«اهل البیت» کیانند؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
آیات ولایت در قرآن
شرح و تفسیر : آیه تطهیر، برهان روشن عصمت!پاسخ به چند سؤال

از آیه شریفه تطهیر استفاده کردیم که «اهل البیت» نسبت به سایر مسلمانان داراى یک خصوصیّت و ویژگى هستند که دیگران فاقد آن مى باشند و آن ویژگى، طهارت و عصمت مطلقه آنان است. ولى اکنون این سؤال مطرح مى شود که: «اهل البیت» چه کسانى هستند؟

پاسخ: در تفسیر «اهل البیت» نظریّات مختلفى ارائه شده است; به چهار نمونه آن توجّه کنید:

1 ـ برخى از مفسّران اهل سنّت، اهل البیت را به همسران پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)تفسیر کرده اند.(1) طبق این تفسیر، على، فاطمه، حسن، و حسین(علیهم السلام) جزء اهل البیت نیستند! به تعبیر دیگر، اهل البیت از اقوام «سببى» پیامبر هستند و هیچ یک از منسوبین «نسبى» آن حضرت جزء اهل البیت نمى باشند.

دلیل این نظریّه این است که آیه تطهیر در بین آیاتى است که همگى مربوط به زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، هم آیات قبل از آن و هم آیه پس از آن، پس سیاق آیه اقتضاءِ مى کند که این آیه شریفه نیز مربوط به همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد.

ولکن این نظریّه به سه دلیل باطل است:

اوّل : همانطور که گذشت در آیات پنج گانه قبل از آیه تطهیر و نیز در صدر آیه32 سوره احزاب، که آیه تطهیر در ذیل آن آمده است، مجموعاً 25 ضمیر و فعل بصورت مؤنّث آمده است و در آیه بعد (آیه 33) نیز دو مورد فعل و ضمیر مؤنّث بکار رفته است، امّا ضمایر و افعال آیه تطهیر همه مذکّر است، که یا اختصاص به مردان دارد و یا شامل مردان و زنان هر دو مى شود، ولى قطعاً شامل عدّه خاصّى از زنان به تنهایى نمى شود.

بنابر این، با توجّه به این که قرآن کلام خداست و کلام خداوند فصیح ترین کلمات است، قطعاً در تغییر ضمیرها و فعلها مطلبى مورد نظر بوده است ولابد منظور از اهل بیت افرادى دیگر غیر از زنان پیامبر بوده است که خداوند سیاق آیه تطهیر را متمایز از آیات قبل و بعد نازل کرده است.

نتیجه این که، طبق این بیان منظور از اهل البیت قطعاً نمى تواند همسران پیامبر باشد، بلکه منظور افراد دیگرى است که باید با دلیل و برهان آنها را جست.

دوم : دومین دلیل بر بطلان این عقیده این است که با توجّه به شرح و تفسیر آیه تطهیر، اهل البیت با ید داراى ویژگى عصمت مطلقه باشند، کدام یک از دانشمندان و مفسّران شیعه یا سنّى، براى همسران پیامبر عصمت قائل شده است؟ همسران پیامبر هر چند غالباً انسانهاى خوبى بودند، ولى نسبت به بعضى از آنها نه تنها نمى توان ادّعاى عصمت کرد، بلکه مى توان ارتکاب گناهان بزرگى را با ادّله و شواهد روشن به اثبات رساند، به یک نمونه آن توجّه کنید:

علىّ بن ابى طالب(علیه السلام) تنها خلیفه اى بود که هم امتیاز نصب از سوى پروردگار را داشت و هم امتیاز انتخاب از سوى مردم و مسلمانان! آن هم انتخابى متفاوت با سه خلیفه پیشین; زیرا خلیفه اوّل توسط افراد معدود و خاصّى در سقیفه بنى ساعده انتخاب شد و سپس مردم مجبور به بیعت با او شدند و خلیفه دوم تنها از سوى خلیفه اوّل نصب شد و خلیفه سوم تنها با سه رأى از آراء شوراى شش نفره زمام امور را به دست گرفت; ولى على(علیه السلام) با اقبال عامّه مردم، که با رضا و میل باطنى به سوى او آمده بودند، مواجه شد و بیعت کرد. ازدحام مردم براى بیعت با آن حضرت بقدرى زیاد بود که حضرت فرمود:

«ترسیدم حسن و حسین زیر دست و پاى مردم از بین بروند!(2)»

امّا یکى از زنان پیامبر را مى بینیم که با خلیفه بر حق پیامبر، به مخالفت بر مى خیزد و بیعت خویش را مى شکند و بر خلاف دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله) که به زنان خویش سفارش کرده بود که پس از مرگ وى از خانه هایشان خارج نشوند، از مدینه خارج مى شود و سوار بر شتر به سمت بصره حرکت مى کند; هنگامى که به سرزمین حوئب مى رسد و صداى پارس سگها را مى شنود، به یاد فرمایش پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى افتد که فرمود:

«یکى از شما سوار بر جمل از مدینه خارج مى شود و به سرزمین حوئب مى رسد و در آنجا سگها براى او پارس مى کنند، او از راه خدا خارج شده است.»

وقتى از نام سرزمین مى پرسد، به او مى گویند: «اینجا سرزمین حوئب است» تصمیم به بازگشت مى گیرد; ولى جنگ افروزان جنگ جمل، با حیله اى او را فریب مى دهند تا به مسیر خود ادامه بدهد.(3)

آیا چنین زنى که با سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و خلیفه او مخالفت کرده و به جنگ خلیفه پیامبر پرداخته و عامل ریختن خون بیش از هفده هزار تن از مسلمانان شده، معصوم است و رجس و پلیدى از او بدور است؟

جالب این که او خود نیز به اشتباهش اعتراف مى کند و در پاسخ به سؤالى پیرامون این جنگ و انگیزه شروع آن و این که مسؤولیّت خونهاى ریخته شده بر عهده کیست؟ تنها اظهار تأسّف مى کند و آن را تقدیر الهى مى شمرد! و آرزو مى کند که اى کاش چنین اتّفاقى نمى افتاد!

علیرغم این که او خود به اشتباهش اعتراف مى کند و آن را به شکل غیر قابل قبولى توجیه مى کند، بعضى از دانشمندان متعصّب اهل سنّت، آن را نوعى اجتهاد تلقّى نموده و کار عایشه را به هیچ وجه تخطئه نمى کنند!

آیا این، سخن صحیحى است؟ آیا اجتهاد در مقابل خلیفه مسلّم پیامبر خدا که به گفته خود عایشه «او بهترین مردم است و هر کس بغضش را داشته باشد کافر است.» اجتهاد صحیحى است؟ وانگهى اگر این راه را بگشائیم دیگر هیچ گنهکار و خطاکارى وجود نخواهد داشت، زیرا هر خطاکارى خطاى خویش را در لباس اجتهاد توجیه مى کند و آن را نوعى استنباط و اجتهاد خویش تلقّى مى کند!

نتیجه این که، جنگ جمل هیچ توجیه منطقى ندارد و بدون شک جنگ افروزان آن گناهکار و خطا کارند و نمى توان آنها را از رجس و پلیدى طاهر دانست.

سوم : همانگونه که در بحثهاى آینده خواهد آمد روایات زیادى از طرق شیعه و اهل سنّت داریم که اهل بیت، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن و حسین(علیهم السلام) مى باشند، نه زنان پیامبر

2 ـ نظریّه دوم این است که منظور از «اهل البیت»، شخص پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، على، حسن، حسین، و فاطمه(علیهم السلام) و همسران پیامبر مى باشد.(4)

طبق این نظریّه، یکى از اشکالات سه گانه نظریّه اوّل (اشکال اوّل) از بین مى رود، چون مجموعه اى از زنان و مردان مى توانند مخاطب ضمیر مذکّر باشند ولى دو اشکال دیگر (که شرح آن در نقد نظریّه اوّل گذشت) نسبت به زنان پیامبر در اینجا هم مطرح مى باشد، بنابر این نظریّه فوق نیز قابل قبول نیست.

3 ـ برخى دیگر از مفسّران، «اهل البیت» را به ساکنین مکّه مکرّمه تفسیر کرده و گفته اند: منظور از «البیت» در جمله «اهل البیت» خانه خدا، کعبه معظّمه است، بنابراین، «اهل البیت» به کسانى که اهل وساکن مکّه هستند اطلاق مى شود.

بطلان این نظریّه هم روشن است و دو اشکال نظریّه اوّل در اینجا نیز مطرح مى باشد. علاوه بر این که مردم مکّه امتیازى نسبت به مردم مدینه نداشتند; تا خداوند رجس و پلیدى را فقط از آنها دور کرده باشد.

4 ـ نظریه چهارم، که نظریّه تمام علماى شیعه است و هیچ یک از اشکالات فوق بر آن وارد نمى باشد، این است که منظور از «اهل البیت» افراد خاصّى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، یعنى على وفاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) و در رأس آنها شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى باشد.

شاهد بر صحّت این نظریّه این که هیچ یک از اشکالات سه گانه مطرح شده در نظریه اوّل اینجا نمى آید. بعلاوه روایات فراوانى دالّ بر نظریّه چهارم وجود دارد. علاّمه طباطبائى در المیزان تعداد این روایات را بیش از 70 روایت مى داند.(5) و جالب این که بیشتر روایات مذکور در کتب دست اوّل اهل سنّت آمده است، از جمله:

1 ـ صحیح مسلم(6)، که از معتبرترین کتابهاى حدیثى آنهاست.

2 ـ صحیح ترمذى(7)، یکى از کتابهاى ششگانه صحاح.

3 ـ المستدرک على الصّحیحین(8)

4 ـ السّنن الکبرى للبیهقى(9)، این کتاب هر چند غالباً حاوى روایات فقهى است، ولى روایات غیر فقهى نیز در آن وجود دارد.

5 ـ الدّرّ المنثور سیوطى(10)

6 ـ شواهد التّنزیل (11) حاکم حسکانی نیشابوری .

7 ـ مسند احمد(12)

بنابر این، روایاتى که «اهل البیت» را به پنج تن آل عبا(علیهم السلام) تفسیر کرده، هم از نظر تعداد در حدّ بالایى است و هم در کتب معتبر و دست اوّل اهل سنّت آمده است.

فخر رازى پیرامون مقدار این روایات و میزان اعتبار آن اعتراف جالبى دارد; ایشان در ذیل تفسیر آیه مباهله (61 آل عمران) مى گوید:

واعلم ان هذه الروایة کالمتفق على صحتها بین اهل التفسیر والحدیث.

این روایت (که اهل البیت را تفسیر مى کند) روایتى است که دانشمندان اهل تفسیر و حدیث، همه اتّفاق بر صحّت آن دارند.(13)

نتیجه این که، روایاتى که «اهل البیت» را تفسیر مى کند از نظر مقدار واعتبار قابل گفتگو نیست. از میان این همه روایت، تنها به ذکر یک حدیث، یعنى حدیث کساء، قناعت مى کنیم.

حدیث کساء به دو شکل نقل شده است: 1ـ مفصّل 2ـ مختصر.

حدیث مفصّل کساء، که معمولا براى شفاى بیماران و حلّ مشکلات و برطرف شدن گرفتاریها خوانده مى شود، متواتر نیست.

امّا حدیث مختصر کساء متواتر است و مضمون آن چنین است:

«روزى مقدارى پارچه براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) آوردند، پیامبر به دنبال على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)فرستاد، آنها به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسیدند، حضرت آنها را زیر آن پارچه قرار داد، سپس فرمود:

اَللّهُمَّ إِنَّ هؤُلاءِ أَهْلُ بَیْتی وَخـاصَّتی اَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ، فَنَزَلَ جِبْرَئیلُ «إِنَّمـا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»

پروردگارا ! اینان اهل بیت من هستند، پلیدى را از آنان دور کن. سپس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را آورد.

در کتب اهل سنّت در ذیل این روایت جمله زیر نیز آمده است: «امّ سلمه جلو آمد و از پیامبر اجازه خواست که او هم زیر آن پارچه قرار گیرد و به آن جمع بپیوندد، پیامبر فرمود: «تو آدم خوبى هستى ولى اینجا، جاى تو نیست.(14)»

در حدیث دیگرى همین جریان براى عایشه نیز نقل شده است.(15)

نتیجه این که، طبق این روایت، اهل البیت پنج تن آل عبا(علیهم السلام) هستند.


سؤال : فلسفه این کار چه بوده است؟ چرا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آنها را به زیر پارچه برد و آن جمله زیبا را در مورد اهل البیت خویش فرمود؟ چرا به امّ سلمه و عایشه اجازه نداد به زیر آن پارچه بروند؟

جواب : هدف پیامبر(صلى الله علیه وآله) از این تشریفات و ریزه کاریها، جدا سازى است. حضرت مى خواهد اهل البیت را بشکلى معرّفى کند که هیچ گونه اشکالتراشى امکان پذیر نباشد و کمترین ابهام و اجمالى باقى نماند، تا دیگران در آن زمان و زمانهاى بعد دانسته یا ندانسته، اهل البیت را به اشخاص و افراد دیگرى تطبیق ندهند.

بدین جهت حتّى به این تشریفات هم اکتفاء نمى کند، بلکه طبق روایت عجیبى که در منابع مختلف، از جمله شواهد التّنزیل، آمده است (به نقل از انس بن مالک، خادم مخصوص آن حضرت) مى خوانیم: آن حضرت پس از این ماجرا هر روز بعد از اذان صبح و قبل از اقامه نماز جماعت جلوى خانه على و فاطمه مى ایستاد و این جمله را تکرار مى کرد:

اَلصَّلاةَ یـا أَهْلَ الْبَیْتِ. «إِنَّمـا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتَ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»

اى اهل بیت پیامبر! هنگام نماز صبح است. سپس آیه تطهیر را تلاوت مى فرمود.

و این کار را براى شش ماه مداوم و پى در پى تکرار مى کرد!(16)

روایت فوق از ابو سعید خدرى نیز نقل شده و ایشان مى گوید:

«پیامبر هشت ماه پى در پى هر روز صبح این کار را انجام مى داد!»(17)

شاید پیامبر بیش از مدت مذکور این کار را انجام داده باشد، ولى انس بن مالک بیش از شش ماه و ابوسعید خدرى بیش از هشت ماه پى در پى ندیده باشند.(18)


بنابر این، هدف پیامبر از این امور جداسازى اهل البیت از دیگران و تعیین مصداق روشن و کامل و منحصر به فرد آن است که حقیقتاً بطور تمام و کمال این جداسازى را انجام داد، بگونه اى که در هیچ مورد دیگرى سراغ نداریم که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مطلبى را اینقدر تکرار نموده و بر آن پافشارى کند. آیا با این همه تأکیدات و توصیه ها و توضیحات بى انصافى نیست که بگوئیم اهل البیت غیر از پنج تن آل عبا هستند و تفسیرهاى نادرستى ارائه دهیم؟!

راستى چرا در مطالبى چنین روشن و واضح که همچون روز روشن، آشکار است، برخى به بیراهه رفته اند و خود و دیگران را گرفتار ساخته اند؟

جواب این سؤال نیز واضح است و آن این که: تفسیر به رأى و پیشداورى حجابى ضخیم بر چشم و گوش آنها افکنده است. ضخامت این حجاب متأسّفانه آنقدر زیاد است که روز روشن را هم نمى توانند باور کنند! و یا نمى خواهند بپذیرند!

پروردگارا ! ما همواره نیازمند هدایت و راهنمایى تو هستیم. ما را لحظه اى از انوار هدایتت محروم مفرما!

بارالها! ما را از تفسیر به رأى و پیشداورى، مخصوصاً در آستان قرآن مجید و معارف دین برهان، و در رسیدن به حقیقت یاریمان فرما!

* * *

 


1 . قرطبی، در تفسیر الفرقان، جلد 6، صفحۀ 5264، این نظریه از «زجاج» نقل می کند.

2 . نهج البلاغة، خطبه سوم (خطبه شقشقیّه).

3 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 6، صفحه 225، ( به نقل از ترجمه و شرح نهج البلاغه، جلد اوّل، صفحه 403).

4 . التّفسیر الکبیر، جلد 25، صفحه 209.

5 . المیزان مترجم، جلد 32، صفحه 178.

6 . صحیح مسلم، جلد 4، صفحه 1883، حدیث 2424 (به نقل از پیام قرآن، جلد 9، صفحه 143).

7 . احقاق الحق، جلد 2، صفحه 503 .

8 . المستدرک على الصّحیحین، جلد2، صفحه 416 (به نقل از احقاق الحق، جلد 2، صفحه 504).

9 . السّنن الکبرى، جلد2، صفحه 149.

10 . الدّرّ المنثور، جلد 5، صفحه 198.

11 . شواهد التّنزیل، جلد 2، صفحه 10 تا 92.

12 . مسند احمد، جلد 1، صفحه 330، و جلد 4، صفحه 107 و جلد 6، صفحه 292 (به نقل از پیام قرآن، جلد 9، صفحه 144).

13 . تفسیر فخر رازى، جلد8، صفحه 80 .

14 . شواهد التّنزیل، جلد 2، صفحه 24 و 31.

15 . شواهد التّنزیل، جلد 2، صفحه 37 و 38.

16 . شواهد التّنزیل، جلد 2، صفحه 11 و 12 و 13 و 14 و 15.

17 . شواهد التّنزیل، جلد 2، صفحه 28.

18 . مدّت نُه ماه نیز از ابو سعید خدرى نقل شده است. به شواهد التّنزیل، جلد 2، صفحه 29 مراجعه کنید.

شرح و تفسیر : آیه تطهیر، برهان روشن عصمت!پاسخ به چند سؤال
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma