3ـ جاذبه فوق العاده نهج البلاغه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 01
2ـ محتواى ژرف و جامعیّت نهج البلاغهتعبیرات بزرگان پیرامون جاذبه نهج البلاغه

تمام کسانى که با نهج البلاغه سر و کار داشته و دارند ـ اعم از شیعیان على و سایر دانشمندان اسلامى و علما و دانشمندان مسیحى ـ بدون استثنا از جاذبه نیرومند نهج البلاغه سخن گفته اند و خود را تحت تأثیر و نفوذ آن دیده اند. این کشش و جاذبه نیرومند که در خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار على(علیه السلام) کاملا محسوس است، انگیزه اصلى گروهى از دانشمندان، براى شرح نهج البلاغه یا نوشتن کتاب و مقاله درباره شخصیّت على(علیه السلام) بوده است.

به عقیده ما این جاذبه دلایل روشنى دارد که مهم ترین آنها عبارت است از:

1ـ در نهج البلاغه همه جا سخن از همدردى با طبقات محروم و ستمدیده انسانهاست، همه جا سخن از مبارزه با ظلم و بى عدالتى و بیدادگرى هاى استثمارگران و طاغوتهاست.

در عهدنامه مالک اشتر که در کوتاه ترین عبارات، رساترین برنامه هاى کشوردارى پى ریزى شده هنگامى که از گروه هاى هفتگانه اجتماعى و وظایف و حقوق آنها سخن به میان مى آید، سخن با آرامش خاصّى پیش مى رود، امّا همین که به قشرهاى محروم و ستمدیده مى رسد، گفتار امام چنان اوج مى گیرد که گویا از پرده دل فریاد مى کشد: «الله اللهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفْلى مِنَ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمَساکینِ وَ الْمُحْتاجینَ وَ اَهْلُ الْبُؤْسى وَ الزَّمْنى; خدا را خدا را! اى مالک اشتر در مورد قشر پایین از محرومان و نیازمندان و رنج دیدگان و از کارافتادگان...». سپس به او دستور مى دهد که شخصاً بدون وساطت دیگران، وضع آنها را در سراسر کشور اسلام زیر نظر بگیرد و اجازه دخالت درباره آنها را به کس دیگر ندهد; به طور مداوم از آنها سرکشى کند تا مشکلات همگى با سرپنجه عدالت گشوده شود.

نه تنها در این جا بلکه در همه جا و به هر مناسبت على(علیه السلام) درباره آنها سفارش مى دهد، توصیه مى کند و فریاد مى زند.

2ـ نهج البلاغه همه جا در مسیر آزادى انسان از زنجیر اسارت هوا و هوس که او را به ذلّت و بدبختى مى کشاند و همچنین اسارت ستمگران خودکامه و طبقات مرفّه پرتوقّع گام برمى دارد و از هر فرصتى براى این هدف مقدّس استفاده مى کند و هشدار مى دهد که هر جا نعمت هاى فراوانى روى هم انباشته شده است، حقوق از دست رفته اى در کنار آن به چشم مى خورد!(1)

امام(علیه السلام) هشدار مى دهد که در باز گرداندن روح آزادى و مساوات و عدالت کمترین انعطافى نباید نشان داد بلکه اصولا مقام والاى حکومت را در درجه نخست براى همین امر پذیرفته است(2) و آن کس که گمان مى برد على(علیه السلام) روى این موضوع معامله اى خواهد کرد، سخت در اشتباه است و على(علیه السلام) را نشناخته است.(3)

3ـ جذبه هاى عرفانى نهج البلاغه به گونه اى است که ارواح تشنه را با زلال خود آن چنان سیراب و مست مى کند که نشئه شراب طهورش از تمام ذرات وجود آدمى آشکار مى گردد!

هنگامى که سخن از شناسایى خدا و جاذبه صفات جمال و جلال اوست گفتارش چنان اوج مى گیرد که خواننده احساس مى کند بر بال و پر فرشتگان سوار شده، به دوردست ترین نقاطى که اندیشه انسانى از آن فراتر نتواند رفت، پرواز مى کند.(4)

هنگامى که براى بیدار کردن ارواح خفته و بى درد، تازیانه سخن را به دست مى گیرد و از مرگ و پایان زندگى و سرنوشت اقوام پیشین بحث مى کند، آن چنان تکان دهنده است که روح هر انسانى را به لرزه درمى آورد، لرزه اى دردناک و در عین حال لذّت بخش و بیدارگر.(5)

4ـ یکى دیگر از جاذبه هاى نیرومند نهج البلاغه همان گونه که قبلا اشاره شد، این است که در هر میدانى گام مى نهد چنان حق سخن را ادا مى کند و دقایق را مو به مو شرح مى دهد که گویى گوینده این سخن تمامى عمر را اشتغال به بحث و بررسى روى همین موضوع داشته، نه غیر آن.

هنگامى که امام(علیه السلام) یک خطبه توحیدى را آغاز مى کند و به شرح اسما و صفات جمال و جلال خدا مى پردازد، چهره یک فیلسوف بزرگ الهى در نظر انسان مجسّم مى گردد که سالیان دراز همه وقت سخن از توحید گفته و دُرهاى گرانبها در این زمینه سُفته و غیر از آن گفتارى نداشته است; نه به سوى تجسّم گام برمى دارد و نه به سوى تعطیل صفات و آن چنان خدا را معرّفى مى کند که انسان با چشم دل او را همه جا در آسمانها، در زمین و درون جان خود حاضر مى بیند و روحش سرشار از انوار معرفت الهى مى گردد.

امّا همین که نهج البلاغه را مى گشاییم ناگاه چشم ما روى خطبه جهاد متوقّف مى گردد; فرمانده و افسر شجاع و دلاورى را مى بینیم که لباس رزم در تن کرده و دقیق ترین دستورات و تاکتیک هاى جنگى را براى افسران و لشکریان خود تشریح مى کند، آن چنان که گویى در تمام عمر جز با میدان جنگ و فنون نبرد سر و کار نداشته است.

هنگامى که نهج البلاغه را ورق مى زنیم امام را بر کرسى حکومت و رهبرى امّت مى بینیم که آیین کشوردارى را براى استانداران و فرمانداران خود شرح مى دهد، رموز انحطاط و اوج گرفتن تمدّنها، سرنوشت اقوام ظالم و ستمگر و راه وصول به یک آرامش اجتماعى و سیاسى و نظامى را با پخته ترین عبارات بیان مى کند آن چنان که گویى در سرتاسر عمر کارى جز این نداشته است.

دگر بار آن را باز ورق مى زنیم امام(علیه السلام) را بر مسند درس اخلاق و تهذیب نفوس و تربیت ارواح و افکار مى بینیم، مرد وارسته اى به نام «همّام» از او تقاضاى درس جدید در زمینه صفات و روش هاى پرهیزگاران کرده و آن چنان تشنه است که با یک پیمانه و دو پیمانه سیراب نمى گردد.

امام دریچه هاى دانش سرشار خود را به روى او گشوده، آنچنان درس پارسایى و وارستگى و پرهیزگارى به او مى دهد و حدود یکصد صفت از صفات آنها را در عباراتى محکم، عمیق و نافذ براى سالکان راه حق برمى شمرد، گویى که قرنها بر همین مسند و همین جایگاه به ارشاد خلق و تربیت نفوس و تدریس اخلاق پرداخته است، تا آن جا که سؤال کننده پس از شنیدن این گفتار صیحه اى مى زند و نقش بر زمین مى شود! و این گونه نفوذ سخن چیزى است که در تاریخ سابقه ندارد.

به راستى این صحنه هاى مختلف نهج البلاغه که هر کدام در نوع خود کم نظیر یا بى نظیر است، از اعجاب انگیزترین ویژگى هاى این کتاب بزرگ محسوب مى شود.


1. امام على صداى عدالت انسانیّت، ج 3، ص 177.
2. خطبه شقشقیّه (خطبه 3).
3. نامه به عثمان بن حنیف. (نامه 45).
4. خطبه اوّل و خطبه اشباح (خطبه 91) و خطبه هاى فراوان دیگر.
5. خطبه هاى 109 ـ 111 ـ 113 و خطبه هاى دیگر.

 

2ـ محتواى ژرف و جامعیّت نهج البلاغهتعبیرات بزرگان پیرامون جاذبه نهج البلاغه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma