ارزش ایمان قبل از بلوغ!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
آیات ولایت در قرآن
نخستین مرد مسلمان«اوّل المؤمنین» امتیازى بزرگ!

سؤال : آیا علىّ بن ابى طالب (علیه السلام) به هنگام تشرّف به دین اسلام، بالغ بود؟ اگر در آن زمان به سنّ بلوغ نرسیده بود، آیا ایمان آوردنش فضیلتى است، تا به عنوان اوّلین مسلمان مطرح شود؟

پاسخ : در پاسخ به این سؤال توجّه به چهار نکته لازم و ضرورى است:

نکته اوّل: اگر شخصى به سنّ بلوغ نرسیده باشد، ولى بچّه اى باهوش و زرنگ، عاقل و هوشیار و ممیّز باشد و خوب و بد را بخوبى تشخیص دهد، به نظر ما اسلام و ایمان چنین شخصى پذیرفته مى شود. نه تنها ایمانش پذیرفته است، بلکه طبق آنچه فقهاى ما گفته اند: عبادات چنین نوجوانى هم صحیح است; نمازش، روزه اش، حجّ و عمره اش و سایر عباداتى را که با رعایت تمام شرایطش انجام مى دهد صحیح مى باشد. و به تعبیر فقهاى اسلام، عبادت هاى چنین شخصى شرعى است، نه تمرینى!(1) بنابراین وقتى عبادت هاى چنین نوجوان غیر بالغى صحیح و شرعى باشد، ایمانش به طریق أولى پذیرفته مى شود. نتیجه این که، ایمان قبل از بلوغ از نوجوان ممیّز پذیرفته مى شود. از این فراتر، ما معتقدیم چنین نوجوانانى در مقابل برخى گناهان مسؤول هستند و به صرف نرسیدن به سنّ تکلیف، نمى توان آن ها را از پیامد تمام گناهان معاف داشت و بدین وسیله چراغ سبزى به آن ها نشان داد! بدین جهت اگر بچّه ممیّزى که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده و مى داند کشتن یک بى گناه کار زشتى است، شخص بى گناهى را به قتل برساند، ضامن خون اوست و در پیشگاه خداوند مسؤول است!

نتیجه این که، اشخاص غیربالغ در صورتى که عاقل و هوشیار و ممیّز باشند، ایمانشان پذیرفته مى شود. بنابراین بلوغ شرط پذیرش اسلام و ایمان نمى باشد.

 

نکته دوم: جمعى از انبیاء و پیامبران الهى در سنّ طفولیّت به مقام نبوّت رسیده اند. چگونه بلوغ در نبوّت ـ که قابل مقایسه با پذیرش ایمان نیست، شرط نمى باشد، ولى در پذیرش اسلام شرط باشد؟! به دو نمونه از اعطاى مقام نبوّت در طفولیّت توجّه کنید:

1 ـ حضرت یحیى (علیه السلام) در سنّ طفولیّت به پیامبرى رسید; خداوند متعال در آیه 12 سوره مریم در این باره چنین مى فرماید:

یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّة وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً

اى یحیى! کتاب (خدا) را با قوّت بگیر! و ما فرمان نبوّت را در کودکى به او دادیم.

2 ـ حضرت عیسى نیز در سنّ طفولیّت به پیامبرى رسید; خداوند در سوره مریم، آیه 30، از زبان آن حضرت به هنگامى که در گهواره بود، چنین مى فرماید:

قالَ اِنّى عَبْدُاللهِ آتانىَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنى نَبِیّاً

(ناگهان عیسى زبان به سخن گشود و) گفت: من بنده خدایم; او کتاب (آسمانى) به من داده; و مرا پیامبر قرار داده است!

این که تأکید مى کند من بنده خدا هستم براى این است که بعداً او را فرزند خدا نخوانند و این که مى گوید: «جعلنى» و نمى گوید: «یجعلنى» براى این است که از همان زمان کودکى وى پیامبر خدا بوده است.

در مورد بعضى دیگر از پیامبران نیز این مطلب نقل شده است.(2)

خلاصه این که، وقتى در نبوّت، که مقامى بزرگ و والاست، سنّ خاصّى مطرح  نباشد، در ایمان آوردن و پذیرش اسلام به طریق أولى سنّ بلوغ نباید شرط  باشد.

نکته سوم: پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) سه سال پس از بعثت مأمور شد اقوام و خویشاوندانش را دعوت کند و اسلام را بر آن ها عرضه نماید، یعنى پس از این که سه سال دعوت به اسلام به صورت مخفیانه و پنهانى(3) از معدود افرادى که زمینه پذیرش اسلام داشتند، صورت گرفت، پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) مأمور تبلیغ و ترویج آیین توحیدى اسلام به صورت علنى و آشکار گشت. پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)على را مأمور تهیّه مقدّمات این میهمانى نمود و به وى دستور داد که به کمک بقیّه مسلمانان غذاى مناسبى تهیّه کند و اقوام و بستگان پیامبر را به آن مجلس دعوت نماید. میهمان ها آمدند، و غذا صرف شد. پس از صرف غذا پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)برخاست و دین جدید را با اقوام و بستگان خویش در میان گذارد و خود را پیامبر خداوند خواند، سپس فرمود: هر کس که دعوت مرا بپذیرد وصىّ و وزیر و خلیفه من خواهد شد! پیامبر سخنانش را سه بار تکرار کرد، ولى هیچ کس جز حضرت على (علیه السلام) پاسخ مثبتى به پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نداد. پیامبر خطاب به اقوام و بستگانش در مورد علىِ نوجوان فرمود:

 

اِنَّ هذا اَخى وَ وَصِیّى وَ خَلیفَتى عَلَیْکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ اَطیعُوهُ(4)

این نوجوان (علىّ بن ابى طالب) برادر، وصىّ و خلیفه من است; سخنانش را گوش دهید و از وى اطاعت نمایید.

طبق نظر کسانى که معتقدند حضرت على (علیه السلام) به هنگام پذیرش اسلام و در ابتداى بعثت ده ساله بوده و بدین جهت ایمان او ارزش چندانى نداشته، آن حضرت به هنگام داستان فوق 13 ساله بوده است. اگر ایمان على قبل از بلوغ ارزشى نداشته، پس چرا پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم)چنان جملات زیبایى را در مورد او به عنوان خلیفه پس از خودش به کار برده است؟! کسى که در این فضیلت على شک و تردید کند، در حقیقت در مقام و گفتار پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) شک نموده است! و اگر بگویید که این سخنان در سنّ سیزده سالگى و قبل از بلوغ شایسته آن حضرت بوده، باید بپذیرید که ایمان آن حضرت در سنّ ده سالگى نیز معتبر و باارزش بوده است.

نکته چهارم: گذشته از همه این بحث ها، بالغ نبودن حضرت على (علیه السلام) به هنگام بعثت پیامبر و پذیرش اسلام، مسلّم و قطعى نیست; بلکه در این زمینه بین علماء و دانشمندان اسلامى اختلاف نظر وجود دارد. همان گونه که صاحب مستدرک الصّحیحین در بحث هاى سابق به این مطلب اشاره کرد. به گوشه اى از نظرات دانشمندان مسلمان در این زمینه توجّه کنید:

الف ـ ابن عبد البر در کتاب الاستیعاب، جلد 2، صفحه 471 مى گوید:

اوّل من اسلم بعد خدیجة علىّ بن ابى طالب و هو ابن خمس عشر سنة او ستّ عشر سنة(5)

على (علیه السلام) در سنّ شانزده، یا پانزده سالگى مسلمان شد و او اوّلین مسلمان (در بین مردان) بود.

ب ـ نویسنده کتاب «اسدالغابة فى معرفة الصّحابة» در جلد 4، صفحه 17، سه نظریّه در این زمینه نقل کرده است، که طبق یکى از آن نظریّه ها، عدّه اى معتقدند سنّ آن حضرت در آن زمان پانزده سال بوده است.

ج ـ مرحوم علاّمه مجلسى (رضی الله عنه) نیز متعرّض این مسأله شده و هفت قول پیرامون آن نقل کرده است.(6)

بنابراین، نابالغ بودن حضرت على (علیه السلام) به هنگام تشرّف به اسلام، امر مسلّم و قطعى نیست، بلکه دانشمندان اسلامى در این زمینه اختلاف نظر دارند.

خلاصه این که، به شهادت روایات فراوان و متواتر، على (علیه السلام) اوّلین مردى است که به اسلام گروید و به یارى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) شتافت و بر فرض که بپذیریم حضرت در آن زمان نابالغ بوده، چیزى از این فضیلت بزرگ کاسته نمى شود.


1 . مرحوم سیّد یزدى در کتاب عروة الوثقى، جلد دوم، صفحه 217 به این مسأله اشاره دارد.

2 . مرحوم علاّمه مجلسى(قدس سره) به نقل از اهل سنّت مى گوید: «حضرت سلیمان (علیه السلام) و حضرت دانیال (علیه السلام)نیز در طفولیّت به پیامبرى برگزیده شدند» (بحارالانوار، جلد 38، صفحه 236).

3 . کسانى که به شیعه به خاطر مسأله تقیّه اعتراض مى کنند، چه توجیهى براى سه سال دعوت مخفیانه پیامبر اسلام دارند؟! مگر نه این که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم)در این مدّت تقیّه مى کرد و نیروهاى خود را براى زمان مناسب حفظ و تقویت مى کرد. بنابراین، تقیّه به معناى تغییر روش مبارزه و حفظ و تقویت و پنهان نمودن نیروها براى استفاده بهتر از آن در زمان مناسب، از اصولى است که شیعه از متن مسایل دینى و روش پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) استخراج کرده است.

4 . تاریخ طبرى، جلد 2، صفحه 62; تاریخ کامل، جلد 2، صفحه 40; مسند احمد، جلد 1، صفحه 111 (به نقل از فروغ ابدیّت، جلد اوّل، صفحه 259).

5 . ایشان در آدرس مذکور هشت قول در مورد سنّ آن حضرت به هنگام تشرّف به اسلام نقل کرده است; که کلام مذکور به دو نظریّه از آن هشت نظریّه اشاره دارد.

6 . بحارالانوار، جلد 38، صفحه 7 و 236.

نخستین مرد مسلمان«اوّل المؤمنین» امتیازى بزرگ!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma