این خطبه از معدود خطبه هایى است که از «على»(علیه السلام) در غیر زمان خلافتش نقل شده است.
از مجموع این خطبه و مقدمه اى که «سیّد رضى» براى آن آورده، به خوبى استفاده مى شود که بعد از رحلت «رسول خدا»(صلى الله علیه وآله وسلم)، «ابوسفیان» و «عباس» خدمت آن حضرت آمدند (و شاید عباس به تحریک ابوسفیان آمده بود) و امام(علیه السلام) را به قیام تشویق کردند و تقاضا کردند با او به عنوان خلیفه بیعت کنند ولى امام(علیه السلام) با آگاهى کاملى که از شرایط زمان داشت و دلسوزى خاصّى که براى بقاى اسلام و در هم شکستن توطئه هاى منافقان مى نمود تنها این بیعت را نپذیرفت بلکه با عباراتى روشن به آنها هشدار داد که از این گونه کارها بپرهیزند.
از آن جا که مى دانست افراد ناآگاه یا مغرض به او خرده گیریهایى به خاطر سکوتش مى کنند به آنها پاسخ داد و در پایان، عشق خود را به مرگ و شهادت و لقاى پروردگار بیان مى کند و به علم و آگاهى فراوانى اشاره مى نماید که از اسرار است و اجازه پرده بردارى از آن را ندارد.
* * *