عذرهاى بدتر از گناه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 01
متن و ترجمهخطبه 9

با توجّه به آنچه در بالا گفته شد، امام(علیه السلام) این سخن را در پاسخ «زبیر» مطرح فرمود که مى خواست براى پیمان شکنى خود توجیهى دست و پا کند; زیرا «معاویه» او را تحریک به خروج و سلطه بر «کوفه» و «بصره» کرد و آنها را فریب داد که مى خواهد تمام «شام» را در اختیارشان گذارد.(1) «طلحه و زبیر» به خاطر جاه طلبى که داشتند پیمان مؤکّد خود را با امام شکستند و «زبیر» در توجیه این کار گفت: «من تنها با دست خود بیعت کردم، نه با دل»!

امام در این سخن پاسخ دندان شکنى به او مى دهد پاسخى که در تمام محافل حقوقى دنیاى دیروز و امروز مورد قبول است و یک اصل اساسى در مسائل قضایى محسوب مى شود; مى فرماید: «او ادّعا مى کند که با دست خود بیعت کرد و هرگز با قلبش بیعت ننموده است» (یَزْعُمُ اَنَّهُ قَدْ بایَعَ بِیَدِهِ، وَلَمْ یُبایِعُ بِقَلْبِهِ).

سپس مى افزاید: «او با این سخنش اقرار به بیعت مى کند و ادّعاى یک امر باطنى برخلاف ظاهر بیعت دارد» (فَقَدْ اَقَرَّ بِالْبَیْعَةِ، وَ ادَّعَى الْوَلیجَةِ(2)

در واقع این سخن او ترکیبى است از اقرار و ادّعا; اقرارش مسموع و مقبول است و امّا در مورد ادّا باید اقامه دلیل کند.

لذا به دنبال آن امام مى فرماید: «او باید قرینه قابل قبولى که بر این امر گواهى دهد اقامه کند (و اثبات نماید در شرایطى بوده که از روى اجبار و اکراه، این بیعت انجام شده و قلب او با دست و زبانش هماهنگى نداشته) در غیر این صورت باید دوباره به آنچه از آن خارج شده باز گردد و نسبت به بیعتش وفادار باشد» (فَلْیَأتِ عَلَیْها بِاَمْر یُعْرَفُ، وَ اِلاّ فَلْیَدْخُلْ فیما خَرَجَ مِنْهُ).

بسیارى از مردم دیده بودند که «طلحه» و «زبیر» با میل خود نزد امام آمدند و بیعت کردند; آنها جزء نخستین افراد بودند و این امر در مسجد انجام گرفت; این بیعت از هر نظر قابل قبول است و اگر کسى مى خواهد غیر آن را ادّعا کند باید دلیل محکم و قرینه آشکارى بر ادّعاى خود بیاورد. علاوه بر این همه مى دانستند که در مورد بیعت با على(علیه السلام) اکراه و اجبارى وجود نداشت; گروه اندکى از سرشناسان بیعت نکردند، امام هم مزاحمتى براى آنها ایجاد نکرد. با توجّه به این، ادّعاى عدم هماهنگى باطن و ظاهر چیزى نبود که به این سادگى قابل پذیرش باشد.(3)

همان گونه که گفته شد این یک اصل اساسى در تمام محافل حقوقى و قضایى است که هرکس ظاهراً با میل خود قراردادى را ببندد، باید به آن وفادار باشد و ادّعاى اکراه و اجبار و جدایى دل از زبان، و باطن از ظاهر پذیرفته نیست و الاّ هر کس مى تواند قرارداد خود را با دیگران به راحتى به هم بزند. خریدار و فروشنده و ازدواج کننده و واقف و... هر وقت قرارداد را به مصلحت خود ندیدند، بگویند ما تنها با زبان یا دست، قرارداد بستیم و قلب ما همراه نبود!

در این صورت به اصطلاح، سنگ روى سنگ بند نمى شود و تمام قراردادهاى افراد و دولتها و ملّتها از ارزش و اعتبار سقوط مى کند و این چیزى است که هیچ عاقلى نمى پذیرد; حتّى به یقین «زبیر» هم این معنا را مى دانست ولى براى اغفال عوام که سیل اعتراض را به روى او گشوده بودند که چرا بیعت خود را شکسته؟ تشبّث به این حشیش و توسّل به این دلیل واهى جست.

اینها همه به خاطر آن است که مردم آن زمان مخصوصاً عرب براى بیعت اهمیّت فوق العاده اى قائل بودند و شکستن آن را گناه بزرگ و تخلّف غیر قابل قبولى مى دانستند.

* * *


1. شرح ابن ابى الحدید، ج 1، ص 231.
2. «ولیجة» از ماده «وُلوج» به معناى دخول است; و گاه به ورود مخفیانه اطلاق مى شود و به کسى که محرم اسرار است ولیجه مى گویند و در خطبه بالا به معناى یک امر پنهانى و درونى آمده است.
3. به کامل ابن اثیر، ج 3، ص 191 مراجعه شود (چاپ بیروت).

 

 

متن و ترجمهخطبه 9
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma