحتیهاى شدید و عواقب دردناک آنان آگاهتر مى گردد، نه آرامشى دارند و نه امنیّتى. تنها دورنماى این زندگى براى افراد، جالب و پرشکوه و وسوسه انگیز است.

البتّه رجال الهى به استقبال مشکلات این امر مى روند و ناراحتیهاى آن را به خاطر خدا تحمّل مى کنند و آسایش و آرامش خود را فداى خدمت به دین خدا و بندگان او مى نمایند.

این احتمال نیز داده شده است که «هذا» اشاره به نوع حکومتى باشد که «ابوسفیان» آن را پیشنهاد مى کرد.

به هر حال درست است که حکومت همانند آب، مایه حیات ملتهاست، ولى از آن جا که در جوامع بشرى همیشه مورد توجّه دنیاپرستان بوده است و طبعاً با مردان الهى به مبارزه و منازعه در آن بر مى خاسته اند، این آب حیات بخش را آلوده مى کردند و این غذایى که مایه قوّت و قدرت براى جوامع بشرى است به صورت ناگوارى در مى آوردند تا آن جا که بسیارى از اولیاى حق از آن شکوه داشتند و با صراحت مى گفتند اگر فرمان خدا و رضاى او نبود هرگز به آن تن در نمى دادند; و همان گونه که در ذیل خطبه «شقشقیّه» خواندیم امام(علیه السلام)حکومت و زمامدارى را ذاتاً کم ارزشتر از آب بینى یک بز مى شمرد.

در چهارمین نکته به یکى دیگر از ابعاد این مسأله مى پردازد و آن این که کسى که مى خواهد براى کار مهمّى مانند تشکیل حکومت الهى قیام کند، باید در شرایط آماده اى اقدام نماید و یا بتواند شرایط را خودش آماده سازد وگرنه قیامهاى بى مورد و حساب نشده، ثمره اى جز ناکامى و شکست نخواهد داشت. امام(علیه السلام) در این رابطه مى فرماید: «کسى که میوه را پیش از رسیدن بچیند همانند کسى است که بذر را در زمین نامناسب (همچون کویر و شوره زار) بپاشد (که سرمایه و نیروى خود را تلف کرده و نتیجه اى عاید او نمى گردد)» (وَ مُجْتَنِى الَّثمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ ایناعِها(9) کَالزّارِعِ بِغَیْرِ اَرْضِهِ).

جمعى از شارحان نهج البلاغه احتمال داده اند که ضمیر در «بِغَیْرِ اَرْضِهِ» به زارع برگردد و مفهومش این است «مانند کسى است که در زمین دیگرى بذر بپاشد که ثمره اش عاید دیگران مى شود»; ولى با توجّه این که امام(علیه السلام)آن را با چیدن میوه نارس یکسان دانسته است، ضعف این تفسیر روشن مى شود.

این سخن در واقع یکى دیگر از اصول جاویدان و درسهاى اساسى براى تشکیل حکومتهاى الهى است; به این معنا که طالبان حق و عاشقان عدالت هرگز نباید گرفتار احساسات زودگذر شوند و با مطالعات محدود به کارى دست زنند که شرایط آن مهیّا نیست، بلکه باید با صبر و حوصله به فراهم ساختن شرایط و ترتیب مقدّمات و تهیّه قوا و نیروهاى لازم دست زنند هر چند این کار زمانى را طلب کند، همان طور که باغبان آگاه هرگز به سراغ میوه هاى نارس نمى رود، هرچند نیاز فراوان به میوه براى تغذیه خود و یا فروش داشته باشد و نیز کشاورز آگاه، در زمین نامساعد بذر نمى افشاند بلکه قبلا با صبر و حوصله، زمین را شخم زده و شوره زار را آماده مى کند، سپس به بذر افشانى مشغول مى شود.


1. شرح ابن میثم، ج 1، ص 276.
2. کامل ابن اثیر، ج 2، ص 326.
3. «عرّجوا» از ماده «تعریج» به معناى متمایل ساختن یا متمایل شدن است و در این جا به معناى کناره گیرى نمودن مى باشد.
4. «منافرة» به گفته «مقاییس اللّغة» به معناى محاکمه نزد قاضى است که لازمه آن خصومت و نزاع است.
5. درروایات مشهور و معروف از پیامبراکرم(ص) آمده است: « مثل اهل بیتی کسفینة نوح من رکبها نجی و من تخلّف عنها غرق؛ اهل بیت من همچون کشتی نوحند هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کس تخلّف کرد غرق شد.
و این که «ابن ابى الحدید» گفته است این حدیث صحیح است ولى کلام مولا اشاره به آن ندارد، اشتباه است. منظور مولا این است که ببینید من چه دستور مى دهم تا از آن پیروى کنید نه آنچه خود مى خواهید.
6. توجّه داشته باشید که «اَراحَ» گاه به معناى لازم و گاه به معناى متعدّى آمده است. در صورت اوّل مفهومش این است که خودش راحت مى شود و در صورت دوّم دیگران را راحت مى کند.
7. «آجن» از ماده «اَجْن» (بر وزن ضَرب) و «اُجُون» به معناى تغییر و دگرگونى است و به آب متعفّن که رنگ یا طعم و بوى آن تغییر پیدا مى کند آجن گفته مى شود.
8. «یَغَصٌّ» از ماده «غَصَص» (بر وزن هوس) به معناى گلوگیر شدن است.
9. «ایناع» از ماده «یَنْع» (بر وزن منع) به معناى رسیدن و بلوغ است این واژه معمولا در مورد رسیدن میوه ها به کار مى رود و هنگامى که به باب افعال مى رود باز به همین معناست.

 

 

 

بخش اوّلچرا على(علیه السلام) بعد از پیامبر قیام نکرد؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma