فخر رازى در تفسیر «اذن واعیه» این سؤال را مطرح مى کند: چرا «اذن واعیه» به صورت مفرد و نکره آمده، نه به صیغه جمع و معرفه؟ سپس در پاسخ به این سؤال به سه نکته اشاره مى کند: 1.«للایذان بان الوعاة فیهم قلّة» - خداوند متعال می خواهد با این تعبیر به ما بفهماند که گوش شنوا کم و صاحبان آن ها انسان های بی ادّعا و ناشناخته ای هستند. 2 . «لتوبیخه النّاس بقلّة من یعى منهم» ـ دومین نکته این تعبیر این است که خداوند مردم را به خاطر کم بودن گوش شنوا توبیخ و سرزنش مى کند، چرا در میان این همه انسان، صاحبان گوش هاى شنوا کم هستند؟ 3 . «للدّلالة على ان الاذن الواحدة اذا وعت و عقلت عن الله فهى السّواد الاعظم عندالله و ان ما سواه لا یلتفت الیهم(2)» ـ یک گوش شنوا در بین یک جمعیّت بقدرى ارزش دارد که گویا همه آن جمعیّت گوش شنوا دارند. گوش شنوا یک دنیا ارزش دارد. با توجّه به این مطالب، و با توجّه به این که طبق روایات «اذن واعیه» بر علىّ بن ابى طالب(علیه السلام) تفسیر شد، نتیجه مى گیریم که گوش شنواى امّت اسلام حضرت على(علیه السلام) است و این مطلب ارزش شأن نزول و دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى على(علیه السلام) را روشنتر مى سازد. 1 . إحقاق الحق، جلد 3، صفحه 154. 2 . التّفسیر الکبیر، جلد 30، صفحه 107.