سرانجام عبرت انگیز آدم

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 01
بخش یازدهم1ـ بهشت آدم کدام بهشت بود؟

در بحث گذشته سخن از آزمایش فرشتگان و ابلیس بود و در این جا در واقع  سخن از آزمون آدم و سرانجام این آزمون است.

از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که آدم براى زندگانى در زمین آفریده شده است. در آیه 30 سوره بقره مى فرماید: «اِنّى جاعِل فِى الاَرْضِ خَلیفَةً;من در زمین نماینده اى قرار مى دهم» و نیز از آیات قرآن استفاده مى شود که منظور از زمین در این جا محلّى غیر از بهشت بود (بهشت به هر معنا که باشد) زیرا در آیه 36 بقره مى خوانیم: «قُلنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْض عَدُوّ وَ لَکُمْ فِى الاَرْضِ مُسْتَقرٌّ وَ مَتاعٌ اِلى حین; به آنها (آدم و همسرش و شیطان) گفتیم همگى فرود آیید در حالى که بعضى دشمن دیگرى خواهید بود و براى شما در زمین تا مدّت معیّنى، قرارگاه خواهد بود».

ولی به هر حال لازم بود که آدم دورانی از آزمایش الهی را تجربه کند و به مفاهیمی همچون امر و نهی و تکلیف و اطاعت و عصیان و پشیمانی و توبه، آشنا گردد و دشمن خود را به خوبی در عمل بشناسد، لذا خداوند او را به بهشت فرستاد و بهره گیری از همه ی نعمتهای عالی آنجا را برای او مباح شمرد، تنها او را از نزدیک شدن به درختی نهی کرد ولی وسوسه های شیطان و مکر و فریب او سر انجام مؤثّر شد و آدم مرتکب ترک اولی گردیدف از شجره ی ممنوعه خودرد و از لباسهای بهشتی خارج شد، این امر سبب بیداری و باز گشت او به سوی خدا گشت و از درِ توبه در آمدف لطف الهی شامل حال ش شد و چگونگی توبه کردن را به او آموخت و سپس توبه اش را پذیرا گشت و وعده ی باز گشت به بهشت را به داد، ولی اثر وضعی این کارف دامان او را گرفت و از آن زندگی پر نعمت و مرفّه بهشت به زندگی پر رنج و زحمت زمین فرساتد.

این دورنما و عصاره اى از محتواى این بخش از کلام مولا و داستان آدم به طور کلّى است، اکنون به اصل خطبه باز مى گردیم و به تفسیر جمله هاى آن مى پردازیم.

* * *

نخست مى فرماید: «سپس خداوند سبحان، آدم را در خانه اى سکنى بخشید که  زندگیش را در آن پرنعمت و گوارا کرده بود» (ثُمَّ اَسْکَنَ سُبْحانَهُ آدَمَ داراً اَرْغَدَ(1) فیها عَیْشَهُ).

«و جایگاه او را امن و امان قرار داده بود» (وَ آمَنَ فیها مَحَلَّتَهُ).

و به این ترتیب، دو رکن اصلى زندگى که امنیّت و وفور نعمت است در آن جمع بود.

تعبیر امام(علیه السلام) در این عبارت در واقع اشاره به آیه 35 سوره بقره است که مى فرماید: «وَ قُلْنا یا آدَمُ أسْکُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئتُما; به آدم گفتیم تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و از نعمتهاى آن از هر جا مى خواهید پاک و گوارا بخورید».

در عین حال به او هشدار داد «و او را از ابلیس و عداوت و دشمنى اش برحذر داشت» (وَ حَذَّرَهُ اِبْلیسَ وَ عَداوَتَهُ).

به این ترتیب، هم راه سعادت را به او نشان داد و هم چاه بدبختى و شقاوت را، و بر او حجّت را از هر نظر تمام کرد. این تعبیر، اشاره به چیزى است که در آیه 117 سوره طه آمده است که مى فرماید: «فَقُلْنا یا آدَمُ اِنَّ هذا عَدُوّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى; گفتیم اى آدم! این (ابلیس) دشمن تو و همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به زحمت و رنج خواهى افتاد»، و براى اتمام حجّت بیشتر حتّى درختى را که مى بایست به آن نزدیک نشود به او نشان داد و راه را براى استفاده از دیگر درختان بهشتى در برابر آنها بازگذاشت.

امّا این رهرو تازه کار که از مکاید و نیرنگهاى شیطان آگاهى کافى نداشت سرانجام در دام شیطان گرفتار شد و چنان که امام در ادامه این سخن مى فرماید: «دشمن، او را فریب داد چرا که بر او حسادت مىورزید که در سراى پایدار و  همنشین نیکان (فرشتگان) است» (فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَةً(2) عَلَیْهِ بِدارِ الْمُقامِ وَ مُرافَقَةِ الاَبْرارِ).

اصولا کار شیطان همین است او تلاش نمى کند که خودش را به پاى نیکان و سعادتمندان برساند او مى کوشد نعمتهاى الهى را از دیگران بگیرد و فضاى زندگى را براى آنها تیره و تار کند.

سپس به نکته اصلى اشتباه آدم اشاره مى فرماید و مى گوید: «آدم یقین خود را به شک و تردید فروخت» (فَباعَ الْیَقینَ بِشَکِّهِ) «و عزم راسخى را که مى بایست در برابر وسوسه هاى شیطانى به کار گیرد به گفته سُست او فروخت» (وَ الْعَزیمَةَ بِوَهْنِهِ).(3)

این تعبیر نیز اشاره به آیه دیگى از قرآن است که مى فرماید: «وَ لَقَدْ عَهْدِنا اِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً; از آدم پیمان گرفته بودیم (که فریب شیطان را نخورد) امّا او فراموش کرد و عزم استوارى براى او نیافتیم».(4)

درست است که «شیطان براى آنها سوگند یاد کرد که من خیرخواه تو و همسرت هستم» (وَ قاسَمَهُما اِنّى لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ).(5)

ولى آیا او باید به وعده هاى الهى که از سرچشمه یقین مى جوشد اعتماد کند یا به سخنان شیطان که سراسر، شک و وهم است؟! فراموش کردن این حقیقت سبب شد که آدم این معامله سراسر غبن و زیان را انجام دهد و تصمیم محکم خود را در زمینه اطاعت فرمان خدا، سست نماید.

این یک درس عبرت است براى همه فرزندان آدم که در هر پیشامدى روى عوامل یقین تکیه کنند و از طرق شک آلود و مبهم و تاریک بپرهیزند، احتیاط را از دست ندهند و بدون مطالعه کافى در هیچ راهى قدم ننهند چرا که شیاطین همیشه برنامه هاى فسادانگیز خود را با ظاهرى زیبا مى آرایند و براى جهنّم سوزان خود، درِ باغ سبز نشان مى دهند. آرى سرتاسر داستان آدم درسهاى بسیار مهمّى براى زندگى تمام انسانها تا دامنه قیامت است.

* * * 

سپس به نتیجه این معامله پرزیان اشاره کرده، مى فرماید: «نتیجه این شد که او شادى خود را به ترس و وحشت مبدّل سازد و فریب شیطانى براى او پشیمانى به بار آورد» (وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ(6) وَجَلا(7) وَ بِالاِغْتِرارِ نَدَماً).

امّا چه حوادثى در این جا روى داد که آدم متوجّه اشتباه خود گردید و انگشت حسرت و ندامت به دندان گزید؟ امام(علیه السلام) در این جا به اجمال، برگزار فرموده، ولى قرآن مجید شرح آن را در سوره هاى مختلف بیان کرده است: آنها هنگامى که تسلیم وسوسه هاى شیطان شدند و از درخت ممنوع خوردند، چیزى نگذشت که لباسهاى بهشتى از اندامشان فرو ریخت و اعضایى که مى بایست پوشیده بماند آشکار شد و در برابر فرشتگان شرمنده شدند و از این بالاتر آن که: به آنها دستور داده شد هر چه زودتر از بهشت خارج شوند که این است کیفر کسانى که فرمان الهى را رها کنند و تسلیم وسوسه هاى شیطانى شوند، شخصیت و حیثیتشان پایمال مى گردد و از بهشت بیرون رانده مى شوند.

«این جا بود که آدم بر عکس شیطان که لجاجت بر ادامه خطا و گناه داشت فوراً در مقام جبران برآمد و چون به سوى خداوند گام برداشته بود دست لطف الهى به کمکش شتافت و کلمات رحمتش را به او القا کرد و وعده بازگشت به بهشتش را به او داد» (ثُمَّ بَسَطَ اللهُ سُبْحانَهُ لَهُ فى تُوْبَتِهِ وَلَقّاهُ کَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ اِلى جَنَّتِهِ).(8)

ولى به هر حال، قبولى این توبه سبب بقاى آدم در بهشت نشد چرا که دیگر دلیلى براى ادامه بقاى او در بهشت وجود نداشت، آنچه را باید در آن جا فرا گیرد، فرا گرفت و آنچه را باید تجربه کند، تجربه کرد. به همین دلیل خدا او را به سراى آزمایش (دنیا) و جایگاه توالد و تناسل فرو فرستاد (وَ اَهْبَطَهُ اِلى دارِ البَلیَّةِ وَ تَناسُلِ الذُّرِّیَّةِ).

از این تعبیر، به خوبى استفاده مى شود که دنیا دار واقعى امتحان است و آنچه در بهشت گذشت، تمرینى براى شرکت در این امتحان بود و همچنین مسأله توالد و تناسل و زاد و ولد، تنها در دنیاست، نه در بهشت.


1. «ارغَد» از ماده «رغد» بر وزن (صمد) در اصل به معناى زندگانى خوب و گسترده است و به معناى فراوانى نعمت در مورد انسان و حیوانات نیز مى آید. (مفردات و مقاییس اللغة).
2. «نَفاسَة» در اصل از «نفس» بر وزن «حبس» به معناى «روح» گرفته شده و از آن جا که «تنفّس» مایه حیات است این واژه در آن به کار رفته است، سپس «منافسه» در معناى تلاش و کوشش براى رسیدن به موقعیّت مهمّى آمده، زیرا انسان به هنگام تلاش و کوشش، نفس و روح خود را به زحمت مى اندازد و به همین مناسبت «نفاسة» به معناى حسد و بخل، استعمال شده است. (مفردات، مقاییس اللغة و لسان العرب).
3. در این که ضمیر «شکّه» و «وهنه» به چه کسى باز مى گردد، دو احتمال وجود دارد: بسیارى از شارحان نهج البلاغه ضمیر را به آدم باز گردانده اند یعنى آدم یقین خود را به شک خویش فروخت و عزم راسخ خود را به سستى اراده اش مبدّل ساخت. این احتمال نیز وجود دارد که ضمیر، در هر دو مورد به ابلیس برگردد چرا که شک و وهن را او ایجاد کرد و در واقع اضافه به سبب شده است نه مفعول، امّا احتمال اوّل، صحیح تر به نظر مى رسد.
4. سوره طه، آیه 115.
5. سوره اعراف، آیه 21.
6. «جذل» (بر وزن جدل) به گفته «صاح اللغة» به معناى فرح و خوشحالى است و به گفته «مقاییس» جذل (بر وزن جسم) به معناى ریشه درخت است که درخت را برپا مى دارد و از آن جا که شخص فرحناک، قامتى راست دارد و آدم غمگین داراى کمر خمیده است و گاه به زمین چسبیده است، این واژه به معناى فرح به کار رفته است.
7. «وجل» (بر وزن اَجَل) در اصل به معناى ترس و بیم است.
8. در این که ضمیر «جنّته» به خداوند باز مى گردد یا به آدم، گفتگوست. اگر به آدم باز گردد ظاهرش این است که به همان بهشتى که آدم، قبلا در آن بود، برمى گردد و اگر به خداوند بازگردد، لزومى ندارد که همان بهشت باشد و مى تواند بهشت آدم، بهشت دنیا باشد و بهشتى که بعداً به آن باز مى گردد، بهشت آخرت و جنة الخلد; ولى ظاهر این است که ضمیر به خداوند باز مى گردد (به قرینه ضمیر «توبته» و «رحمته») هر چند کلمه «مردّ» ظاهرش بازگشت به همان بهشت است، ولى بازگشت به مطلق بهشت یا به تعبیر دیگر، نوع بهشت نیز با کلمه «مردّ» ناسازگار نیست.

 

بخش یازدهم1ـ بهشت آدم کدام بهشت بود؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma