یک نگاه به جهان آفرینش نشان مى دهد که مسأله اعتدال و تعادل در میان نیروها، اصل اساسى بقاى این جهان است.
منظومه هاى عظیم آسمان را تعادل قوّه جاذبه و دافعه نگه مى دارد که اگر یکى از این دو بر دیگرى پیشى گیرد یا چنان متلاشى و از هم دور مى شوند که اثرى از آنها باقى نمى ماند و یا چنان نزدیک شده و با هم تصادم مى کنند که سبب انفجار و نابودى آنها مى شود.
این قانون که در عالم کبیر صادق است در عالم صغیر یعنى وجود یک انسان نیز صدق مى کند. تعادل در میان قواى مختلف جسم و جان رمز سلامت و بقا و حیات انسان است.
ترکیبات مختلف خون و تعادل تحریکات اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک»، میزان ضربان قلب، وزن بدن، مقدار فشار و غلظت خون، تعادل دستگاه تنفّس و بالاخره حرکت همه چیز در خطّ مستقیم میانه، پایه اصلى سلامت ما را تشکیل مى دهد و اگر ذرّه اى از ذرّات وجود ما از آن خط میانه به سوى افراط یا تفریط منحرف شود، واکنش آن در جسم و جان ما ظاهر مى شود.
قرآن امّت اسلامى را به عنوان یک امّت وسط ستوده و به همین دلیل آنها را حجّت بر سایر مردم جهان قرار داده که مى توانند با قیاس خود بر این معیار سنجش الهى، کاستیها و زیاده رویها را تشخیص دهند و اصلاح کنند.
در کلام پر نور امام(علیه السلام) روى این مسأله تأکید شده و جادّه اصلى همان طریق وسطى معرفى شده است که آیات قرآن و آثار نبوّت را در آن مى توان یافت و راه نفوذ در سنّت معصومان و طریق نجات در آن شمرده شده است.
انحراف از این خط مستقیم چه بدبختیهاى عظیمى براى جامعه بشرى به بار مى آورد و همیشه یکى دیگرى را به دنبال خود مى کشاند. همیشه افراطها سرچشمه تفریطها و بالعکس است.
یک روز در دنیا چنان در مسأله مالکیّت شخصى افراط مى کنند که همه سرمایه ها در دست افرادى معدود قرار مى گیرد و قشر عظیم امّتها محروم و فقیر مى شوند. روز دیگر محرومان قیام مى کنند و مالکیّت شخصى را حتّى در شکل معتدلش نفى مى کنند و مرام و مکتبى را روى کار مى آورند که بعد از هفتاد سال تلاش و کوشش ثمره اى جز فقر، بدبختى و عقب ماندگى ندارد! و در این میان خونهاى زیاد و بى حسابى ریخته مى شود!
در مسائل دیگر ـ اعم از عقیدتى و اخلاقى و اجتماعى و سیاسى ـ همین افراط و تفریطها خمیر مایه اصلى شکستها و ناکامیها و تیره روزیهاست.
* * *