راه دوم : تفسیر آیه در سایه روایات

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
آیات ولایت در قرآن
راه اوّل : تفسیر آیه با قطع نظر از روایاتپیامهاى آیه ولایت و انذار

در شرح و تفسیر این آیه شریفه نیز روایات متعدّدى وجود دارد که به پنج نمونه آن اشاره مى شود، سه روایت از روایات فوق را از منابع و کتابهاى اهل سنّت و یک روایت از مصادر و کتب شیعه نقل مى کنیم و روایت پنجم در مصادر و منابع هر دو گروه آمده است.

1 ـ ابن عبّاس، که یکى از راویان احادیث مذکور است، مى گوید:

لَمّا نَزَلَتْ «إِنَّمـا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هـاد» وَضَعَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله) یَدَهُ عَلى صَدْرِهِ، فَقـالَ: أَنَا الْمُنْذِرُ وَلِکُلِّ قَوْم هـاد، وَأَوْمَأَ بِیَدِهِ عَلى مِنْکَبِ عَلِیٍّ، فَقـالَ: أَنْتَ الْهـادى یـا عَلِیّ، بِکَ یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ مِنْ بَعْدِی(1)

هنگامى که آیه «اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ ....» بر پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نازل شد، آن حضرت دست بر سینه مبارکشان نهادند و فرمودند: «منذر من هستم، بنیانگذار و شارع شریعت اسلام من هستم و هر قوم و جمعیّتى هدایتگرى دارد» سپس دست بر شانه على (علیه السلام)نهاد و فرمود: «اى على (منظور از) هادى (در آیه شریفه) تو هستى; علاقمندان به هدایت به وسیله تو هدایت مى شوند (با فکر و اندیشه در گفتار و احادیث و سیره و اخلاق تو هدایت مى گردند.

روایت فوق که از منابع اهل سنّت نقل شده صراحت دارد که منظور از «هادى» على(علیه السلام) است.

 

2 ـ درکتاب «شواهدالتّنزیل(2)» و «الدّرّالمنثور» از ابوبرزه اسلمى چنین نقل شده است:

سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: «إِنَّمـا أَنْتَ مُنْذِرٌ» وَضَعَ یَدَهُ عَلى صَدْرِ نَفْسِه، ثُمَّ وَضَعَها عَلى صَدْرِ عَلِىٍّ وَیَقُولُ «لِکُلِّ قَوْم هـاد»(3)

(ابو برزه اسلمى مى گوید:) از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)آیه «إِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ» را شنیدم، سپس حضرت دست بر سینه مبارکش نهاد (یعنى من «منذر» هستم)، سپس دست بر سینه على بن ابى طالب(علیه السلام)نهاد و فرمود: «وَلِکُلِّ قَوْم هاد» (یعنى هادى علىّ بن ابى طالب است).

این روایت نیز، که از دو کتاب معتبر اهل سنّت نقل شده و شخص دیگرى غیر از ابن عبّاس آن را روایت کرده، صریحاً «هادى» را به «على(علیه السلام)» تفسیر کرده است.

3 ـ در کتاب مستدرک الصّحیحین، که کتابى معروف و مشهور در بین اهل سنّت است، روایتى در تفسیر آیه مذکور از خود حضرت على (علیه السلام) نقل شده است:

عَنْ عَلِیٍّ: «إِنَّمـا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هـاد» قـالَ عَلِیٌّ: رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله)الْمُنْذِر وَأَنَا الْهـادى(4)

حضرت على در تفسیر آیه شریفه «إِنَّما اَنتَ مُنْذِرٌ ...» فرمود: پیامبر(صلى الله علیه وآله) «منذر» و «هادى» من هستم.

طبق این روایت، که از کتاب معروف دیگرى از اهل سنّت نقل شده، على(علیه السلام)«هادى» است.

سؤال : مى دانیم که اگر شخصى، راوى روایت و حدیثى در مدح و ستایش خویش باشد، چنین روایتى پذیرفته نمى شود، پس چگونه روایت فوق، که از خود حضرت على(علیه السلام) نقل شده، مورد استدلال قرار گرفته است؟

پاسخ : این سخن در مورد غیر معصومین صحیح است; ولى در مورد معصومین «علیهم السّلام» که خطا و اشتباه و گناه در مورد آنها تصوّر نمى شود صادق نیست. على به اعتقاد شیعه معصوم است و به اعتقاد اهل سنّت هم کلمات و سخنان و احادیث تمام صحابه، که یکى از آنها على(علیه السلام) است، حجّت و دلیل شرعى است; بنابراین، اشکال فوق طبق نظر هیچ یک از دو مذهب وارد نیست.

4 ـ چهارمین روایت، که هم در منابع عامّه آمده و هم خاصّه آن را نقل کرده اند، فوق العاده جالب و داراى مضمونى بسیار عالى است، این روایت را دانشمندان اهل سنّت از ابن عبّاس(5) و علماء شیعه از ابن مسعود نقل کرده اند. یعنى روایت مزبور را ابن عباس و ابن مسعود هر دو از پیامبر شنیده و براى ما نقل نموده اند.

طبق این حدیث پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) چنین مى فرماید:

لَمّـا اُسْرِیَ بی اِلَى السَّمـاءِ لَمْ یَکُنْ بَیْنِی وَبَیْنَ رَبّی مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبِیُّ مُرْسَلٌ وَلا حـاجَةٌ سَأَلْتُ إِلاّ أَعْطـانِی خَیْراً مِنْهـا، فَوَقَعَ فِی مَسـامِعی «إِنَّمـا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هـاد»، فَقَلْتُ: إِلهی أَنَا الْمُنْذِرُ، فَمَنِ الْهـادی؟ فَقـالَ: یـا مُحَمَّد ذاکَ عَلِیُّ بْنُ أَبی طـالِب غـایَةُ الْمُهْتَدِینِ، إِمـامُ الْمُتَّقِینَ، قـائِدُ غُرِّ الْمُحَجَّلِینَ;(6) وَمَنْ یَهْدِی مِنْ اُمَّتِکَ بِرَحْمَتِی إِلَى الْجَنَّةِ(7)

هنگامى که به معراج رفتم (در مرحله اى از این سفر) به جایى رسیدم که تمام واسطه ها برداشته شد، نه فرشتگان مقرّب (نه جبرئیل، نه روح الامین، نه میکائیل) و نه پیامبرى از پیامبران (و خلاصه هیچ کسى غیر از من و خداوند نبود و من مستقیماً مطالب را از خداوند مى گرفتم) در آن درجه عالى قرب الهى هیچ حاجتى از خداوند نخواستم مگر این که خداوند بهتر از آن را به من عنایت فرمود. (در این مقام قرب پروردگار و در این حالت خاصّ و استثنایى) صدایى شنیدم که مى گفت: «اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْم هاد» عرض کردم: پروردگارا ! من «منذر» من هستم، ولى منظور از «هادى» کیست؟ خداوند فرمود: هادى، علىّ بن ابى طالب است. (سپس خداوند علىّ اعلى در آن مقام قرب و ویژه، شروع به توصیف على نمود و سه صفت بسیار زیبا و پر معنى براى آن حضرت بر شمرد، فرمود:) آن کسى که آخرین مرحله هدایت شوندگان است (یعنى کسانى که مى خواهند قرب الى الله را طى کنند باید به سوى على گام بردارند) ; و رهبر و پیشواى پرهیزگاران است; و پیشواى رو سفیدانِ آبرومندِ با شخصیّت در جامعه انسانى است; شخصیّتى که راه بهشت از مسیر ولایت او مى گذرد.

این روایت زیبا به روشنى تطبیق آیه را بر وجود مبارک پیامبر و على(علیهما السلام) حتّى در آسمانها، بیان مى کند.


1 . الدّرّ المنثور، جلد 4، صفحه 45.

2 . شواهد التّنزیل، جلد اوّل، صفحه 298.

3 . الدّرّ المنثور، جلد 4، صفحه 45.

4 . مستدرک الصّحیحین، جلد 3، صفحه 129.

5 . شواهد التّنزیل، جلد اوّل، صفحه 296.

6 . جمله «قائد غرّ المحجّلین» که در روایات متعدّد دیگرى نیز آمده است، بدین معنى است: «قائد» به معناى رهبر و پیشوا و امام است، و «غُرّ» جمع «أغرّ» به معناى سفید و روشن و نورانى است، به افرادى که چهره آنها روشن باشد «اغر» مى گویند. و امّا «محجّل» در لغت از «حَجَل» گرفته شده و، «حَجَل» به «کبک سفید» گفته مى شود، سپس به «اسبهاى سفید» هم اطلاق شده است و بعداً توسعه یافته و به انسانهاى آبرومند با شخصیّت که در جامعه مى درخشند نیز اطلاق گردیده است. بنابراین، معناى جمله فوق این است: «پیشواى رو سفیدان آبرومند و با شخصیّت جامعه انسانى».

7 . تفسیر فرات الکوفی، صفحه 78.

راه اوّل : تفسیر آیه با قطع نظر از روایاتپیامهاى آیه ولایت و انذار
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma